چرا مناسبات تولیدی تغییر نکرد؟

درس‌هایی از انقلاب مشروطه

کدخبر: ۲۵۴۵
آنچه از نظرتان می‌گذرد بخش‌هایی از یک گفت‌وگوی بلند با دکترفرشاد مومنی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی است که به آسیب‌شناسی مشروطه می‌پردازد:
درس‌هایی از انقلاب مشروطه

انقلاب مشروطیت به نظر من درس‌های بزرگی دارد. حتی امروز کسانی که راجع به مشروطه صحبت می‌کنند اذعان دارند که در زمان خود، قانون اساسی مشروطه یک قانون بسیار پیشرفته بوده و در استاندارد کشورهای اروپایی. سوال این است که از دل این قانون چه نیروهایی تعامل کرده‌اند که در فاصله‌ای کمتر از دو دهه انقلاب مشروطیت دقیقا به ضد خود تبدیل شد و از دل این همه مجاهدتی که در راه مشروطه شده بود رضا شاه سر برآورد.

این در واقع یک نکته را برجسته می‌کند که کشورهایی که به‌خصوص از سابقه طولانی تاریخی برخوردار هستند انتخاب‌های پیشینیان آنها را در معرض آسیب‌هایی قرار می‌دهد که در ادبیات توسعه از آن با عناوینی مثل وابستگی به مسیر طی شده یا قفل‌شدگی به تاریخ نام برده می‌شود.

بنابراین اصل ضرورت واکاوی در انقلاب مشروطیت از این زاویه که یک صلاحیت‌های نظری برجسته‌تر و ممتازتری برای ما می‌تواند ایجاد کند که از آن درس بگیریم و برای ساختن آینده‌ای بهتر در کشورمان به کار ببریم، کاری ارزشمند و بسیار ضروری است. ما برای ساختن آینده بهتر دقیقاَ باید قیدها و موانع موجود و ریشه از گذشته برگرفته برای انتخاب‌های جدید خود را بشناسیم تا بتوانیم مواجهه‌ای منطقی و ثمربخش با آنها داشته باشیم.

اما اگر بخواهیم به واکاوی خود این پدیده بپردازیم واقعیت این است که از موج اول انقلاب صنعتی به این طرف، فاصله بین کشورها به طرز بسیار محسوسی افزایش پیدا کرد. این افزایش شکاف بین کشورها شرایطی را پدید آورد که طبیعتا مردم ما هم از آن مستثنی نبودند.

تحلیل‌هایی که توسعه و توسعه‌نیافتگی در ایران را به لحاظ تاریخی مورد واکاوی قرار می‌دهند چند نقطه عطف مهم را در این زمینه مطرح می‌کنند که برآیند خود را در انقلاب مشروطه نشان داد. به ادعای برخی از نظریه‌پردازان، یکی از اولین حوادث که نشان می‌داد مواجهه سنتی با دستاوردهای دنیای مدرن برای ما می‌تواند خسارت‌ها و هزینه‌های غیرقابل تصوری به همراه داشته باشد، در جنگ چالدران ذهن ایرانیان را به خود معطوف کرد.

آنجا که برای اول بار سپاهیان ایرانی با سلاح‌هایی روبرو شدند که کوچکترین تصوری از آن نداشتند و سپاه عثمانی با زحمت بسیار اندکی توانست خسارت‌های جانی و مالی غیرمتعارفی به ما تحمیل کند. به لحاظ تاریخی گفته می‌شود که از دوره رنسانس به این طرف اولین شوکی که به واسطه مدرنیسم به جامعه ایرانی وارد شد مربوط به جنگ چالدران است.

شوک دوم مربوط می‌شود به جنگ‌های طولانی و چندگانه ایران و روس. ما در این جنگ‌ها نیز به شکل‌های جدیدی مواجه شدیم با یکسری دستاوردهایی که تصوری از آنها نداشتیم و حریف ما که نسبت به آن دستاوردها احاطه نسبی داشت توانست تحمیل‌های سنگینی را متوجه ما کند و هزینه‌های سنگین و خسارت‌های مالی و جانی بسیار سنگینی را به ما تحمیل کند.

برخی از مورخان بزرگ ایران کوشش‌های مرحوم سیدجمال‌الدین اسدآبادی و مرحوم امین‌الضرب را در واقع واکنشی به این شوک‌ها ارزیابی می‌کنند و اینها را نماد وجدان عمومی و خودآگاهی و غیرت ملی ایرانیان در دوره معاصر می‌دانند.

