مورگان شوستر و نوسازی خزانه‌داری در ایران

تشکیل ژاندارمری خزانه در ایران

کدخبر: ۲۶۶۴
بخش دوم از مقاله فاطمه سادات جلالی چیمه را می خوانید درباره نوسازی خزانه داری ایران توسط مورگان شوستر که در شماره پیشین با عنوان « حمله به منافع دربار» منتشر شد.
تشکیل ژاندارمری خزانه در ایران

در این قسمت یکی از مهم ترین اقدامات شوستر؛ یعنی تشکیل ژاندارمری خزانه بررسی شده است:

اقدامات اقتصادی

یکی دیگر از خدمات برجسته و مهم مورگان شوستر که با تحریکات و مبارزه علنی و مخفی انگلیس و روس مواجه شد، ماده سوم قرارداد نفت شمال (استاندارد اویل) بود. در ماده سوم قرارداد نفت شمال گفته شده است که حقوق دولت ایران زاید بر صدی ده از همه نفت و مواد نفتی مستخرجه از چاه‌ها قبل از آنکه هرگونه خرجی به آن تعلق بگیرد، خواهد بود. این ماده، درآمد دولت ایران را صدی ده از همه مواد نفتی استخراج شده از چاه‌ها دانسته بود.

در حالی‌که در قرارداد نفت ایران و انگلیس این درآمد برابر صدی شانزده، پس از کسر همه مخارج بود. در مورد قرارداد نفت ایران و آمریکا، نظر عوامل انگلیس و کارگردانان شرکت نفت انگلیس در ایران این بود که با هیاهو و جنجال، رقم صدی شانزده را بیش از صدی ده قلمداد کنند و با استفاده از بی‌اطلاعی مردم، عاقدین آن را متهم به سوء استفاده و خیانت کنند؛ اما سخنرانی نصرت‌اله فیروز که از سیاستمداران تحصیل کرده بود، با ایراد نطق و توضیحات کاملی که داد به مردم و مجلس فهماند که دولت ایران با کمک شوستر که در خیرخواهی و صداقت و صمیمیت او به ایران و ایرانی شکی نیست، این قرار داد را منعقد ساخته و ذکر صدی ده و مخصوصا قید جمله بدون قبول و کسر مخارج، نه تنها درآمد نفت ایران از صدی شانزده بالاتر می‌شود، بلکه تا صدی بیست و صدی بیست‌ودو بالاتر نیز خواهد برد.

اما همان طور که بیان شد، مهم‌ترین اقدام شوستر، تشکیل ژاندارمری خزانه و ضبط اموال شعاع‌السلطنه بود.

تشکیل ژاندارمری خزانه

شوستر کوشید ثابت کند که اگر مالیات به‌طور صحیح وصول شود و به مصرف برسد، نیازهای مملکت رفع خواهند شد. وی برای وصول صحیح مالیات، به فکر ایجاد قوای نظامی افتاد که تحت نظارت اداره مرکزی خزانه باشد و با جبر و بدون ملاحظات شخصی، مالیات‌ها وصول شوند. وی نام این قوه کوچک ولی منظم را به مناسبت ارتباطش با کار مالیات و خزانه‌داری، ژاندارمری خزانه یا قراسواران مالیه نامید.

هیات دولت و وکلای مجلس نیز با این تصمیم موافقت می‌کنند. اما وقتی زمان انتخاب فرماندهی برای قراسواران، قضیه مهم و پر دردسر می‌شود و روس‌ها بار دیگر بنای مخالفت را می‌گذارند. هنوز قضیه مرنارد تمام نشده بود که شوستر خود را در کشمکشی به‌مراتب شدیدتر با روسیه می‌بیند. شوستر فرمانده قشون خزانه را شخصی با لیاقت به نام سرگرد میجر استوکس انتخاب کرد؛ زیرا وی را شایسته این مقام دید؛ چنانکه شوستر در نامه‌اش به نماینده سیاسی انگلیس آورده است که:

... من شخصا از صفات مخصوص میجر استوکس از قبیل تحصیلات نظامی و توقف چهار ساله او در ایران و معرفتی که از حال و وضع مملکت دارد و دانستن زبان فارسی و فرانسه و به‌طور عموم از احتراماتی که در مقام یک نفر صاحب منصب و یک آدم متمدن در حق او مرعی می‌دارند، واقف هستم... .

