سیاست نفتی کتابچی خان انگلیسی
او در سال ۱۹۰۲ در ایتالیا درگذشت و فرزندانش ونسان، پرویز و ادوارد با دارایی پدر مثل نقدینههایی که در بانکهای اروپایی و سهامی که در شرکت دارسی داشت، زندگی مرفهی را در لندن و دیگر شهرهای اروپایی گذرانیدند. از بین اینها ادوارد مستقیما با شرکت نفت و سفارت انگلیس در تهران مربوط بود.
پیشتر سر هنری دراموند ولف که دلال شرکتهای انگلیسی بود، عقیده داشت به احتمال قوی ذخایر فراوان نفت نه تنها در جنوب ایران، بلکه در مناطق غربی کشور هم وجود دارد. این دیدگاه مورد تایید آنتوان کتابچیخان بود. ولف نامهای به هاردینگ وزیرمختار وقت انگلیس در ایران نوشت و ماریوت نامی را که حامل نامه بود معرفی و توصیه کرد از موقعیت خود برای تحصیل امتیاز نفت به نام یک سرمایهدار مقیم استرالیا که همین ماریوت نمایندهاش بود، استفاده کند.
این فرد ویلیام ناکس دارسی نام داشت. گرفتن امتیاز دارسی نخستین و مهمترین موفقیت هاردینگ در ایران بود. ویلیام ناکس دارسی در ۲۹ مه ۱۹۰۱ امتیاز نفت ایران را به واسطه هاردینگ گرفت، در نوامبر سال بعد در چاه سرخ نزدیک مرز بینالنهرین یا عراق امروزی در غرب کرمانشاه عملیات خود را آغاز کرد که بعد از دو سال متوقف شد.
از سال ۱۹۰۵ مهندسان او فعالیتی پیگیر در منطقه بختیاری آغاز کردند، در ۱۹۰۷ دامنه عملیات به نفتان در مسجدسلیمان کشیده شد و در ۲۶ مه ۱۹۰۸ نخستین چاه نفت کشف شد. دو ماه بعد از این عملیات حمله به تهران برای ساقط کردن محمدعلیشاه از شمال و جنوب شروع شد..
در پانزدهم نوامبر ۱۹۰۵ بین صمصامالسلطنه، غلامحسینخان شهابالسلطنه، حاج علیقلیخان سردار اسعد، نصیرخان صارمالملک (سردار جنگ)، پریس جنرال کنسول انگلیس در اصفهان و رینولدز سرمهندس شرکت نفت و نماینده دارسی در ایران قراردادی امضا شد. طبق این قرارداد به دارسی به مدت پنج سال اجازه فعالیت و احداث ساختمان در اراضی غیر زراعی داده میشد، حفاظت از تاسیسات نفتی برعهده بختیاریها بود و در برابر سالی دو هزار پوند به خوانین بختیاری پرداخت میشد. همچنین ۳ درصد از سود سهام به خوانین تعلق میگرفت و ساختمانها هم بعد از خاتمه قرارداد به بختیاریها داده میشد.
در نوامبر ۱۹۰۶ خوانین بختیاری در ازای دریافت پانصد پوند بیشتر پذیرفتند که از تمام امتیازات خود در شرکت دارسی دست بردارند، ضمن اینکه همچنان حفاظت از حوزههای حفاری با آنان بود. هزینه حفاظت به ۲۵۰۰ پوند رسید، اما در برابر خیال صاحب امتیاز از طرف آنها آسوده شد. انگلیسیها برای رسیدن به منافع خود، البته راه مذاکره با محمدعلیشاه را هم آزمودند. آنها شهابالسلطنه را تشویق کردند تا با محمدعلیشاه کنار آید، به این امید که به سمت ایلخانی منصوب شود.
در پنجم آوریل ۱۹۰۸ شهابالسلطنه تعهد کتبی سپرد که اگر با حمایت انگلیسیها، ایلخان بختیاری شد به شرکت سندیکای امتیازات یا همان شرکت دارسی اجازه میدهد مستقیما حقوق نگهبانان را پرداخت کند و از کل وجوه مستمری او کسر نماید. سر سیسیل اسپرینگ رایس وزیرمختار بعدی این پیشنهاد را رد کرد و در عوض با خوانین بختیاری مقیم تهران گفتوگو کرد.
