مواجهه مردم با بانکهای خارجی
اما هرچه بر قدرت بانک افزوده میشد، به همان نسبت از رواج کار صرافان ایران میکاست. فیالمثل «... قبل از تشکیل بانک نقلوانتقال وجوه دولتی یکی از منابع عایدی صرافان و از وسایل موثر رونق کار آنان بود.» اما پس از اینکه بانک تاسیس شد و وجوه متعلق به خزانه در حسابهای مخصوصی تمرکز یافت و نقلوانتقال وجوه دولتی به بانک سپرده شد، دست صرافان از عواید آن کوتاه شد. از طرف دیگر چون بانک تامین حداکثر سود صاحبان سهام را بالاترین تکلیف خود میدانست و فقط در حدود منافع تجاری عمل میکرد، تنها در نقاطی که صرافی رونقی داشت و از لحاظ بازرگانی سود بخش بود، به تاسیس شعبه مبادرت و فعالیت میکرد. در حقیقت صرافان ایران را قدم به قدم به عقب میبرد. موسسات صرافی ایران در مقام مبارزه برآمدند لکن شکست خوردند و حتی قربانی هم دادند، موسسه صرافی جمشیدیان ورشکست شد. ارباب پرویز شاهجهان کشته شد و برادرش خسروشاهجهان به اروپا تبعید شد و به این ترتیب موسسات صرافی هریک بهصورتی کنار رفتند و تنها موسسه بانکی که در ایران باقی ماند بانک شاهنشاهی ایران بود. بانک مزبور که با تهی شدن میدان از رقبا به کمال مطلوب خود رسیده بود، تقریبا کلیه امور بانک را قبضه کرد و مرجع منحصر افراد و دولت شد.»
بازرگانان نیز از این زیان بینصیب نبودند چه تجارت خارجی، مهمترین رشته فعالیت بانک را تشکیل میداد، بهطوریکه از همان ابتدای کار قسمت عمده اعتبارات به این امر اختصاص داده شد... و چون مساله ارز یعنی پولهای خارجی نیز به این امر بستگی تام دارد، از این نظر هم بانک قدرت کامل داشت و میتوانست به میل خود قیمت اسعار (ارزها) را معین کند و ترقی و تنزل دهد و در این کار هم بازرگانان زیان میدیدند و هم صرافان و از نظر تامین منافع سهامداران، بانک شاهنشاهی وسیلهای بود برای بسط نفوذ اقتصادی انگلستان در ایران و این گفته خود انگلیسها است. با این وضع بدیهی است که در جریان فعالیت شرکت نفت انگلیس و ایران همهجا بانک شاهنشاهی را همکار و همگام آن میبینیم چه مدیران این دو موسسه استعماری به لزوم همکاری نزدیک با یکدیگر وقوف کامل داشتند و حتی در سال ۱۹۱۰م یکی از مدیران شرکت به مدیریت بانک نیز برگزیده شد. خلاصه آنکه بانک شاهنشاهی بهرغم رقابت سخت صرافان ایرانی و مشکلات مختصری که گاهی با آن روبهرو میشد، اندک اندک قدرت فوقالعادهای یافت و موسسات صرافی بزرگ را یکی پس از دیگری از پای درآورد و با برچیده شدن بانک استقراضی قدرت مطلق و سلطه کامل بر اقتصاد ایران یافت و حتی عامه مردم هم احیانا از زیان آن مصون نماندند چه «.... گاه و بیگاه با خرید ارزاق و خواربار و زغال و سایر مایحتاج اولیه و ضروری مردم قحطیهای مصنوعی ایجاد میکرد...»
منبع: حسین محبوبیاردکانی، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۰.