نورمن، معاون وزیر امور خارجه انگلیس، چنین تفسیر کرد که از دیدگاه روسیه، انتصاب استوکس بی‌نهایت مایه تاسف است؛ زیرا او به عنصری ضدروسی معروف است. همچنین در روزنامه تایمز نیز اعلام شد که روسیه اعتراض خود را مبنی بر استخدام میجر استوکس اعلام کرده است. سرانجام در اثر مخالفت‌های دولت روس، انگلیس که نمی‌خواست خود را به زحمت بیندازد، اعلام کرد که اگر استوکس بخواهد در سمت فرماندهی ژاندارمری خزانه انجام وظیفه کند، باید از ارتش هند استعفا بدهد؛ زیرا در غیر این صورت، اعتراض روس‌ها را به همراه دارد و این مغایر با قرارداد ۱۹۰۷ است.

گری در تلگرافی به استوکس اطلاع داده بود که... ما با روس‌ها در جلوگیری از استخدام شما موافق هستیم و علتش هم این است که اگر روس‌ها بخواهند افسری به جنوب ایران بفرستند، ما مخالفت می‌کنیم... .

از طرفی، استعفای استوکس از ارتش انگلیس در هند پذیرفته نشد و در نتیجه وی به استخدام ژاندارمری خزانه در نیامد و در ۲۲ ذی‌الحجه ۱۳۲۹ ه‍.ق/۱۴ دسامبر ۱۹۱۱م. ایران را ترک کرد و به هند رفت. ولی با وجود این، ژاندارمری خزانه تشکیل شد و در مدت کوتاهی عده آن به ۱۵۰۰ نفر رسید. همچنین به‌واسطه اطمینانی که شوستر به سران حزب دموکرات داشت، اکثر صاحب‌منصبان ژاندارمری خزانه منصوب به حزب دموکرات بودند و همین مساله بیش از پیش بر آتش خشم روس‌ها افزوده بود.

ضبط اموال شعاع‌السلطنه

نظر به اینکه شعاع‌السلطنه و سالارالدوله بر ضد حکومت قیام کرده و راه عصیان پیش گرفته بودند و در نتیجه خون هزاران بی‌گناه ریخته شده بود و اموال عده بی‌شماری به یغما رفته بود، شوستر، خزانه‌دار کل، خود را مکلف دید که همه اموال آنها را توقیف و به نفع دولت ضبط و مصادره کند.

به این ترتیب، در ذی‌القعده ۱۳۲۹ق/۲ اکتبر ۱۹۱۱م هیات وزرا حکم مصادره اموال آنان را صادر و پس از تایید مجلس، آن را برای خزانه‌دار کل ابلاغ کرد. دولت ایران از راه حزم و احتیاط، حکم مزبور را به وسیله وثوق‌الدوله، وزیر امور خارجه وقت به اطلاع سفیران روس و انگلیس رساند. او در ضمن این خبر، به سفارتخانه‌های آنها متذکر می‌شود که هرگاه این دو سفارت خود را در قسمتی از اموال اشخاص نامبرده ذی‌حق می‌دانند یا آنکه طلبی از آنها دارند، حاضر است به ادعای آنها رسیدگی کند و طلب حقه آنها را بپردازد.

پس از وصول حکم مذکور، شوستر تصمیم به اجرای آن گرفت؛ اما یک اشکال در این مورد وجود داشت و آن این بود که این شاهزاده تابعیت عثمانی داشت. ولی با وجود این، شوستر در ذی‌القعده۱۳۲۹ ق/۷ اکتبر ۱۹۱۱م هیاتی مرکب از شش دسته هفت نفره برای ضبط شش پارچه از املاک شعاع‌السلطنه و سالارالدوله مامور می‌کند.

اموال شعاع‌السلطنه در تهران عبارت بودند از: خانه و باغ بزرگ او در قسمت غربی تهران و روستای منصورآباد و دولت‌آباد در سر راه تهران به حرم حضرت عبدالعظیم، همچنین باغ عمارت در قریه چیذر در شمیران. املاک سالارالدوله هم عبارت بودند از: دو قطعه ملک، یکی در شهریار و دیگری در مردآباد. شوستر به ماموران خود دستور داده بود که با کمال ادب رفتار کرده و املاک را ضبط کنند و چنانکه ملک در اجاره اتباع خارجی باشد، رعایت احترام و مقررات را کرده و درخواست کنند که از این پس، مال‌الاجاره را به صندوق دولت بپردازند. وقتی افراد شوستر به محل رسیدند، با مخالفت قزاقان ایرانی روبه‌رو شدند، ولی با نشان دادن حکم دولت، داخل عمارت، و مشغول لیست‌برداری از اثاثیه شدند.

