دلایل اقتصادی بلوای آذرماه ۱۳۲۱
و البته جنبههای اقتصادی راهآهن را در درجه دوم اهیمت قرار داد. سرمایهگذاری در طرحهای پرهزینه و کمبازده نیز مانند ساخت کارخانه- حال، هر کارخانهای باشد تا مردم ببیند - موجب از بین رفتن منابع- سرمایه- ملی شده بود. در امر کشــاورزی نیز بیشــتر به نفع زمینداران عمل میشد تا زارعان و کشــاورزان چون در هر صورت مالکان و زمینداران میتوانستند پنجاه درصد از محصول را دریافت کنند و بنابراین علاقهای به توسعه کشاورزی یعنی توسعه اقتصادی ملی نشان نمیدادند خرید و توزیع محصولات کشاورزی که عمدهترین آنها گندم و جو و غذای اصلی مردم، بود در انحصار دولت قرار داشت و بنابراین قیمت محصولات را در پایینترین حد ممکن براساس شرایط داخلی و به ضرر جمعیت روستایی نگه میداشت. البته زمینداران هم موظف بودند که سهم خود را پس از برداشــت، با قیمت پایینتر از سایر کشورهای خاورمیانه، به دولت بفروشــند تا ســازماندهی ذخیره آرد پایتخت سامان پذیرد.
در این حال، عموم مردم، بهویژه روستاییان، ناچار بودند که قند، شکر و چای مورد نیازشان را که واردات آن در انحصار دولــت بود با قیمت بالایی خریداری کنند و از دیگر سیاســتهای اقتصادی نادرست رضاشاه، ممنوعیت کشت برنج در نواحــی مرکزی، جنوبی یا هر منطقهای غیر از شــمال بود؛ چون خود وی در استانهای شمالی کشور اراضی برنج بسیاری در اختیار داشت. احتکار غلات توسط مالکان و حمایت ضمنی متفقین و گاه دولت از محتکران نیز مزید بر علت شــد. چون متفقین، گندم مورد نیاز خود را از آنها میخریدند و محتکران با پرداخت رشــوه به ماموران دولتی از مجازات رهایی مییافتند. عــدهای از محتکران متنفذ چون خدایارخان و حسن اســفندیاری، رئیس مجلس، به بهانه ذخیره بذر برای کشــت سال بعد، چند هزار تن گندم را در انبارهای خود احتکار کرده بودند.
بخشی از یک مقاله به قلم عباس صفایی فرد