غارت و آبادانی!
رسم اقطاع و وجود املاک بزرگ در عهد سلجوقیان به شدت ادامه داشت. این رسم در نیشابور نیز اجرا میشد و سرنوشت روستاییان را تحت تاثیر قرار میداد. در قرنهای پنجم و ششم هـ .ق، عوارض و خراجهای ویژه و تازه فئودالی متداول شد که روستاییان به نفع صاحبان اقطاع میپرداختند. به عنوان مثال، هدیه اجباری روستایی به مُقطِع در صورت تولد پسر یا عروسی و عوارض گوناگون دیگری که صاحب اقطاع برای انجام وظیفه در برابر سلطان از روستاییان میگرفت. به طور کلی، شرایط آن روز حاکم بر خراسان و نیشابور بیانگر آن است که مردم از نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی رنج میبردند. سلجوقیان داعیه عدل و انصاف داشتند اما در نواحی تحت سلطه آنان مانند نیشابور، مردم در فقر و تنگدستی به سر میبردند و از جور و ستم آنان و کارگزارانشان در امان نبودند. قتل، غارت و چپاول امری عادی به شمار میرفت. با اینکه سلطان سنجر، ملک شرق خوانده میشد و به دیانت و عدالت تظاهر میکرد، ولی به گفته راوندی «خراسان را در دست غلامان و ترکان خویش واگذاشته بود و آنان به ستم به رعایا، بیرحمیها آغاز کردند».
این بیدادگریها در خراسان، نیشابور و در تمام قلمرو سنجر، صدای مظلومان را در سینه خفه میکرد. این قویدستان بودند که هر وقت دلشان میخواست ولایت را امن میکردند و هر وقت که صلاح میدیدند ناامن و خراب میساختند. در بیشتر مناطق، دعوای کوچکی که بین نوکرهای دو محتشم روی میداد به غارت و خونریزی پایانناپذیری منجر میشد. در واقع در نیشابور به اندک بهانهای ممکن بود، بین محلهها و قصبهها جنگ روی دهد و چهبسا از دو طرف عده زیادی کشته میشد. تجاوزگران به میل خویش و به نام فرمان ملک شرق، ضعیفان را غارت میکردند. در این درگیریها آسیب واقعی فقط به درماندگان و ضعیفان میرسید که غارت میشدند و نمیتوانستند دست به غارت بگشایند. در سال ۴۹۲ هجری سرمایی سخت، محصول باغها و کشتزارها را تباه کرد و منجر به گرانی شد. بیماریهای واگیردار به دنبال آن شیوع پیدا کرد و جمعی هلاک شدند. در نیشابور، پسر امام الحرمین جوینی در فتنهای کشته شد. وقتی متهم به قتل را کشتند، مردم به هیجان آمدند و گوشت او را خوردند. این نابسامانی از آن جهت بود که هیچ گونه بازجویی در امور صورت نمیگرفت. امام محمد غزالی در نامهای به فخرالملک، وزیر سنجر، پسر خواجه نظامالملک در این باره مینویسد:
به حقیقت این شهر از فقر و ظلم ویران شد و تا خبر از اسفراین و دامغان بود همه میترسیدند و دهقانان محصولات میخریدند و ظالمان از مظلومان عذر میخواستند. اکنون که اینجا رسیدی هراس و خوف برخاست و دهقانان و خبازان بند در دکان و غله نهادند. ظالمان دلیر گشتند و دست به دزدی و مکابر زدند و به شب قصد سرا و دکان کردند و تهمت،کالای عمید عمر خویش ساختند و مردمان زاهد و مصلح بیجرم را به تهمت دزدی گرفتند. همچنین وزیر بزرگ سلجوقیان، خواجه نظامالملک ظلم و ستم ترکان سلجوقی به رعایا را یادآور میشود و ضمن ستایش از سلطان محمود غزنوی مینویسد:
«... و بعد از آن به همه جای، صاحب خبران و منهیان بگماشت، چنان که اگر کسی کرخی به ناحقی از کسی ستاندی در غزنین یا مشتی به ناواجب بر روی کسی زدی، او در ری بودی تلافی آن بفرمودی کردن و از قدیم باز، این ترتیب پادشاهان نگه داشتهاند، الا آل سلجوق که دل در این معنا نبستهاند.»
شواهد گوناگون در این دوره، گواه آن است که مردم خراسان و اهالی نیشابور با شرایط و اوضاع بد اقتصادی و درد بیکسی روبهرو بودهاند. این اوضاع توده مردم بود. در حالی که در زمینههای اقتصادی، کارهای بزرگی انجام میشد اما به سبب تاخت و تازهای خارجی و آشوبها و جنگهای داخلی، خوشگذرانی امرا و تضادهای مذهبی چنین شرایطی به وجود آمده بود.