مدتی بعد، دو تن از اعضای کنسولگری روسیه به همراه چند قزاق، به دستور سرکنسول پوختینف کنسول روسیه در تبریز که با تلفن یکی از قزاق‌های مامور عمارت مطلع شده بودند، به طرف محل حرکت کردند و وارد عمارت شدند. ماموران اظهار کردند که بر حسب حکم پوختینف، نمی‌توانند بگذارند ماموران ایرانی مداخله کنند؛ زیرا اموال شاهزاده در حمایت روس است.

پوختینف اقدام خود را به دولت متبوعش می‌رساند و اعلام می‌دارد که: «... با توجه به این حقیقت که این خانه و همچنین املاک شاهزاده در گرو وام‌های او به بانک است، من پتروف و هیلدر براند را همراه با چهار نفر قزاق فرستادم و دستور دادم که متجاوزان به حقوق ما را طرد کنند و این کار توسط کسانی که فرستاده بودم، بدون زد و خورد انجام گرفت».

وقتی شوستر از جریان امر مطلع شد، موضوع را تلگرافی به سفیر روسیه در زرگنده اطلاع داد و اظهار کرد که:

...اطمینان دارم که آن جناب این اقدام ماموران خود را کاملا بدون مجوز و غیرقانونی خواهد دانست و به همین سبب دوستانه از شما تقاضا دارم که فورا به کنسولگری خود دستور دهید که قوای خود را خارج کنند.

شوستر برای تایید و تاکید مطلب خود، نامه‌ای هم به این مضمون به سفیر روس می‌فرستد:

...از آنجا که حکم مکاتبه‌ای وزرا حتمی‌الاجرا است، مجبورم که آن را مورد عمل بگذارم. مقتضی دانستم که به شما اطلاع بدهم که ساعت ۱۰ فردا هیاتی برای تصرف باغ مورد بحث فرستاده می‌شود. صمیمانه توقع دارم که اقدامی بفرمایید که موجب حدوث واقعه‌ای ناگوار نشود.

پاکلوسکی سفیر روسیه در جواب چنین می‌نویسد:

...اگر تمام حقوق اتباع روس تامین شود، سفارت روس با اقدامات علیه اموال شعاع‌السلطنه مخالفتی نخواهد داشت، بلکه او را مسوول هر ادعایی خواهد دانست که اتباع روس نسبت به شاهزاده داشته باشند.

در ۱۰ اکتبر ۱۹۱۱م دوتن از معاونان خزانه‌دار کل، کرنز و مریل، به دیدن سرکنسول روس رفته و حکم دولت را برای وی قرائت کردند و خواهان برداشتن قزاق‌ها از املاک شعاع‌السلطنه شدند؛ اما او بر موضع قبل خود مصرّ بود و به ناچار کرنز به وی اطلاع می‌دهد که وظیفه دارد ملک را به زور تصرف کند. این بار کرنز به همراه مستر کریل که سمت ریاست گروه اعزامی را بر عهده داشت، در معیت پنج صاحب منصب و ۵۰ ژاندارم خزانه دولتی به همراه سه نفر ارشد این کار را انجام می‌دهند، ولی برای احتراز از درگیری و بهانه دادن از دست روس‌ها، از در پشت عمارت وارد شده و عمارت را اشغال و ماموران روس را اخراج کرده و شروع به لیست‌برداری از اسباب و اثاثیه می‌کنند و با ساکنان خانه که بی‌قراری می‌کنند، به ملایمت رفتار کردند. پاکلوسکی در تلگراف‌های خود به روسیه، یادآور می‌شود که:

...شعاع‌السلطنه تبعه دولت عثمانی است و تحت حمایت دولت روس نیست. شاهزاده به روس بدهی ندارد. اگرچه سند مجهولی به آن بانک سپرده است مبنی بر اینکه املاک خود را در گرو بانک نهاده تا املاک خود را حفظ کنند، اما همه کس در تهران به ماهیت مجهول معامله پی برده است.

