منابع غنی دورافتاده
«سون هدین کاشف بزرگ سوئدی که سفرهای مشهور اکتشافی خود را با ایران شروع کرد و از آن هنگام برای این کشور مهری پایانناپذیر در دل خود احساس میکرد، گفته است: «ایران از هر لحاظ فقیر است، مگر از لحاظ کیلومتر مربع.» این اظهارنظر در زمانیکه بیان شد، بدون تردید سخنی درست بوده است. اما حدود نیم قرن بعد منابع نفتی پهناوری کشف شد و از آن لحظه دیگر ایران را نمیشود، کشور فقیری نامید.
در عراق نزدیک کرکوک، در صحرا موضعی بود که شعله کوچکی به رنگ آبی به نحوی اسرارآمیز از زمین زبانه میکشید و بر سطح برکهای مایع تیره رنگ قابل اشتعالی شناور بود.
این موضع از ازمنهای فوقالعاده قدیم شناخته بود و مورد احترام و تکریم پارسیهای آتشپرست قرار داشت. هنگامیکه در ۱۹۱۷ مدت کوتاهی را در کرکوک به سر بردم، چندبار با دیگران برای گردش به این موضع رفتیم.
ما در تکریم پارسیان مشارکت نداشتیم و آنقدر هوشیار بودیم که بافهای از کاه مشتعل را به آن برکه بیندازیم. آن وقت در میان دود بسیار غلیظ و با صداهای ممتد و توام با تراق تراق شعله غولآسایی ظاهر شد که چند دقیقه دوام داشت. ما از این بازی بچگانه مسرور میشدیم و میدانستیم که در اینجا گاز و نفت از زمین بیرون آمده و علت بروز این عارضه جالب توجه شده است.
اما هرگز فکر نمیکردیم که بزرگترین مخازن نفت جهان در این نقطه، رشتهای از خود را به سطح زمین فرستاده است. هیچیک از ما پیشبینی نمیکرد که چندی بعد در اینجا میلیونها تن نفت استخراج خواهد شد و در لولههای مستقیم از دل صحرا خواهد گذشت و به مدیترانه حمل خواهد شد.
در کوههای بیبرگ و بار حاشیه جنوب ایران، در شرق رود کارون ناحیهای بود مخصوصا خشک و بیابانی با جویی باریک که مادهای تیرهرنگ و سریعالاشتعال از آن ترشح میکرد. در اینجا نیز مردم بومی که این ترشحات را گرد میآوردند و در امور خانهداری بهعنوان سوخت مورد استفاده قرار میدادند، این عارضه طبیعی را با تصورات مذهبی خود مربوط میساختند.
در آنجا پرستشگاهی برپا شد و آن را مسجد سلیمان نام دادند. در اوایل قرن بود که دارسی استرالیایی که در پی کشف معادن بود، به منابع نفتی ایران بذل توجه کرد. در ۱۹۰۱ از دولت ایران امتیازی بهدست آورد که طبق آن حق انحصاری استخراج معادن نفت در سراسر کشور، به استثنای ایالات شمالی، به مدت ۶۰ سال به او واگذار میشد. وی باید در ازای آن، مبلغ ۲۰ هزار لیره بهصورت نقد و ۲۰ هزار لیره دیگر بهصورت سهام بپردازد و از این گذشته دولت ایران را به میزان ۱۶ درصد در سود خالص سهیم سازد.
دارسی عملیات حفاری اولیه خود را بدوا در ناحیه قصر شیرین آغاز کرد و صدها هزار لیره انگلیسی در این راه از کیسه خود پرداخت، بیآنکه موفقیتی کسب کند. آنگاه شرکت نفت برمه در این امر شریک شد اما حفاریها را به ناحیه مسجدسلیمان منتقل کرد.
در آنجا نیز در آغاز، نتیجه تلاشها کاملا منفی بود. سرانجام آنها درصدد برآمدند که از این کار چشم بپوشند تا اینکه ناگاه به یک منبع سرشار نفت برخوردند. مشکلاتی که در آن زمان باید با آنها دست و پنجه نرم میشد، عظیم و طاقتفرسا بود. این منطقه در ۲۰۰ کیلومتری خلیجفارس، در ارتفاع ۶۰۰ متری قرار داشت و راه به جایی نمیبرد. چادرنشینان راهزن خطری دائمی برای جان و مال خارجیها بودند. گاه کار مزاحمت و سرکشی آنان بهجایی میکشید که ناگزیر میشدند برای حمایت از کارکنان شرکت یک واحد از سربازان هندی را به خدمت بگیرند.
