از انقلاب تجاری تا انقلاب صنعتی
تعداد این شهرها به تدریج افزایش یافت و دو قرن بعد شرکتی به نام «اتحادیههانز» را که یکی از مهمترین تشکیلات تجاری قرون وسطی بود به وجود آوردند. این اتحادیه در قرن پانزدهم میلادی انحصار تجارت در دریای شمال را در اختیار داشت؛ ولی از قرن شانزدهم به بعد نفوذ این اتحادیه روبه کاهش نهاد.
یکی دیگر از این بازارها در قرن سیزدهم میلادی در حوزه شامپانی در شمال شرقی فرانسه تشکیل شد که در سراسر سال دایر بود و کالاهای تجملاتی مشرق زمین و همچنین کالاهای گوناگونی را که در اروپای شمالی تولید میشد به فروش میرساند.
یکی دیگر از مهمترین اتحادیههای بزرگ تجاری، در دوره قرون وسطی، جمهوری ونیز در ایتالیا بود که نه فقط به تجارت نظم و نسق میداد، بلکه به کشتیسازی و کشتیرانی نیز میپرداخت. به طوری که در قرن پانزدهم میلادی کشتیهای تجاری ونیز ۲۵۰ تن محموله را در خود جای میدادند.
موقعیت جغرافیایی ایتالیا در دریای مدیترانه شرایط مناسبی را برای نظام دولتشهری آن فراهم کرده بود تا به گسترش مناسبات تجاری، بازرگانی با شرق و غرب عالم بپردازد. هیچ تردیدی نیست که همین موقعیت شهرها در اروپا خصوصا ایتالیا، یکی از علائم اولیه رشد مناسبات سرمایهداری است. سرمایهداری چه درونزا و چه برونزا یا وارداتی، نظامی است از اساس شهر محور و شهر جایگاه طبیعی این نظام است.
دو حرکت اساسی در تاریخ عصر جدید صورت پذیرفت تا بتواند به تخریب نظم کهن کلیسای کاتولیک و اقتصاد فئودالی بپردازد؛ رنسانس و اصلاحات مذهبی. . به گفته بارنز: «نهضت رنسانس و نهضت اصلاح دینی صرفا وجوهی از انقلاب تجاریاند. انقلابی که سبب زوال نظام زمینداری و برقراری دولتهای متمرکز کنونی شد».
حرکت رنسانس یک حرکت ادبی - هنری بود که نخست در ایتالیا آغاز شد، ولی یکی از دلایل عمده آن رشد مناسبات شهری و گسترش شهرهای ایتالیا در دوره میانی قرون وسطی بود. به همین دلیل ایتالیا توانست زادگاه رنسانس اولیه شود. مسلما جنگهای صلیبی از قرن یازدهم میلادی به بعد در گسترش تجارت میان ایتالیا و مشرق زمین موثر واقع شد و همین مساله موجب پویایی نظام شهری در ایتالیا شد.
از سوی دیگر پیوندهای بازرگانی میان ایتالیا و فرانسه از یک سو و بیزانس و لوان (کشورهای ساحلی شرق مدیترانه) از سوی دیگر در پیدایش شهرهای ایتالیایی چون ونیز، جنوا، پیزا و ناپل بیتاثیر نبود. حتی این امر به رشد شهرهای فرانسوی چون مارسی، آرل، ناربن و مون پلیه منجر شد.
موقعیت طبیعی ایتالیا چه در دنیای قدیم و چه در قرون وسطی وجود مناسبات شهری را فراهم آورد. ولی اینکه چرا در گذشته شهرهای ایتالیایی یا یونانی - رومی نتوانستند به مناسبات سرمایهداری دست یابند به این دلیل بود که از تمدن یونانی - رومی تا پایان عصر وسطی، اقتصاد غالب همواره اقتصاد کشاورزی بود و حرف و پیشهها در حاشیه اقتصاد کشاورزی قرار داشتند و تنها هدف این پیشهوران تامین نیاز کشاورزان و ساخت ابزار و وسایل تولید کشاورزی بود.
در حالی که در شهرهای جدید، اشتغالات شکل تخصصی به خود گرفتند و تنها راه امرار معاش صاحبان حرف نیز همین امر بود. عموما آنها کسانی بودند که از درون قلعههای فئودالی خارج شده و در سر چهار راهها و معابر یا در کنار رودخانهها و محل گذر افراد یا کاروانهای بازرگانی تجمع کردند. به این ترتیب نطفه کمون شهری را پدید آوردند.
از آنجا که بخشهای جدیدالاحداث معمولا در کنار یکی از استحکامات قدیمی یا «بورگها» احداث شدند، شهروندان آنها را اصطلاحا «بورژوا» نامیدند. ادوارد اشپرانگر شش گونه آرمانی شخصیت را بر میشمارد که در بین آنها بورژوا همان «انسان اقتصادی» است و زومبارت بر این باور است که انسان بورژوا یک گونه روانشناختی است که در آغاز به صورت نابرابر در بین اقوام آریایی پراکنده بود، ولی سرمایهداری به او امکان داد تا چهره مسلط جامعه شود.