وقتی که شما به چند دهه مانده به مشروطه بازمی‌گردید می‌بینید که به تدریج در اثر رفت و آمد با اروپا و راه پیدا کردن روزنامه‌ها به ایران و ارتقای سطح آگاهی‌های عمومی، مردم تاملات بیشتری راجع به چرایی سرنوشتی که به آنها تحمیل شده بود، پیدا کرده بودند.

گزارش‌های ارزشمندی امروزه در دسترس ماست که نشان‌دهنده این است که به گمان دلسوزان و آگاهان جامعه ایرانی در سال‌های آغازین قرن بیستم، کانون اصلی همه این ناهنجاری‌هایی که باعث عقب‌ماندگی غیرعادی و تحقیر ایران و ایرانیان در برابر دنیای مدرن شده بود، روشنفکران برجسته در آن زمان مساله ناامنی تشخیص داده بودند.

این ناامنی ابعاد بسیار غیرقابل تصوری برای ما دارد. وقتی که الان مراجعه می‌کنیم به آن دوره؛ مثلا فرض کنید در گزارشی که نمایندگان سیاسی بریتانیا در ایران نوشتند در فاصله سال‌های ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۰ هجری قمری، یعنی دوران سلطنت ناصرالدین شاه که به‌طور نسبی این دوره امن‌ترین دوران برای ایرانیان در کل دوران سلطنت قاجار بوده، آنها گزارش کردند که در ۴۰ سال نخستین سلطنت ناصرالدین شاه که اوضاع کشور به طور نسبی آرام بوده در مجموع ۱۶۹ شورش و قیام مسلحانه توسط متنفذین محلی، شاهزادگان و مردم صورت گرفته؛ یعنی به طور متوسط سالی بیش از ۴ شورش داشتیم.

شما تصور کنید که در آن شرایط، ناامنی چگونه همه شئون حیات جمعی ایرانیان و از جمله فعالیت‌های تولیدی را تحت تاثیر قرار می‌داده است. در این گزارش اشاره شده است که در فاصله‌ای ۴ ساله؛ یعنی ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۰ هجری قمری کاروان‌های تجاری انگلیسی ۶۴ بار مورد راهزنی قرار گرفته‌اند.

در دوره‌ای که امن‌ترین دوره تاریخی عصر قاجار به شمار می‌رفته است، به‌طور متوسط سالی حدودا ۱۶ بار راهزنی نسبت به اموال و کاروان‌های انگلیسی‌ها صورت می‌گرفته، تازه کاروان‌های انگلیسی که بریتانیا آن زمان از امتیاز کاپیتولاسیون برخوردار بوده و پلیس ویژه داشته است. وقتی آنها این طور در معرض تعرض و راهزنی قرار می‌گرفتند می‌توان فکر کرد که برای بقیه چه فضایی وجود داشته است.

برای اینکه انباشت اتفاق بیفتد چه در حوزه سرمایه انسانی در قالب وجوه فرهنگی و اجتماعی و چه در قالب سرمایه‌های مالی که ما از منظر اقتصادی به آنها نظاره می‌کنیم، شرط اولیه و بنیادی مساله امنیت است که در امن‌ترین دوره قاجار اوضاع از این قرار بوده است.

گزارش نمایندگان سیاسی بریتانیا اعلام می‌کند که از این ۶۴ راهزنی، ۴۲ مورد به وسیله عشایر، ۱۵ بار توسط روستاییان، ۳ مورد به وسیله خود قراولان راه و ۴ مورد هم تشخیص داده نشده است که چه کسانی به کاروان‌ها دستبرد زده‌اند.

نکته خیلی مهم در این زمینه این است که به قاعده این افزایش آگاهی‌ها، مردم دیده بودند که هر جایی که پیشرفت اتفاق می‌افتد دولت در آن نقش تعیین‌کننده‌ای داشته و مهم‌ترین نقش دولت هم در آن تجربه‌های توسعه‌ای، برقراری امنیت بوده است.