بازارها و مراکز تجاری نیشابور در عهد سلجوقی
همواره در اقتصاد یک شهر یا ناحیه، بازرگانان و تجار نقش مهمی در پیشرفت یا تنزل اقتصاد آن منطقه ایفا میکنند. در نیشابور نیز بازرگانان از اشراف و محتشمان به شمار میآمدند اما تجار خردهپا از طبقه پیشهور بازار بودند. جامعه بازرگانان و صرافان در نیشابور عهد سلجوقی در گرداندن چرخههای مالی نقش مهمی داشتند. بازرگانان سیار، صادرکننده و عمدهفروش بیشتر در کاروانسراهایی که در حواشی شهر یا خود بازار قرار داشت به امور مربوط به کسب و کار خود میپرداختند. معاملات پولی، بیشتر در دست صرافان بود. پیش از روی کار آمدن سلجوقیان، نیشابور شهری بزرگ با شصت دیه بود که همه دیهها دارای بازارهای بزرگ بودند. در عصر سلجوقی، وسعت نیشابور چنان زیاد شد که هر یک از شصت دیه به صورت محلهای از نیشابور درآمدند.
از قدیم، مهمترین محله نیشابور که محل سکونت علما و بازرگانان بود، محله نصرآباد نام داشت و بازارهای بزرگ نیشابور در محله حیر متمرکز بودند. در عصر سلجوقی، محله نصرآباد یکی از قدیمیترین محلههای نیشابور بود و ثروتمندترین بازرگانان نیشابوری در آن سکونت داشتند. موقعیت تجاری بسیار مناسب نیشابور در نیمه دوم سده پنجم هجری و نیمه نخست سده ششم هجری، مهاجرت بازرگانان از نقاط مختلف چون فارس، اران، سواحل خزر و دیگر نقاط را به آنجا در پی داشت. در این دوران از تاجری نیشابوری به نام ابونصر غازی یاد میشود که او و چهل و سه برادرش در نیشابور، بازرگانانی ثروتمند و معروف بهحساب میآمدند. وی در سال ۵۱۵ . ق در گذشته است. یکی از خاندانهای معروف تاجرپیشه نیشابور، خاندان ابنحسکویه نیشابوری بوده است. ابونصر بنحسکویه نیشابوری، تاجر بسیار معروف و سرشناس در نیشابور بود و از اشراف نیشابور محسوب میشد. خانه او، سرای بازرگانی بود و جدش ابوعمر بن حسکویه، رئیسالتجار نیشابور در زمان خودش بود.
ثروت هنگفت خاندان حسکویه، ارتباط نزدیک آنها با دستگاه سلطان و دولت را در پی داشت. سال وفات ابونصر، ۴۷۵ . ق بیان شده است. این خاندان در نیشابور، صاحب کاروانسرایی معروف به نام خان ابوعمر بنحسکویه بودند که موقعیت بینظیر آنها را در نیشابور عصر سلجوقی نشان میدهد. فرد دیگری از این خاندان به نام ابوبکر، تاجر نیشابوری منصب رئیسالتجاری نیشابور را عهدهدار بوده است، وی در ۴۵۳ . ق درگذشته است. همچنین ابوالقاسم بیع، متوفی ۴۶۶ . ق از بازرگانان معروف سده پنجم نیشابور در عهد سلجوقی بود و مدتی سمت رئیس بازرگانان آنجا را بر عهده داشت. موقعیت مناسب تجاری و بازرگانی نیشابور در سده پنجم و ششم سبب مهاجرت و سکونت بازرگانان مناطق مختلف به آنجا شد. بهگونهای که در بازار نیشابور، چهارسوق کرمانیان، یکی از بخشهای اصلی بازار نیشابور در سده پنجم بهشمار میرفت. بازرگانان اهل فارس که ساکن نیشابور بودند، جمعیت قابلتوجهی را شامل میشدند و صاحب کاروانسرای معروفی به نام خانفرس بودند. به آنها اصحاب کاروانسرای فارسی یا اصحاب صاحبفرس میگفتند. این کاروانسرا، مجموعهای شامل کاروانسرا، مسجد و بناهای دیگر بود.
ابوالحسین فارسی، ابوعبید شیرازی، ابوبکر فارسی، ابوالحسن فارسی، ابوالحسین کازرونی و ابوعلی کازرونی از بازرگانان فارسی معروف ساکن نیشابور در سدههای پنجم و ششم هق بودند. میان این بازرگانان متمول، ارتباط تجاری نزدیکی با زادگاهشان برقرار بود. هنگامی که سنایی غزنوی شاعر به خراسان سفر کرد، در کاروانسرایی در نیشابور سکونت گزید. در این هنگام از حجره تاجر و صرافی نیشابوری که در سفر تجاری بهسر میبرد، مبلغ یک هزار دینار زر نیشابوری بهدست غلام او به سرقت رفت. پس از بازگشت تاجر، غلام آن را به گردن سنایی انداخت. در نهایت بری بودن سنایی از این تهمت آشکار شد و تاجر از وی عذرخواهی کرد. این داستان نشاندهنده حضور بازرگانان ثروتمند در نیشابور در سده ششم هجری و رونق تجاری آن شهر است. در عهد سلجوقیان، نیشابور در مسیر کاروانهای تجاری قرار داشت و مراکز بزرگ مصرف در خاورمیانه را به آسیای میانه و ماورای آن متصل میساخت.
