رهایی از استعمار تزاری
در اهمیت انقلاب اکتبر همین بس که برخی آن را با انقلاب فرانسه مقایسه میکنند و مدعی هستند که «فاصله میان شکلگیری انقلاب فرانسه تا انقلاب اکتبر را باید بسیار مهم تلقی کرد، به عبارتی به همان میزان که میتوان انقلاب اکتبر را طلوع یک خورشید در شرق یا شکلگیری قبلهای شرقی برای روشنفکران و اندیشمندان دانست تا پیش از انقلاب اکتبر، انقلاب فرانسه مبنای یک درخشش فکری و پاریس، قبله روشنفکری در نظر گرفته میشد.» طی انقلاب دو مرحلهای فوریه و اکتبر روسیه، لنین و همپیمانهایش حملات تندی را علیه کشورهای سرمایهداری آغاز کردند و با چرخش در اصول مارکسیسم و اعلام سیاستی جدید از سوی لنین علاوه بر انقلاب کارگری درون کشورهای صنعتی، کوشیدند با کمک به مردم مستعمرات و شبهمستعمراتی چون هند و ایران قیامهایی را از سوی آنها و از ناحیه بیرونی علیه کشورهای استعمارگر - که در این دوره مهمترین آن امپراتوری بریتانیا بود - ترتیب دهند و به اینگونه به جنگ همهجانبه با کاپیتالیسم دست یازیدند.
پس این انقلاب در دوران طلایی خود یعنی در ۱۹۱۷ به رهبری لنین علاوه بر تغییر در موازنههای قدرتهای بزرگ سرمایهداری، انقلابی در اساس ضداستعمار و استثمارستیز بود.
خطابه معروف لنین که در آن رنجبران و ملت تحت استثمار را مورد خطاب قرار داده است نکته تاییدی بر ظلمستیزی جهانی این انقلاب است. لنین در بخشی از این خطابهاش اینگونه مینویسد: «ای مسلمانان مشرق زمین!ای ایرانیان!ایترکها!ای عربها!ای هندوها! روی سخن من با شماست: با شما که زندگیتان، جانتان، مالتان و ناموستان قرنها زیر پای غارتگران اروپایی مانده و له شده است... ما رسما اعلام میکنیم که عهدنامهها و توافقهای پیشین روسیه و انگلستان که ایران را میان دو کشور امپریالیست تقسیم کرده بود، باطل و کانلمیکن و از درجه اعتبار ساقطند.
ایایرانیان! به شما قول میدهیم که به محض پایان عملیات نظامی، سربازان ما خاک کشورتان را تخلیه کنند و شما مردم ایران حق داشته باشید که آزادانه درباره سرنوشت آتی خود تصمیم بگیرید.»
اینکه این انقلاب بعدها به کجاها انجامید و تا چه حد به آرمانهای اولیه خود وفادار ماند، بحثی جداگانه را طلب میکند. اما همین خطابه اولیه توسط دولت شوراها به رهبری لنین درباره ایران و سایر کشورهای منطقه نشاندهنده آرمانهای استعمارستیزانه انقلاب روسیه بود.
در آن مقطع، دولت شوروی تمام امتیازهای مخالف حاکمیت و استقلال ایران را که در دوره تزارها به روسیه واگذار شده بود لغو و ابطال کرد و به ایرانیان وعده داد که دولت شوروی در اخراج قوای انگلیس و عثمانی از خاک ایران کمک کند. در راستای استقلال ایران دولت شوراها قرارداد ۱۹۰۷، یا همان قرارداد روسیه تزاری با انگلیس در مورد تقسیم ایران را ملغی اعلام کرد.
چنانکه تروتسکی در مقام کمیسر خارجی در نامه خود به سفارت ایران اعلام کرد: «معاهده ۱۹۰۷ نظر به اینکه علیه آزادی و استقلال ملت ایران بین دولتهای روس و انگلیس بسته شده، به کلی ملغی و تمام معاهدات سابق و لاحق آن نیز از درجه اعتبار ساقط خواهد بود.»