در گزارش بسیار ارزنده‌ای که توسط آقای احمد اشرف برای آن دوره تهیه شده است، نشان داده شده که در دوره قاجاریه، ۸ گروه عمده از ناامنی‌ها وجود داشته که اینها مستقیما توسط خود دولت و عمال آن به اقتصاد و جامعه ایران تحمیل می‌شده است؛ از مصادره اموال فعالان مطرح اقتصادی گرفته تا خودداری از پرداخت وام‌هایی که از تجار گرفته شده بود، خودداری از پرداخت بهای کالاهایی که از تجار خریداری می‌شده، غارت کاروان‌ها و بازار توسط شاهزاده‌ها و قشون نظامی تا باج‌گیری و اخاذی و تقلب در ضرب سکه و از این قبیل. مردم ما و به‌خصوص روشن‌اندیشان و دلسوزان جامعه که انصافا از همه طبقات جامعه هم بودند، ولی در بین آنها تجار، بازرگانان، تولیدکنندگان و روحانیون نقش ممتازتری داشتند، اینها متوجه می‌شدند که تا زمانی که تغییرات بنیادین در دولت اتفاق نیفتد امکان حرکت به سمت پیشرفت وجود نخواهد داشت و راه نجات را هم در گام اول اصلاح نهاد دولت دیدند.

در واقع مشروطه در ذات خود یک حرکت اصلاحی بود برای هنجار کردن و قاعده‌مند کردن و منطقی کردن رفتار دولت. تصور انقلابیون مشروطه بر این بود که اگر دولت به قاعده درآید امکان انباشت سرمایه‌های انسانی و مادی و توسعه فراهم می‌شود. به همین خاطر است که شما ملاحظه می‌کنید دو مولفه کلیدی در انقلاب مشروطه مورد تمرکز ویژه است. یکی برقرار کردن عدالتخانه و دیگری مبتنی کردن رفتار دولت بر قانون.

تصور آنها این بود که فقط در سایه این دو تحول که رفتار دستگاه‌های اجرایی و قضایی ما را پیش‌بینی‌پذیر کند، امکان پیشرفت وجود دارد و دلیل اینکه به این جمع‌بندی رسیده بودند همان نکاتی بود که از شرایط بسیار ناهنجار و ناامن آن موقع وجود داشت. البته در کنار این دو پدیده بنیادین ما با یکسری مسائل دیگر هم روبرو هستیم. یکی از مواردی که خیلی توانسته بود به بسیج ایرانیان کمک کند و انصافا چهره‌های بزرگ چون ملک المتکلمین و سید جمال واعظ، آیت‌الله سیدعبدالحسین لاری و از این قبیل نقش‌های برجسته و درخشانی در این زمینه ایفا کردند، مساله تبعیض ناروا و شکننده‌ای بود که بین صنعتگران و تجار ایرانی و خارجی وجود داشت.

اگر دقت کرده باشید یکی از عبرت‌های بزرگ دوره قاجار که امروز هم می‌تواند برای ما ثمربخشی داشته باشد این است که ما در دوره قاجار، بدون استثنا به ازای هر شکست نظامی بزرگی که متحمل شدیم اولین امتیازی که نظامیان فاتح از دولت قاجار طلب می‌کردند صفر کردن تعرفه کالاها و خدمات و آزادسازی واردات بود. سوالی که حتی امروز هم در برابر اندیشه‌ورزان و سیاستمداران ما است این است که اگر آزادسازی واردات قرار بود کوچکترین کمکی در جهت توسعه ایران و ثمری برای اقتصاد و توسعه ایران داشته باشد چرا امتیاز آزادسازی واردات را مهاجمان مسلح به زور سرنیزه از ما گرفتند؟

خیلی خوب است که همین الان متن عهدنامه ترکمانچای و گلستان را منتشر کنیم. جزو اولین چیزهایی که از ما تعهد گرفته شده است که سقف تعرفه‌ها از ۵ درصد در مورد هیچ کالایی بالاتر نباشد. اینها نکاتی است که ایرانی‌ها و روشنفکران و آگاهان و نخبگان بیش از عامه مردم در آن روزها به شکل ملموس و محسوس می‌دیدند و برای آن پاسخی نیافتند جز اینکه از طریق مهار کردن قدرت سرکش نهاد دولت و مهار کردن خودکامگی شاهان قاجار بتوانند امور را در ایران پیش‌بینی‌پذیر کرده و آن چنان بستری از امنیت فراهم کنند که از دل آن نیل به توسعه و انباشت سرمایه انسانی و مادی امکان‌پذیر باشد.

نکته فوق‌العاده دیگری که در مشروطه وجود دارد و به گمان من هم در نهضت ملی شدن صنعت نفت به شکلی و هم در ۵-۶ سال اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شکل دیگری دوباره تکرار شده و ارزش واکاوی‌های خیلی جدی دارد این است که گرایش به تولید ملی و ارتقای بنیه تولید ملی در ۵ - ۴ سال قبل و بعد از انقلاب مشروطیت، واقعا خارق‌العاده است.