راهی صعب، پرخرج و خطرناک باید طی شود تا نیروی انسانی و ماشین در این صحرای برهوت بهکار افتد، مواضعی که استخراج در آن مقرون به صرفه بود، کشف شود و صاحب امتیاز بهصورت شرکت نفت انگلیس و ایران در سال ۱۹۰۹ شکل قطعی به خود بگیرد. منابع نفتی ایران دارای دو خصوصیت بود: یکی فراوانی و پربرکتی غیرعادی و دیگری دورافتادگی شدید آن.
در این دره تنگ دورافتاده بیبار و برگ که بهعنوان مرکز منابع نفتی کشف شد، در دوره اقامت من حدود ۲۰۰ چاه زده شده بود. اما ده دوازدهتایی از این چاهها چنان حاصلخیز و پر برکت بود که نفت به دست آمده از آنها کاملا کفایت میکرد و به این دلیل بقیه را بلااستفاده گذارده بودند.
یک بار مدیر کل شرکت به نام جکس در این مورد در حضور من گفت: «فقط کافی است که پیچها را یکبار بچرخانم، آن وقت نفت استخراجی به دو برابر افزایش خواهد یافت اما چنین کاری نمیکنم، چه نمیتوانم آن را در بازار جهانی بفروشم.» دورافتادگی این ناحیه هم، از نظر انگلیسیها به همین درجه واجد اهمیت بود.
در دوره جنگ از راه زمینی به هیچوجه نمیشد به مسجدسلیمان دست یافت و دولت انگلیس هم ابدا فکر نمیکرد که از ناحیه خلیجفارس مورد حمله قرار گیرد. نیروی دریایی انگلیس به این نکته پی برد و دولت انگلیس به همین جهت قسمتی از سهام این شرکت را بهدست آورد اما ترکیب این موسسه را بهعنوان شرکتی خصوصی به هم نزد. از این رقم بالای سودی هم که هرساله بین صاحبان سهام تقسیم میشد، سهام این شرکت نفت از جمله مطلوبترین اوراق بهادار بود.
حسن دورافتادگی و پرت بودن این ناحیه نفتخیز در جنگ اول جهانی عملا به اثبات رسید. برای اینکه نیروی دریایی انگلیس را از پایچاه نفتی خود در خاورمیانه محروم کنند در برلین به سرگرد کلاین که قبلا وابسته نظامی ما در تهران بود، ماموریت دادند که در لولههایی که نفت را از مسجد سلیمان به آبادان واقع در خلیجفارس حمل میکرد خرابکاری کند. چون طول این خطوط ۲۰۰ کیلومتر بود، در برلین گمان میکردند که این لولهها به آسانی آسیبپذیر باشند اما عکس آن ثابت شد.
نفوذ کردن به این سرزمین بیراه، درحالیکه هر لحظه باید در خطر کشته شدن بود، کاری بود سخت و جانفرسا. فقط یک گروه کوچک تجسس توانست در طول یک شب برای مدتی کوتاه به لولههای نفت دسترسی پیدا کند و مواد منفجره را به آن متصل سازد. تا آنجا که من میدانم این انفجار بهصورتی موفقیتآمیز عملی شد و مقدار زیادی نفت از خط لوله خارج شد.
اما به سرعت محل انفجار را مرمت کردند و این کار چندان تاثیر پردوامی نداشت و هیچ نمیشد گفت که کار سوخترسانی به نیروی دریایی انگلیس در مخاطره افتاده باشد. چون اقدامات و کوششهای دیگر بدون ثمر بهنظر رسید، آلمانیها از این طرح صرفنظر کردند. استخدام عشایر بختیاری برای نگهبانی از خط لوله نفت و پرداخت مبالغ گزافی به آنها در برقراری امنیت سخت موثر افتاد. از آنجا که بختیاریها فرمانروایان بلامنازع این منطقه بودند، میتوانستند از هر خرابکاری در لولهها مانع شوند.»
منبع: بلوشر، ویبرت، سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، ١٣۶٩ .