همان ماه شجاعالسلطان لطفعلیخان امیرمفخم، برادر شهابالسلطنه با رایس ملاقات کرد و خبر داد برادرش با حکم شاه ایلخان بختیاریها شده است. مسائل نفت دیگر به او مربوط میشد و نه صمصامالسلطنه ایلخان پیشین. محمدعلیشاه با رقبای صمصامالسلطنه نزدیک شده بود، به همین علت احتمال داده میشد که شاه برای تجدید قرارداد دارسی فشار بیشتری به صاحب امتیاز وارد خواهد کرد.
در همین زمان ادوارد کتابچیخان ضمن ملاقات با رایس گزارشی در مورد شرکت نفت دارسی به او تقدیم کرد. محمدعلیشاه به درستی ایراد گرفته بود که قرارداد بین بختیاریها و شرکت نفت میبایست پیش از امضا برای دولت ایران ارسال میشد، زیرا منطقه مزبور ملک همه ایرانیان است، نه ایل بختیاری. اگر دولت ایران قرارداد مورد بحث را تایید میکرد، مفهومش این بود که از حق حاکمیت خود بر مناطق نفتخیز دست برداشته است. بخشی از اراضیای که میادین نفتی در آن قرار داشت موقوفه بود و سادات شوشتر میتوانستند اقامه دعوی کنند.
شجاعالسلطنه برادر بزرگ شهابالسلطنه به شدت با قرارداد مخالف بود، او که سالهای متمادی در تبریز اقامت داشت، از نزدیکان محمدعلیشاه بود و موقعیت خود را در تهران هم حفظ کرده بود. کتابچیخان توصیه کرد کمپانی نفت بیش از اندازه به مفاد قرارداد پایبندی نشان ندهد، زیرا خوانین بختیاری با قانون آشنا نیستند و به محض اینکه بین آنها اختلافی بروز کند، به همه چیز پشت پا میزنند و در حقیقت باج میستانند.
موضع محمدعلیشاه در این مقطع تاریخی با هر انگیزهای صورت گرفته باشد، موضعی اصولی بود و نشاندهنده این بود که وی خطرات آتی ناشی از فعالیتهای کمپانی انگلیسی را درک میکند. شاید یکی از دلایل فروکشیدن وی به همین دلیل باشد، بدون تردید گزارش ماه مارس ۱۹۰۷ رایس نقش تعیینکنندهای در مواضع بریتانیا علیه شاه میتوانست داشته باشد.
شرکت به سفارت انگلیس متوسل شد. کتابچیخان یادآوری کرد باید از این ضربه برای تهدیدی علیه سران بختیاری و البته آن هم در آخرین مرحله استفاده میشد. اگر دولت ایران هم با دارسی موافق بود، باز هم ابزاری برای اعمال فشار علیه بختیاریها در اختیار نداشت، پس بهتر بود با خود آنها کنار میآمد. پیشنهاد کتابچیخان ادامه دوستی با بختیاریها بود. همچنین باید نمایندهای از شرکت در تهران تعیین میشد تا در مسائل مربوط به نفت با دولت ایران تماس دائم داشته باشد. دارسی ناچار شد رشوه دهد، او مبالغ هنگفتی بین کسانی که به وی کمک کرده بودند توزیع کرد. مقداری از سهام شرکت هم به آنان داده شد، کتابچیخان این روند را تایید کرد.
آخرین پیشنهاد این بود که شرکت باید برای دارسی از طریق یک مأمور محلی اعمال نفوذ کند، او باید حامل فرمانی از طرف دولت ایران برای حل و فصل دعاوی شرکت و اهالی بومی باشد. از آن طرف رایس با شجاعالسلطان مخالف اصلی امتیاز وارد گفتوگو شد و اعلام کرد اگر بر اثر مخالفت رؤسای بختیاری فعالیت شرکت نفت متوقف شود، خود آنها بیش از هر کسی زیان خواهند دید.
همچنین از اشتیاق کتابچیخان برای استخدام در شرکت نفت به عنوان نماینده ایران بحث و توضیح داده شد او بهگونهای کارها را انجام داده است که موضوع نفت باعث مخالفت مجلس شورای ملی نگردد، این خدمات، مهم تشخیص داده شد. دلال شرکت دارسی نماینده دولت ایران در این تشکیلات نفتی شد بدون اینکه کوچک ترین تعصبی در مورد منافع ملی، تمامیت ارضی و یا استقلال کشور داشته باشد.
منابع:
- خاطرات سر آرتور هاردینگ و نامه رایس به گری، تهران، آوریل ۱۹۰۷
- بحران مشروطیت در ایران ، دکتر حسین آبادیان