وضعیت اقتصاد غیرنفتی در دوره رضاشاه
شواهد کمی غیرمستقیمی نیز در دست است: تولید کشاورزی همچنان تقسیم میشد به دو بخش تولید محصولات تجاری (پنبه، تریاک، تنباکو و خشکبار) عمدتا برای صادرات و محصولات غذایی (گندم، جو، برنج، میوه و جز اینها) که برای مصرف داخلی تولید میشد. به علاوه قسمت اعظم صادرات غیرنفتی ایران را محصولات کشاورزی تشکیل میداد. بنابراین و با توجه به این واقعیت که در طول این دوره کشور از لحاظ مواد غذایی عموما خودکفا و صادرات غیرنفتی آن از لحاظ حجم و ارزش رو به بهبود گذارده بود، میتوان به این نتیجه رسید که تولیدات کشاورزی باید تا حدودی افزایش یافته باشد. در واقع اقلام اصلی و واردات کشاورزی ایران قند و چای بود. بدین سان احیای کشاورزی و درآمد فزاینده نفت تراز بازرگانی را بهبود بخشید و کسری مزمن آن را به مازاد بدل کرد.
صنعت و معادن غیرنفتی نیز تا اندازهای توسعه یافت. گسترش صنایع عمدتا در بخشخصوصی واقع شد و به این دلیل در جهت برآوردن تقاضای مصرفکنندگان داخلی صورت میگرفت. این صنایع عبارت بودند از واحدها و کارگاههای سنتی کوچک که کارگران غیرماهر و صنعتگران را در تولید کالاهایی مانند صابون، شیشه و منسوجات بهکار میگرفتند. با بهکارگیری روشهای جدید تولید به وسیله سرمایهگذاران خارجی و گاه به وسیله دولت برپا و غالبا با ناکامی روبهرو شده بود. مسلما بخش عمده صادرات صنعتی ایران کماکان به فرش اختصاص داشت. فرشبافی هنوز صنعتی خانگی و روستایی بود، اما شواهد کیفیای در دست است که نشان میدهد بعضی از دیگر صنایع روستایی و نیمه روستایی مانند صابونسازی و برخی از انواع پارچه بافی و جوراب بافی درحال حرکت به سوی شهرها بودند. این سرآغاز پایهگذاری نهاد (هرچند نه هنوز تکنولوژی) تولید کارخانهای جدید در صنعت بود: یعنی تولید بهوسیله نیروی کاری که در مقابل دستمزد و طبق قرارداد استخدام میشود. برخلاف صنایع، گسترش معادن عمدتا نمک و زغالسنگ تقریبا به تمامی ناشی از سرمایهگذاری دولتی بود. اما شاید در مقایسه با سایر بخشها، بهترین عرصه سرمایهگذاری دولتی در گسترش آموزش جدید (در مقابل مکتبخانههای سنتی) بود که در رشد تعداد دبیرستانها تبلور مییافت و عمدتا در پایتخت متمرکز بود.
این بهبودهای نسبتا جزئی اقتصادی (که بیشترشان هم موردتوجه چندانی قرار نمیگرفت) انتظارات و بهویژه آمال قلبی و اشتیاق وسواسآمیز روشنفکران ایران و بهخصوص جناح غالب در میان آنها یعنی ناسیونالیستهای افراطی را برای ترقی اجتماعی و اقتصادی برآورده نمیکرد. آنها در پی چیزهای دیگری بودند، از قبیل تاسیس بانک ملی، راهآهن، گسترش سریعآموزش جدید ابتدایی و متوسطه، تاسیس دانشگاهی به سبک اروپایی، گسترش تولید کارخانهای برپایه تکنولوژی جدید، افزایش قابل ملاحظه سهمیه برق و تلفن در بودجه دولتی و بهکارگیری وسایل نقلیه عمومی در شهرها. بسیاری از آنها نمیدانستند که تحقق سریع این آرزوهای سطحی (بهجای تلاش در جهت پیشرفت اجتماعی- اقتصادی که نه بر پایه احساس ملی معکوس جلوه داده شده بلکه در پیوند با واقعیتهای گذشته و حال کشور قوام یافته باشد) مستلزم چیزی کمتر از وقوع یک «ضدانقلاب» نیست. باری، این بود «ماموریت» رضاشاه «برای وطنش».
منبع: همایون کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشر مرکز، ۱۳۷۴.