چیزی که هست این است که بعضی اوقات رعایت حال تولیدکننده نسبت به مصرفکننده بیشتر میشود؛ مثلا فرض کنید شخصی ماشینی وارد میکند. به جای اینکه از روز اول محصول خودش را بهبود ببخشد و اهتمامش را مصروف ترقی و بهبود محصولش کند، همه هم و غمش صرف این شود که دولت از امتعه نظیر آن جلوگیری نموده، اجناس او در بازار منحصربهفرد باشد که هر چه میخواهد تهیه کند و به قیمت گزافی به مصرفکننده تحمیل کند.
حمایت از محصول داخلی این معنی را ندارد که مصرفکننده را اینقدر به مضیقه بیندازیم که هر جنس بیدوام و پستی را به قیمت گزافی بخرد. مثلا کارخانه زیرپیراهنبافی و بلوز و ...، قیمت اجناس آن یک ثلث کمتر از خارجه است، لکن دوام مال جنس اروپا یک سال است و دوام جنس تولیدشده داخلی سه ماه، پس همانطور که رعایت جانب تولیدکننده میشود، به همان طریق باید برای مصرفکننده هم فکری کرد.
دولت ترتیبی بدهد که یک مقدار از اجناس وارد بشود که رقابت همیشه وجود داشته باشد و منحصربهفرد نباشد. هر وقت با آقایان صحبت میشود، میگویند تولید وطن مصرف بشود بهتر است؛ پول آن در مملکت میماند و هزاران حسن دیگر هم برمیشمارند، اما وطنپرستی و وطندوستی تنها مال تولیدکننده نیست، باید ملاحظه مصرفکننده را هم کرد، صحیح است که کهن جامه خویش پیراستن به از جامه عاریت خواستن، اما نه اینکه وقتی میگوییم وطن، یعنی جنس گرانقیمت، این است که به آقای رییسکل تجارت متذکر میشوم که ترتیبی اتخاذ کنند که اولا رقابت از بین نرود و ثانیا سفارش بکنند که محصولات خودشان را بهتر تهیه بکنند و تلاشآنها مصروف بر این باشد که کمتر به طبقه مصرفکننده تحمیل شود.
برگرفته از گفتوگوی آقایان فهیمی و یاسایی، روزنامه اطلاعات، اواخر خرداد ۱۳۱۱