از اینرو، نیشابور مانند دیگر شهرهای خراسان از بازرگانی به دلیل قرار گرفتن در مسیر کاروانهای تجاری سود زیادی میبرد. به واسطه موقعیت تجاری نیشابور، یک بازرگان نیشابوری میتوانست شرکای تجاری در نواحی دور داشته باشد و به عنوان واسطه برای بهدست آوردن کالاهای مورد نیاز مردم فعالیت کند. همچنین در عهد سلجوقیان، کرمانیان بازاری در نیشابور داشتند که مرکز بازرگانی پررونقی بود. از طریق این بازار نفوذ بازرگانی و اقتصادی نیشابور در سراسر خلیجفارس گسترش یافت. صنایع کارگاهی خراسان در عهد سلجوقیان، خرده پا و محلی بود و شامل فعالیت صنعتگران در منازلشان میشد. افزارمندان نیشابور اجناسی مانند آهنآلات، سوزن، چاقو و اجناس فلزی میساختند. کوههای خراسان بهطور کلی عاری از درخت بود ولی در نیشابور مقدار کمی درخت وجود داشت. در دوره سلجوقیان، مقدار ناچیزی زغالسنگ در اطراف تپههای نیشابور وجود داشت اما هرگز برای سوخت از آن استفاده نمیشد. فیروزه نیشابور در این عصر بسیار مشهور بود، معادن فیروزه که هنوز هم وجود دارند در شمال شرقی نیشابور در مسیر مشهد واقع است. منسوجات یکی از فرآوردههای مهم نیشابور در عهد سلجوقیان بود. در عهد سلجوقیان، صنعت پارچهبافی از صنایع پراهمیت در جهان اسلام بهشمار میرفت و پارچه و پارچهبافی دارای نقشی برجستهتر از عصر حاضر بوده است.
کارگاههای نیشابور در عهد سلجوقیان مهارت خاصی در تولید انواع مختلف پارچه داشتند. پایینترین درجه منسوجات در نیشابور، چلوارها و نمدهای ساده و بینقشی بود که برای مصرف تودههای ضعیف تولید میشد. اشراف نیشابور در عهد سلجوقیان از پارچههای ابریشم و زربافت استفاده میکردند که بیشتر برای تشریفات و احتیاج زنان حرمشاهی بافته میشد. منسوجات نیشابور در عهد سلجوقیان، چنان با کیفیت بود که زربفتهای عتابی و سقلاتونی نیشابور قابل مقایسه با بافتههای اصفهان و بغداد بود. همچنین در نیشابور، پارچههای نفیس ویژهای تولید میشد که به نام این شهر، به پارچه سابوری شهرت داشت. نیشابوریان به منابعی که لازمه بافت اینگونه پارچهها بود، دسترسی داشتند. به جهت اهمیت بافندگی در نیشابور، بازرگانان این صنعت در نزد مردم از محبوبیت خاصی برخوردار بودند و بهنظر میرسد بیشتر ثروت نیشابور را در تجارت صنعت بافندگی میاندوختند. در اوایل سده چهارم هجری، سکههای خراسانی در عراق و مغرب از اعتبار چندانی برخوردار نبودند اما افزایش سریع پیشرفت در زمینههای مختلف و رونق اقتصاد پولی سبب شد که در قرن پنجم هجری، اعتبار پول رایج نیشابور بالا برود و حدود گردش آن وسعت یابد.
معروفترین سکه رایج در سراسر قلمرو سلجوقیان دینار نیشابوری بود. دارالضرب دوره سلجوقی در نیشابور قرار داشت و عیار دینارهای نیشابور بسیار بالا بود. به گونهای که در سده ششم، ارزش یک دینار نیشابوری، دو برابر دینار همدانی محاسبه میشد. این شرایط در رونق تجاری نیشابور در دوره سلجوقی موثر بود. در یکی از تاریخهای محلی نیشابور به حضور بازرگانان و با پسوندهایی چون ابریشمی (چهار مورد)، سکری (شکر فروش، سه مورد)، حریری (دو مورد)، کرابیسی (کرباس فروش، بیستویک مورد)، عنبری (دو مورد)، سراج (دوازده مورد)، قطان (پنبهفروش، شش مورد)، بزاز (ده مورد)، صابونی (دوازده مورد)، بیاع (هشت مورد)، نیلی (چهار مورد)، زعفرانی (دو مورد)، سمسار (سه مورد)، عطار (پنج مورد)، جوهری (جواهر فروش، پنج مورد) در نیشابور اشاره میشود.
- بخشی از یک مقاله به قلم محسن رحمتی، مظفر علی دادی گراوند، هادی حقنظری و نجمیه گراوند.
منبع: تاریخ اسلام، دوره ۱۴۰، شماره ۳، پاییز ۱۳۹۲