داستان شرکت نفت و شکایت انگلیس از ایران
روز هفتم اردیبهشت ۱۳۳۰ مجلس شورای ملی، طرح ۹ مادهای اجرایی ملی شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصویب کرد و فرانسیس شپرد (سفیر انگلیس) عصر همان روز در یک کنفرانس مطبوعاتی به این اقدام مجلس اعتراض کرد. روز ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ مجلس شورای ملی و سنا، بنا بر ماده اول قانون اجرایی ملی شدن صنعت نفت، نمایندگان خود را برای تشکیل هیات مختلط (۱) در خلع ید از شرکت نفت سابق انتخاب کردند و این بار که انگلیس خطر را جدیتر تشخیص داد و از آن رو که به چیزی جز یک نوع ملی شدن در همان چارچوب گذشته رضایت نمیداد، شکایتی را تنظیم کرد (ششم خرداد ۱۳۳۰) و به دیوان بینالمللی دادگستری فرستاد و لاهه، نیز همان روز دادخواست دولت انگلیس را به وزارت خارجه ایران تسلیم کرد.
با وجود واکنش خشمگینانه انگلیسیها، روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۰، اعضای هیات مدیره شرکت ملی نفت ایران و سه نفر از اعضای هیات مختلط، با استقبال پرشور دهها هزار نفر از مردم خوزستان وارد آبادان شدند و سرانجام در ۲۹ خرداد، پرچم ایران بر فراز ساختمان اداره مرکزی شرکت سابق برافراشته شد و تابلوی «هیات مدیره موقت» در آنجا نصب شد. انتخاب مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخستین مدیرعامل شرکت نفت ایران(۲) نیز نشاندهنده هوشمندی دولت ملی مصدق بود؛ زیرا انگلیسیها به دلیل اینکه با نخستوزیری مصدق موافقتی نداشتند و ملی شدن نفت را هم بر نمیتابیدند، تمام توان خود را برای از کارانداختن دولت مصدق و تبلیغات ضد وی به کار گرفته، مرزهای اخلاقی را درنوردیده و چنانچه محمدعلی همایون کاتوزیان اشاره میکند، سفیر این کشور از نسبت دادن اتهامهای ناروا و به دور از ادب به رهبر نهضت ملی ایران فروگذار نمیکرد. (۳) همچنین در داخل و خارج از ایران تلاش میکردند با روشهای گوناگون چنین وانمود کنند که قدرت یافتن مصدق و ماندن او در قدرت، زمینه استقرار کمونیسم در ایران را فراهم خواهد کرد، از این رو، انتخاب بازرگان برای آن مسوولیت مهم، به دلیل اینکه وی همواره ارزشهای ملی، دینی و اخلاقی را پاس میداشت (وی در آن زمان چهرهای سیاسی به شمار نمیآمد، وجهه علمی و مذهبیاش بارز بود و در برابر حزب توده موضع داشت.) اهمیت زیادی دارد. دیگر اینکه، مصدق در پی جدال و به کار بستن شیوههای غیرمسالمتآمیز در برخورد با انگلیس نبود و از این منظر هم انتخاب بازرگان که شخصیتی اعتدالگرا بود و میتوانست توطئهها و ترفندهای استعمار پیر را بیاثر یا کم اثر سازد، جایاندیشیدن دارد.
بازرگان در آن زمان ریاست دانشکده فنی تهران را بر عهده داشت و به همین خاطر (آشنایی با امور فنی و علمی شرکت نفت) از سوی مهندس کاظم حسیبی به نخستوزیر معرفی شد و این مسوولیت حساس و تاریخی را پذیرفت. در نظر داشته باشیم، در مساله نفت، زمانی که رویارویی دولت ایران و انگلیس رخ داد، وضعیت انگلیس با دوران گذشته متفاوت بود و به دلیل ظهور قدرتی جدید (آمریکا) که پس از جنگ دوم جهانی و پیدایش آن، مناسبات جهانی دگرگون شده بود، دیگر مجالی برای یکهتازی انگلیسیها باقی نمیماند و مصدق با فهم این فضای جدید، فرصت یافت تا با سیاستورزی و دیپلماسی فعال، در برابر فشارهای همه جانبه انگلیسیها مقاومت کرده و هر یک را در جای مناسب پاسخ دهد و این در به درازا کشیدن مساله نفت تاثیر فراوانی داشت. اگر مصدق در گفتوگو با خبرگزاری اینترنشنالنیوز و در پاسخ به سخنان تهدیدآمیز موریسون، وزیر خارجه انگلیس که در مجلس عوام آن کشور گفته بود ممکن است وضع وخیمی در جنوب ایران پیش آید که مسوولیتش بر عهده دولت ایران خواهد بود، ابراز کرد: «ملت ایران از ملی شدن نفت خود یک هدف عمده دارد و آن این است که دیگران در امور داخلی ما دخالت نکنند.» از واقعیتی تلخ سخن میگفت که در ۹ تیر ۱۳۳۰ و هنگامی که نمایندگان وزارت دادگستری و پلیس، در خانه ریچارد سدان، به انبوهی از اوراق و اسناد محرمانه شرکت نفت دست یافتند (بسیاری از اسناد در آتش سوزانده شد، البته شپرد مدعی است بخش زیادی از اسناد مهم قبل از اشغال سازمان اداری کمپانی در تهران به سفارت بریتانیا منتقل شده بوده) و مشخص شد که شماری از مقامهای سیاسی و... با شرکت نفت و اداره اطلاعاتش ارتباط داشته و دخالتهایی در اداره کشور میکردهاند که جایی برای چون و چرا باقی نماند.
