آموزش عمومی دختران در دوران قاجار و رضاخان

کدخبر: ۲۸۴۳
بنا به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی و عوامل محدودیت‌زا، آموزش سواد به زنان در دوران قاجار و اوایل سلطنت رضاخان چندان رایج نبود.
آموزش عمومی دختران در دوران قاجار و رضاخان
نویسنده: حمیرا رنجبر عمرانی

تنها محل آموزش و تحصیل، مکتب‌خانه‌ها بودند که دختران سهم ناچیزی از آن داشتند. بنابراین، بیشتر دختران پس از طی دوره کوتاهی در سطح خواندن متوسط و نوشتن با توانایی (بسیار اندک) مراتب بالاتر را طی نمی‌کردند و خانه‌نشین می‌شدند. تنها دختران برخی خانواده‌های مرفه، آن هم به شرط موافقت پدرانشان می‌توانستند به کمک معلمان سرخانه تاحدودی به تحصیلات خود ادامه دهند.

مساله آموزش در زمان قاجاریه با اقدامات امیرکبیر و تاسیس دارالفنون و اعزام محصل به خارج، شکل جدی‌تری به خود گرفت. اگرچه آموزش در این دوران، هنوز مختص پسران بود، ولی عمومی‌تر شد و تا حدودی فضای فکری جامعه را تغییر داد.

مدارس، به سبک اروپایی، عامل دیگری در دگرگونی فضای جامعه سنتی ایران بود. در دوران سلطنت ناصرالدین شاه که اوج رقابت‌های روس و انگلیس در ایران بود، قدرت‌های جدید دیگری نیز برای سلطه‌جویی تلاش می‌کردند. از آن پس، هیات‌های فرانسوی، آمریکایی در زمینه سیاسی، تجاری، فرهنگی و مذهبی در ایران به فعالیت پرداختند. در زمینه فرهنگی و مذهبی، هیات‌های مذهبی اروپایی به شکل فعالی حضور داشتند. نخستین اقدام این هیات‌ها تاسیس مدارس جدید بود و چون بودجه کافی نیز در اختیار داشتند، از طریق توزیع هدایایی همچون لباس و خوراک به طبقات فقیر یا اعطای کمک هزینه تحصیلی، به جلب قلوب مردم پرداختند و در میان آنان نفوذ کردند. بیشتر این اقدامات در میان اقلیت‌های مذهبی صورت می‌گرفت و دختران مسلمان در این مدارس راهی نداشتند. مهم‌ترین عامل این عدم حضور، ایجاد محدودیت از سوی خانواده‌ها برای آموزش دختران بود. از سوی دیگر، این مدارس دختران محجبه را نمی‌پذیرند ولی بعدها این مشکل برای اولین بار با وساطت بنجامین ــ وزیرمختار آمریکا ــ و موافقت ناصرالدین شاه با حضور دختران مسلمان در مدارس رفع شد و اولین گروه دختران مسلمان وارد مدرسه فرانکو پرسان تهران شدند.

مدرسه سن ژوزف از دیگر مدارسی بود که به دست فرانسویان تاسیس شد و اطفال خارجی در آن به تحصیل پرداختند. مدرسه خواهران سن ونسان دوپل مدرسه دیگری بود که در آن، خیاطی، خانه‌داری، اتوکشی، زبان فرانسه، تاریخ، جغرافیا و... تدریس می‌شد. طبق اطلاعات آماری، از سال ۱۳۰۵، ۴۵مدرسه خارجی در ایران وجود داشته و ۲۶۱۹ محصل دختر در آن تحصیل می‌کرده‌اند. بررسی پراکندگی این مدارس، نشانه بارزی بر وجود شرایط مطلوب‌تر برای تاسیس این‌گونه مدارس در برخی نقاط خاص است. مثلا از ۶۹ مدرسه در سال ۱۳۰۹، ۳۷ مدرسه در آذربایجان، ۱۳ مدرسه در تهران، یک مدرسه در خراسان و... دیده می‌شد. با تاسیس این مدارس و با توجه به مدیریت آن که اغلب به عهده خارجیان بود، دختران ایرانی (به تعداد محدودی) زیر نفوذ مستقیم فرهنگ غربی قرار می‌گرفتند.گروه دیگر موسسان مدارس جدید، تحصیلکرده‌های ایرانی، به ویژه زنان رجال سیاسی و طبقات مرفه بودند. آنها در مراحل اولیه کار، در برخی مناطق با مخالفت‌های عمومی مواجه می‌شدند. این مخالفت‌ها گاهی با برخوردهای خشونت‌آمیز، همچون ویران کردن مدارس نیز همراه بود. به دنبال انقلاب مشروطیت و حضور زنان در صحنه‌های مبارزه علیه استبداد، فعالیت ایشان در جامعه بیشتر شد به طوری که در دوره سوم مجلس انقلاب، تقاضایی برای نمایندگان نوشتند و آموزش عمومی را از نمایندگان مجلس خواستند. در پی پاسخ مثبت نمایندگان به این تقاضا طرح آموزش عمومی در متمم قانون اساسی با نظارت دولت به تصویب رسید و این نهاد جنبه قانونی یافت. با گسترش مدارس دخترانه و تاسیس مدارس دولتی، تحصیل اجباری اعلام شد. دامنه فعالیت و تعداد مدارس دخترانه گسترش یافت و نهاد رسمی آموزش شکل گرفت. اساس تعلیم و تربیت در مدارس دولتی، با اقتباس از شیوه‌های غربی بود و قشر جدیدی از زنان روشنفکر و تجددطلب را به جامعه وارد ساخت که از صاحبان اندیشه و قلم شدند و به فعالیت‌های فرهنگی پرداختند.

منابع:

۱. عبدالله مستوفی. شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی، اداری دوره قاجاریه. تهران، زوار، ۱۳۴۳. ج ۱. ص ۷۱۱ .

۲. تاج‌السلطنه. خاطرات تاج‌السلطنه. به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی). تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۷۱. ص ۹۰ .

۳. یحیی دولت‌آبادی. همان کتاب. ج ۱. ص ۱۸۵ .

۴. Ecole Franco-Persanne

۵. در سال ۱۳۳۲هـ. ش، به منظور ایجاد هماهنگی با مقررات وزارت فرهنگ، بخش فارسی زبان این مدرسه گشوده شد و با نام دبستان ژاندارک شروع به کار کرد.

۶. فخری قویمی. کارنامه زنان مشهور ایران در علم، ادب، سیاست، مذهب، هنر، تعلیم و تربیت، از قبل از اسلام تا عصر حاضر. تهران، وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۵۲. ص ۱۲۸ .

۷. دیولافوا. سفرنامه دیولافوا. ترجمه همایون فره‌وشی. تهران، خیام، ۱۳۳۲. ص ۱۱۹ .

۸. مجله فرهنگ و زندگی. سال ۱۳۵۴. ش ۱۹-۲۱ ص ۳۰ .

۹. فخری قویمی. همان کتاب. صص ۲-۱۳۱ .

۱۰. هما ناطق، فریدون آدمیت. افکار اجتماعی، سیاسی در آثار منتشرشده در دوران قاجاریه. تهران، انتشارات آگاه، ۱۳۵۶. ص ۳۷ .

۱۱. همان. صص ۹۸-۱۰۰.