بورژوازی توانست مهمترین نقش را در توسعه و تحول اقتصادی ایفا کند. به گفته ماکس وبر، جامعهشناس و اقتصاددان مشهور آلمانی، «بورژوازی معلول تفکر عصر جدید است».
بروز اندیشههای رنسانسی، اومانیستی در ایتالیا با توجه به فردگرایی و جایگزینی انسان محوری به جای خدامحوری، طبقه بورژوازی مرفه اروپا را نیز تشویق به تحرک کرد و به این ترتیب حرکت رنسانسی توانست به توجیه مناسبات سرمایهداری در درون نظامات شهری بپردازد. این حادثه در ایتالیا با شرایط دیگری نیز همراه بود.
نخست اینکه سرزمین ایتالیا، هرگز فئودالیسم را آنگونه که در آلمان ظاهر شد نپذیرفت و ساختار فئودالیسم آن سست و متزلزل بود. این مساله به آن سبب بود که در ایتالیا برخلاف سایر جاها، تسلط عنصر ژرمنیک احساس نمیشد و بیشتر ژرمنها تنها در حوزه شمال ایتالیا متمرکز شدند، در حالی که در دیگر قسمتهای ایتالیا تسلط عنصر رومی بر ژرمنی محرز بود.
وجود پیشینه قوی فرهنگی در ایتالیا از عوامل مهم حل فرهنگهای ژرمنیک بود. حال آنکه کشورهایی چون فرانسه، آلمان یا انگلستان فاقد چنین پیشینهای بودند. برای نخستین بار در سرزمین ایتالیا شاهد پیدایش مسکوکات و رشد اقتصاد پولی - کالایی هستیم. آنها توانستند مسکوکات طلا و نقره را احیا کنند و از این وسیله مبادله در امر تجارت بهرهمند شوند.
حتی به مسکوکاتی در ونیز به نام «دوکا» بر میخوریم که به وسیله آنان ضرب میشد. شهر فلورانس ایتالیا نیز سکههای طلا داشت و توانست سکه ضرب کند. دلایل دیگری که به بروز مناسبات سرمایهداری در ایتالیا منجر شد، تنوع نظامات شهری بود و اینگونه به نظر میرسید که شهرهای ایتالیا همانند دولتشهرهای یونانی هستند. همین تحول در نظام دولتشهری با رشد اقتصادی نیز مترادف بود و در این شهرها کسانی بودند که کارشان معاوضه پول بود و به اصطلاح آن را «چنچ» میکردند. (یعنی به مبادله و تعویض پول میپرداختند. به همین دلیل نخستین گروه جوانان در ایتالیا ظاهر شدند و از آنجا که هر دولتشهر سکه خاص خود را ضرب میکرد، هر زمانی که این سکهها تعویض میشدند به صرافان مراجعه میکردند. تاسیس بانک و بانکداری نیز یکی از علائم اولیه نظام سرمایهداری است.
نخستین بانکها در ایتالیا ظاهر شد. بزرگترین بانک ایتالیا در شهر سیرانا به وجود آمد که یکی از شهرهای نزدیک فلورانس بود. ولی این بانک در اواخر قرن سیزدهم میلادی ورشکسته شد. از جمله بانکهای دیگر ایتالیا میتوان بانک فلورانس را نام برد که جزو بزرگترین بانکهای ایتالیایی شد. این بانک که به نام «مونتسی سینیوری» به معنی آقایان خوب شهرت داشت، بیشترین امکانات مالی را در خود داشت تا حدی که به پادشاهان اروپایی پول قرض میداد و در مقابل زمین یا چیز دیگری را گرو میگرفت.
پاپها نیز در سراسر اروپا درآمد داشتند و پولهایشان را از بانک فلورانس دریافت میکردند. این بانک نه تنها در ایتالیا و فرانسه بلکه در انگلیس و در خیابان لمباردی که به بانک لمباردی هم مشهور است، شعبه داشت. حتی در ایتالیا یک سیستم اعتباری در حد چک و سفته در حال پدید آمدن بود که به عنوان مراکز تحول اعتباری و بانکی تلقی میشد. از سوی دیگر ایتالیاییها بزرگترین تولیدکنندگان البسه پشمی در فلورانس بودند و این لباسها را در سراسر اروپا توزیع میکردند.
همه این علائم نشانههای بروز مناسبات سرمایهداری در ایتالیا بود. ولیکن یک عامل اساسی در پسرفت نظام اقتصاد سرمایهداری ایتالیا مؤثر واقع شد و آن روی کار آمدن دولت عثمانی و فتح قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳م. بود. این مساله به سقوط و انحطاط ایتالیا به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی منجر شد. ترکان عثمانی که نیروهای بیابانگرد و بیفرهنگی بودند با بهرهگیری از قدرت اسلام و خصلتهای قبیلگی خود بعد از فتح بیزانس، چهره جامعه بینالمللی را به شدت تحت تاثیر حرکت خود قرار دادند و با تسلط بر شریانهای اقتصادی شرق و غرب و تسلط بر دو جاده بزرگ ابریشم و ادویه موجبات انتقال مرکز ثقل تجارت را از دریای مدیترانه به اقیانوس اطلس فراهم آوردند. همین مساله موجب پدید آمدن راههای ثانوی و تجارت در مسیر غرب و شرق شد و ضربات اساسی را بر پیکره دولتشهرهای ایتالیایی وارد کرد که در نهایت به پسرفت سرمایهداری ایتالیا انجامید.