دکتر حسین فاطمی نیز چند روز بعد گزارش ناصر وثوقی، دادیار دادسرای تهران در مورد چگونگی ضبط و رسیدگی به اسناد یافته شده را برای آگاهی نمایندگان به مجلس فرستاد. اما در موضوع نفت، پس از شکست مذاکرات هیات جکسون، اعزام هریمن به تهران، بینتیجه ماندن ماموریت استوکس و پافشاری دولت بر حقوق ملت ایران، لاهه نیز در ۱۳ تیر ۱۳۳۰ از طرفین خواست تا صدور رای نهایی از هرگونه اقدامی که به حقوق طرف دیگر لطمه بزند، پرهیز کنند. مهر ۱۳۳۰، مصدق به آمریکا سفر کرد و ملاقاتهایی با ترومن (ریاستجمهوری آمریکا)، دین آچسن (وزیر خارجه) و جورج مک گی (معاون وزیر خارجه) داشت تا بلکه مصالحهای عادلانه صورت پذیرد، ولی انگلیسیها (به ویژه موریسون) که ارزیابیشان از نقش میانجیگری آمریکا، قوت بخشیدن به موضع ایران تلقی میشد، به این موضوع اعتنای چندانی نکردند.
در مذاکرات شورای امنیت سازمان ملل برای رسیدگی به شکایت انگلیس از ایران، گلادوین جپ (نماینده انگلیس) خواست تا باز با تکیه بر ادعاهای پیشین و پرهیز دادن مصدق از روشهای تجاوزکارانه ناسیونالیستی! تصویری تیره از مصدق ارائه کند، اما سخنان نسنجیدهای بر زبان راند که بیان آرام، منطقی و خردمندانه نخستوزیر ایران (به زبان فرانسوی) که بر احترام گذاشتن به اصل آزادی و عدالت و حرمت نهادن به دیگری استوار بود، هم دفاع خوبی از حقوق ملت ایران شمرده شد (وی یادآوری کرد که قرارداد نفت میان دولت ایران و یک کمپانی انگلیسی، هیچ نوع حقوقی برای دولت انگلیس ایجاد نمیکند. همچنین خواستار دوستی بر پایه صمیمیت و اعتماد متقابل با دولت انگلیس شد و گستاخیهای آنان را با تکیه بر عقلانیت و انسانیت پاسخ داد.) و هم تصویری باشکوه از وی در ذهن جهانیان به یادگار گذاشت. سرانجام شورای امنیت هم براساس پیشنهاد فرانسیس لاکوست (نماینده دولت فرانسه) برای رهایی از آن وضعیت دشوار و با رای موافق اکثریت، مساله را تا هنگام تصمیمگیری دیوان لاهه، مسکوت گذارد و انگلیس ناکام ماند. پس از مذاکرات شورای امنیت و پیشنهاد بانک جهانی که گرهی از مشکل گشوده نشد، انگلیس در چهارم بهمن ۱۳۳۰، درخواست خود از لاهه را تکرار کرد و به این ترتیب، مصدق و همراهانش (در هفتم خرداد ۱۳۳۱) راهی لاهه شدند. در لاهه، پروفسور هنری رولن، استاد حقوق بینالملل در دانشگاه بروکسل و رییس پیشین مجلس سنای بلژیک وکیل مدافع ایران بود و به خوبی از حق ایران دفاع کرد. مصدق هم در دادگاه لاهه باز از حقوق ملت ایران سخن گفت و ابراز کرد که ملت ایران به علتالعلل بدبختیهای خود پی برده و مصمم است، فساد را برای همیشه ریشه کن کند و اجازه نمیدهد خارجی بر سرنوشتاش تسلط یابد...
سرانجام، بر اساس رای دیوان بینالمللی دادگستری، عدم صلاحیت دیوان در رسیدگی به شکایت مطرح شده، اعلام گردید و دیوان، نظر دولت انگلیس را موجه ندانست. به این ترتیب، شامگاه ۳۰ تیر که این خبر به تهران رسید، طعم پیروزی قیام ملی ۳۰ تیر در ذهن و ضمیر ملت ایران، شیرینتر و دوچندان شد... هرچند سیزده ماه بعد ائتلاف سیاه (دربار، ارتش و انگلیس-آمریکا) پایانبندی اندوهناکی را برای دولت ملی مصدق رقم زد، چیزی از ارزشهای احترام برانگیز مصدق کاسته نشد، مردی که مبارزهاش (با وجود اشتباههایش) چه در برابر استبداد و چه در برابر استعمار، شرافتمندانه بود، ذرهای از اصول اخلاقی کوتاه نیامد و هنگامی که به قدرت رسید، دو هدف بزرگ در سر داشت؛ برگزاری انتخابات آزاد و ملی کردن صنعت نفت و از روز نخست قدرت یافتنش «آزادی» را ارج نهاد، چنانچه در ۱۱ اردیبهشت طی نامهای به شهربانی کل کشور نوشت: «شهربانی کل کشور! در جراید آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته میشود، هر چه نوشته باشد و هر که نوشته باشد، به هیچوجه نباید مورد تعرض و اعتراض قرار گیرد...»
پی نوشتها:
۱. اعضای هیات مختلط عبارت بودند از: عبدالله معظمی، علی شایگان، اللهیار صالح، حسین مکی و ناصر قلی اردلان (از مجلس شورای ملی)، مرتضی قلی بیات، احمد متین دفتری، محمد سروری، ابوالقاسم نجم و صادق شفق (از مجلس سنا) محمد علی وارسته وزیر دارایی و کاظم حسیبی، مشاور نخستوزیر.
۲. برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به:
نجاتی، غلامرضا، ۶۰ سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس مهدی بازرگان(جلد اول)، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۷، صص ۲۹۶-۲۷۹.
۳. کاتوزیان، محمد علی، مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۲، ص ۱۴۵.