ما در آن دوران با نهضت‌های خیلی بزرگ و ارزنده‌ای روبرو هستیم که در آن دفاع از تولید ملی شکل گرفته بود و در میان پیشگامان آنها هم روحانیون بزرگ و والامقامی را شاهد هستیم که فتاوایی داده‌اند. مرحوم سیدعبدالحسین لاری از برجسته‌ترین اینهاست. ایشان شاگرد مرحوم میرزای شیرازی بودند و در منطقه فارس نهضت مشروطیت را رهبری می‌کردند. ایشان کارهای بسیار درخشان و بزرگی انجام دادند.

منتها نکته‌ای که در تجربه مشروطه وجود دارد و واقعا خارق‌العاده است این است که همزمان با این کوشش‌ها، مجاهدت‌ها و فتاوایی که مطرح می‌شد در کنار این و به موازات این می‌بینیم که به همت ملک‌المتکلمین و سیدجمال‌الدین واعظ از ایجاد شرکت‌های سهامی که در ربع پایانی قرن نوزدهم در غرب اتفاق افتاده بود استقبال فوق‌العاده‌ای شده و اینها بر منابر رفته و مردم را تشویق می‌کردند که سرمایه‌های پراکنده خود را در اختیار تولید ملی و ارتقای بنیه آن قرار داده و موج شکل‌گیری شرکت‌های سهامی عام مثل اسلامیه‌ها و کاظمیه‌ها و کازرونی‌ها و از این قبیل، محصول آگاهی هوشمندانه افراد مزبور، بسیج امکانات مالی پراکنده مردم در راه افزایش تولید و مقیاس بنگاه‌های تولیدی و مجاهدت‌هایی است که در آن دوره شده است.

این هم بسیار جالب است که در هر مقطعی از تاریخ معاصر که یک هوشیاری نسبی در این زمینه؛ یعنی ضرورت ارتقای توان تولید ملی پدید آمده، دستاوردها واقعا خارق‌العاده بوده و جالب است که در همین تجربه ۱۰۰ ساله، بلافاصله بعد از اینکه کودتایی صورت می‌گیرد چه در مشروطیت و چه در جریان ملی شدن صنعت نفت، جزو اولین اقدامات دولت کودتا، آزادسازی واردات بوده است تا دستاوردهای حرکت مردم را به چالش بکشاند.

از طریق این آزادسازی واردات اینها تمام آن دستاوردهای مقطعی گرایش به ارتقای تولید ملی را از بین بردند و در واقع تمام کسانی را که در زمینه تولید ملی در ایران سرمایه‌گذاری کردند، تنبیه کردند. بدیهی است که امروز اگر کسی بخواهد همین ضربه‌ها را بر اقتصاد ایران بزند دیگر با سرنیزه و شمشیر و نیروی نظامی این کار را انجام نمی‌دهد، به واسطه اینکه ما با سازوکارهای بسیار پیچیده‌تر روبه‌رو هستیم، اما مساله مهم و حیاتی این است که آیا ظرفیت‌های ذهنی و نرم‌افزاری ما و فهم ما از اقتضائات این مرحله از توسعه‌مان تناسبی با اقتضائات آن دارد یا نه و آیا ما می‌توانیم از مرور این تجربه‌هایی که محصول مجاهدت بزرگان این سرزمین است استفاده کنیم یا نه؟

نکته بسیار مهم دیگری که در مشروطه به اعتقاد من حائز اهمیت است این است که با وجود اینکه حرکت مشروطه یک موج امید و نشاط در همه آحاد ملت به وجود آورد و همانگونه که ذکر کردم دستاوردهای مقطعی قابل توجهی هم داشت، اما این تحول نتوانست مناسبات تولیدی را در ایران تغییر دهد. شما وقتی به تاریخ مشروطه نگاه می‌کنید می‌بینید که بخش بزرگی از اوقات نمایندگان ملت صرف رسیدگی به تظلماتی است که روستاییان ایران از جفاهایی که خوانین بر آنها روا داشته‌اند، شده است.

ولی متاسفانه درک کافی از اقتضائات آن زمان به اعتبار این موج امیدی که ایجاد شده بود وجود نداشت و نمایندگان مردم به واسطه پافشاری بر آن مناسبات ناعادلانه گذشته به تدریج دهقانان و روستاییان را از انقلاب مشروطیت مایوس کردند و به محض آنکه پایگاه مردمی انقلاب مشروطیت آسیب دید گام‌های چکمه‌پوشان قزاق مستحکم‌تر شد و توانستند در فاصله کوتاه کمتر از ۲ دهه همه آن دستاوردها را از بین ببرند.