شاه در مواجهه با غرب
به نظر میرسد او نیز مانند بسیاری دیگر از سیاحان ایرانی با کمال حیرت در غرب نظر میکند و در توصیفات خود بارها طبیعت آن سرزمینها را به بهشت تشبیه کرده و آنجا را سرزمین پریان لقب میدهد و در قیاس به دیده تحقیر در داشتههای ایران نظر میکند.
تا آنجا که در مواجهه با گدایان فرنگی نیز آنان را برتر از گدایان ایرانی میداند و میگوید: «گداهای فرنگستان عوض گدایی ساز میزنند، کمانچه میکشند. هیچ سوال نمیکنند.» ظلالله در ایران در انگلستان کاملا بیاختیار و شگفتزده است. جایی که حکومت آن در اختیار یک زن (ملکه ویکتوریا) قرار داشت و ناصرالدینشاه عموما از به کار بردن لفظ ملکه در یادداشتهای خود اجتناب کرده و او را با عناوینی چون شاه و اعلیحضرت ویکتوریا خطاب میکند. در آنجا از کارخانههای نساجی و اسلحهسازی بازدید کرد و مانور نیروی دریایی انگلیس را به نظاره نشست.
سفر شاه کشورهای مختلف اروپایی چون فرانسه، بلژیک، اتریش، ایتالیا، روسیه، عثمانی و... را شامل شد و در هر دیدار و گفتوگو چیزی بر حوزه دانش و آگاهیاش افزوده میشد. به علاوه هرچه به پایان سفرنامههای فرنگستان نزدیک میشویم، به تعداد کلمات خارجی در آن افزده میشود و آشکارا میتوان تاثیر این سفرها را ملاحظه کرد.