اقتصاد مستقل و عدالت عمومی
این روش که با عنوان توسعهگرایی شناخته میشود بر دو اصل اقتصاد مستقل و عدالت عمومی استوار بود. این طرح کامل نبود ولی بهخوبی کارآمد بود. بنا به گفته رابرت پالین - اقتصاددان- سیاستهای توسعهگرایی نرخ رشد درآمد را در رقم ۲/ ۳ درصد به مدت بیست سال حفظ کردند که از هر دوره دیگری در قرن بیستم فراتر است. نتیجه آنکه اختلاف میان غرب و باقی نقاط جهان چنان کاهش یافت که در تاریخ بیسابقه بود و چیزی از معجزه کم نداشت.ممکن است کسی فکر کند که کشورهای غربی از این موضوع خوشحال بودند ولی اینطور نیست. سیاستهای جدید به این معنا بودند که شرکتهای چند ملیتی دیگر دسترسی آسانی به نیروی کار ارزان، مواد خام و بازار مصرفی نداشتند که در طول دوره استعمار به آن عادت کرده بودند.قدرتهای غربی - بهطور خاص آمریکا، انگلیس و فرانسه - مایل به ادامه این مسیر نبودند.
در عوض حمایت از جنبشهای توسعهگرایانه، رشته عملیاتی را بهراه انداختند که چندین دهه به طول انجامید و دولتهای منتخب مردم را سرنگون ساختند تا دیکتاتورهایی که با منافع آنها همسو بودند را جایگزین این دولتها کنند. یک تاریخ طولانی و خونین که تقریبا به کل از حافظه جمعی ما پاک شده است.این ماجرا در سال ۱۹۵۳ از ایران شروع شد. محمد مصدق، نخستوزیر منتخب، مجموعهای از اصلاحات را آغاز کرد که سودش متوجه فقرا بود و نیز کنترل منابع نفتی ایران را از شرکت نفت ایران و انگلیس خارج کرده و آن را ملی میساخت. بریتانیا چنین حرکتی را تاب نیاورد و به سرعت واکنش نشان داد. چرچیل با کمک سیا کودتا کرده و مصدق را سرنگون کرد. محمدرضا پهلوی که با سیاستهای اصلاحی مصدق مخالف بود را مجددا بر تخت سلطنت نشاندند و او با حمایت غرب ۲۵ سال بر ایران حکومت کرد.
منبع: گاردین.بخشی از یک مقاله به قلم جیسون هیکِل، ترجمه: شیدا قماشچی