یکی دیگر از خصوصیات عصر جدید پیوندی است که بین بورژوازی و سلطنت برقرار شد و سرانجام به تقویت دولتهای مستقل ملی انجامید. پادشاهان اروپایی با تقویت طبقه بورژوازی و موافقت با گسترش شهرها و تشویق به شهرنشینی به تضعیف قدرت فئودالها در روستاها پرداختند و با کمک همین بورژوازی اقدام به تاسیس ارتشهای ملی کردند تا از نیروهای رزمی نامنظم، پراکنده و محلی که از رعایای فئودالها تشکیل میشد بینیاز شوند.
بورژوازی نیز با پرداخت مالیاتهای فراوان به پادشاه کمک میکرد تا ارتش ملی خود را به بهترین ابزارهای جنگی مجهز سازد و با تسخیر و استعمار سرزمینهای غیر اروپایی به بورژوازی این امکان را بدهد که از منابع اولیه و فراوانی که به صورت رایگان در بازار فروش آنجا تحصیل میشد بهرهمند شود. به وجود آمدن دولتهای ملی را باید نشانه آغاز انتقال قدرت به طبقه حاکم جدید دانست که به منظور سرکوب رقیبان فئودال، پادشاهان توانستند به متحد کردن کشور با حمایت و پشتیبانی طبقه سرمایهدار بورژوا بپردازند.
انتقال مرکز ثقل تجارت از دریای مدیترانه به اقیانوس اطلس این امکان را برای بورژوازی فراهم کرد تا در جستوجوی راههای جدیدی برای تجارت با شرق بر آید. این مساله زمینه اکتشافات جغرافیایی را فراهم کرد. اکتشافات جدید جغرافیایی و تاسیس مستعمرات در قرون شانزدهم و هفدهم موجب توسعه تجارت و توسعه مبادلات ارزی و تقویت طبقه نیرومند تجار و سرمایهداران شد.
حرص و طمع این طبقه در تصرف ثروت بیشتر و شنیدن افسانههایی درباره سرزمینهای بهشتی آن سوی دریاها، بازرگانان و حتی فئودالها را به سرزمینهای دوردست آسیا کشاند. نخستین این استعمارگران پرتغالیها و اسپانیاییها بودند که به جستوجوی طلا پرداختند و با دستیابی به قاره جدید و شرق به غارت طلا و نقره آنجا پرداختند.
انتقال طلا و سایر فلزات قیمتی آمریکا به کشورهای اروپایی موجب جلب منفعت و ایجاد انگیزه برای فعالیت بیشتر تجاری، اقتصادی شد. علاوه بر این تورم، ناشی از ورود فلزات قیمتی به صورت منبع افزایش سود بازرگانان و انباشت سرمایه تجاری درآمد.
پس از اسپانیاییها و پرتغالیها گروه کثیری از هلندیها، فرانسویها و انگلیسیها نیز به جستوجوی سرزمینهای جدید پرداختند. به این وسیله دوره سوداگری که پیش درآمد رشد و گسترش سرمایهداری و عامل مهمی در انباشت اولیه ثروت در اروپاست، از قرن شانزدهم میلادی آغاز شد و از آنجا که باارزشترین کالاها در این زمان طلا و نقره بود، اکثرا به ذخیره آن پرداختند. اما بهتدریج مشخص شد که طلا و نقره به تنهایی نمیتواند منبع ثروت باشد؛ چرا که بنگاههای بزرگی در سراسر اروپا به وجود آمدند که سرمایههای اصلی سوداگران اروپایی را تامین میکردند و کالاهای آمادهای را برای صدور به سرزمینهای دور از سراسر اروپا فراهم میآوردند.
تقاضای روزافزون برای کالاهای اروپایی بهتدریج موجب رونق کارگاههای پیشهوری و صنعتی شد. برای مثال، کارگاههای پارچهبافی انگلستان در این زمان رونق گرفت و بهتدریج بنادر انگلیسی مراکز مهمی برای صادرات پارچه و جذب طلا و نقره غارت شده از سرزمینهای جدید شد. در انگلستان قانون صنعتگران در سال ۱۵۶۳ عملا نقش اصناف قدیمی و پیشهوران را به دولت محول کرد که این اعمال موجب نظارت مرکزی بر آموزش کارگران صنعتی، شرایط کار و تخصیص جمعیت کارگر بین مشاغل مختلف شد.
منبع: باشگاه اندیشه