قحطی در ایران پس از جنگ جهانی دوم
دستگاه رضاخانی که پس از ورود متفقین و آزاد شدن نسبی مردم از زنجیرهای اسارت خود را در خطر اضمحلال و نابودی میدید بهجای کوشش در تخفیف رنجهای مردم، هدفی جز تثبیت موقعیت متزلزل خود نداشت. نان که خوراک اصلی مردم ماست کمیاب بود و در آن همه چیز از شن و خاک اره و غیره پیدا میشد جز آرد ولی حتی مردم در پیدا کردن آن نیز موفق نمیشدند. ازدحام جمعیت در برابر دکانهای نانوایی صورت اسفباری به خود گرفته بود و مرگومیر از بیغذایی و گرسنگی روز به روز افزایش مییافت. در آذربایجان، حاصلخیزترین استان کشور، مردم از شدت گرسنگی دست از کار کشیده به اداره غله هجوم میبردند. چنانچه روزنامه فریاد تحت عنوان «رخداد بیستم تیر در تبریز» مینویسد: «گرسنگی طبیعت انسان را به تلاش و کوشش وامیدارد و شکم گرسنه از تماس با شمشیر و سرنیزه نمیهراسد. این قانون فطری که تغییر ناپذیر است، برای مرتبه دوم (یکبار در ۲۶ اسفند ۱۳۲۱) در هشتم تیرماه ۱۳۲۲ در افق تبریز نمایان شد... مردم گرسنه از سه چهار محله شهر که عمده خیابان و نوبر بود کم کم [مقابل] اداره شهرداری جمع شدند، زن و بچه، جوان و پیر، عور و گرسنه، فریاد ما گرسنهایم، به ما نان ندادهاند، نمیخواهیم بمیریم، نان میخواهیم به آسمان بلند کردند...»
«جمعیت انبوهتر شده بود، مردم فریاد میزدند: به ما نه چیت میدهند، نه قند میدهند، چشم خود را به نان خالی دوخته بودیم که آن را هم نداده...» در حقیقت ملت ایران آنچنان سرگرم نان و آب و سیگار و قماش بود که برای هر بیست و چهار ساعت تلاش در این محیط دشوار محتاج بیست و چهار ساعت استراحت بود.» از طرف دیگر شیوع انواع بیماریها،مخصوصا بیماری تیفوس مردم را درو میکرد و به دیار نیستی میفرستاد. دولت ایران که نماینده حقیقی مردم این کشور نبود، بنابراین مسوولیتی در برابر ملت احساس نمیکرد نه فقط اقدامی در جهت اصلاح وضع و علاج دردهای مردم به عمل نیاورد، بلکه با اقدامات بیرویه و ناشایست خود موجب کمبود بیشتر مایحتاج عمومی و تنزل ریال و بالا رفتن بیش از پیش هزینه زندگی شد. چنانچه دیدیم دکتر مشرف نفیسی مشاور حقوقی شرکت نفت، وزیر دارایی دولت فروغی برای کمک به اربابان خود نرخ رسمی لیره را از ۶۸ ریال به ۱۴۰ ریال بالا برد و توام با این اقدام برابر تصویبنامهای صدور بسیاری از محصولات غذایی را از کشور آزاد ساخت و به این ترتیب قحطی سالهای ۲۱-۱۳۲۰ را سبب شد.
منبع: ن. جامی، گذشته چراغ راه آینده است (تاریخ ایران در فاصله دو کودتا)، انتشارات ققنوس، ۱۳۶۲.