دخالت‌های پوختینف و افرادش سبب شد که دولت ایران به سفارت روسیه اعتراض کند و عزل سرکنسول و پتروف را خواستار شود. پاکلوسکی نیز قول تحقیق درباره قضیه را داد و موضوع را به پترزبورگ گزارش داد. از سوی دیگر نراتف از پاکلوسکی می‌خواهد که به دولت ایران اعلام کند که بریگاد قزاق یا همان ژاندارم‌های خزانه، باید تعویض شوند و همچنین دولت ایران بابت تهدید ماموران سرکنسولگری معذرت‌خواهی کند.

در ۱۶ اکتبر ۱۹۱۱م نقاب به کلی برداشته شد. نراتف به شارژ دافر انگلیس (کاردار) در پترزبورگ اطلاع داد که به عقیده او، دیگر دولت روسیه نمی‌تواند در اقدامات خیلی جدی در اشغال اراضی ایران تأخیر کند. در این مذاکرات و رد و بدل شدن نامه‌ها، آنچه معلوم شد این بود که اقدامات شوستر برای آنها دیگر قابل تحمل نبود. اقدامات جدی مورگان شوستر متمایز با منافع روسیه بود.

نراتف از جدیت و مساعی مورگان شوستر به سختی شکایت می‌کرد و شکایتش این بود که این مرد می‌خواهد در تمام ادارات ایران نظارت داشته باشد؛ به شکلی که به کلی مخالف منافع دولت روس است و در ضمن صحبت الفاظ ذیل گفته شد که تشکیلات در ایران، باید کم‌کم در دست گرفته شود آن هم به طریقی که منافع روسیه در آنها منظور شود.

نراتف در ۲۲ اکتبر ۱۹۱۱م در تلگرافی به پاکلوسکی به حمایت از پوختینف می‌پردازد و خواهان دادن درس عبرتی به ایران می‌شود. وی عقیده داشت که ایرانیان فقط در مقابل زور خم می‌شوند. افزون بر پوختینف، میلر در تبریز، دابیژا در مشهد و نکلراسف در رشت نیز همین نحوه عمل را در پیش گرفته بودند.

محبوبیت شوستر

با وجودی که مدت اقامت شوستر در ایران بسیار کوتاه بود، با این حال از بدو ورود مردم و طبقه حاکمه، همه به اتفاق از او پشتیبانی می‌کردند و او را می‌ستودند. همه مردم ایران چه آنها که در داخل این مرز و بوم می‌زیستند و چه آنها که از دست مظالم روس و انگلیس به خارج گریخته بودند و در آنجا مبارزات خود را دنبال می‌کردند، همه شوستر و اقدامات او را می‌ستودند. سر ادوارد گری وزیر خارجه انگلیس درباره وی چنین می‌نویسد: ظاهرا شوستر در اذهان ایرانیان اثر فوق‌العاده‌ای باقی گذارده و اینکه تمام احزاب متفقا تمام اختیاراتی که او درخواست می‌نمود، به او داده‌اند. این ثابت می‌کند که به وی اعتماد کامل دارند.

منابع:

ـ شمیم، علی‌اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، ابن‌سینا، ۱۳۴۲.

ـ کاظم‌زاده، فیروز، روس و انگلیس در ایران (۱۸۶۴ تا ۱۹۱۴م) پژوهشی درباره امپریالیسم، ترجمه منوچهر امیری، تهران، موسسه کتاب‌های جیبی، چ دوم، ۱۳۷۱.

ـ گروه نویسندگان، کتاب آبی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.

ـ کرزن، جرج. ن، ایران و قضیه ایران، ترجمه وحید مازندرانی، مرکز انتشارات علمی فرهنگی، چ سوم، ۱۳۶۲.

ـ کرمانی، احمد، تاریخ انحلال مجلس، بی‌جا، بی‌تا.

ـ کرمانی، ناظم‌الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، انتشارات آگاه، بی‌تا.

ـ کسروی، احمد، تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان، تهران، امیرکبیر، چ دهم، ۱۳۷۱.

ـ همان، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، چ پانزدهم، ۱۳۶۹.

ـ کیانفر، عین الله و استخری، پروین، کشف تلبیس (اسناد محرمانه انگلیس در باب ایران یا دورویی و نیرنگ انگلیس)، تهران، آذرین، ۱۳۶۳.

ـ کوهی کرمانی، حسین، از شهریور ۱۳۲۰ تا فاجعه آذربایجان و زنجان، تهران، بی‌تا، ج ۱.

ـ محیط مافی، هاشم، مقدمات مشروطیت، به کوشش مجید تفرشی، جواد جانفدا، تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۳.

ادامه دارد