علاوه بر این تفکری که پشت انقلاب اکتبر روسیه وجود داشت، در فرهنگ و تاریخ ایران نفوذ کرده و اثرات و پیامدهای زیادی را در عرصههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و هنری داشت. اغلب محققان سرمنشأ نفوذ اندیشههای غربی در ایران را به دوران نسبتا طولانی مدت(۴۹ ساله) ناصرالدین شاه نسبت میدهند.
گفته میشود که بهطور کلی جریانهای فرهنگی - سیاسی جدید در ایران همانند بسیاری از کشورهای دیگر عمدتا در برخورد با مدرنیته و اندیشههای اروپایی بهوجود آمد که یکی از این اندیشهها سوسیالیسم است. تاثیر این اندیشه را از دوره ناصری بر فکر و ذهن روشنفکران، نویسندگان و متفکران میبینیم که یکی از مشهورترین آنها میرزا آقاخان کرمانی است.
گسترش اندیشههای سوسیالیستی و شکلگیری گروههای مختلف سوسیالدموکرات در خاورمیانه را بهطور کلی میتوان متاثر از روسیه و بهویژه قفقاز دانست. بهطوریکه گروههای متعدد سوسیالیستی در آنجا فعال بودند؛ در سال ۱۹۰۴ حزب سوسیالدموکرات قفقاز تاسیس شد و بلافاصله در سال ۱۹۰۵ گروه سوسیالدموکراتهای ایرانی با نام «همت» شکل گرفت. در دوره انقلاب مشروطه اثرات و گسترش اندیشههای سوسیالیستی در داخل ایران بیشتر و بیشتر شد.
در این میان محمدامین رسولزاده که از قفقاز میآمد در ارگان خود روزنامه «ایراننو»، بسیاری از مفاهیم و اصطلاحات سوسیالیسم را مطرح کرد؛ مطالبی که در نشریات دیگر آن دوره نیز کموبیش به چشم میخورد. مواضع ضداستعماری لنین باعث شد بسیاری از مشروطهخواهان و ملیگرایان ایرانی و بهطور کلی جریان روشنفکری پیشرو و غالب مشروطه نگاه مثبت و ایجابی به انقلاب روسیه داشته و سعی کردند با استفاده از مفاهیم و فرهنگسازی نوین به جنگ فئودالیسم سنتی ایرانی بروند و قوانین دولت- ملت جدید را با الهام از انقلاب اکتبر در ایران پیادهسازی کنند. بازتاب تاثیر مواضع لنین و انقلاب اکتبر بر جریان روشنفکری ایران را میتوان در اشعار بسیاری از شاعران مشروطهخواه و نوگرا بالعینه مشاهده کرد.
اساسا قفقار در کنار کلکته هندوستان و استانبول در عثمانی یکی از کانونهای مهم و تاثیرگذار در شکلگیری اندیشه یا گفتمان روشنفکری در ایران معاصر بهشمار میآید. به عبارتی درحالیکه اندیشه فکری در کلکته به چاپ میرسید، در تفلیس نیز یک کانون روشنفکری روشنگرانه درحال شکلگیری بود که نماد بارز آن فتحعلی آخوندزاده است و همه این اندیشههای روشنفکری ملهم از مارکسیسم بودند و تاریخ مدرن ایران یعنی از اواسط دوره ناصری میتوان ردپای این جریان روشنفکری را کاملا پیدا کرد و در برهههای مختلف تاریخ به نقش پررنگ این نحله فکری در ایران اشاره کرد.
البته برای پرداختن به تاثیر انقلاب اکتبر روسیه در ایجاد جنبشهای انقلابی در ایران، نخست باید از نظر تاریخی کمی به عقب بازگشت و به تاثیر افکار و اندیشههای انقلابیان روس بر ایرانیان در دوره انقلاب مشروطه در ایران ۱۲۹۰ ـ ۱۲۸۵(۱۹۰۶ ـ ۱۹۱۱) نگاهی افکند. رابطه انقلابیون ایران با سوسیالدموکراتهای قفقاز تاثیر قابلملاحظهای در انقلاب مشروطه داشت.
یکی از نکات مهم در مورد روابط انقلابیون ایران و روسیه این است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم هر دو کشور در وضعیت انقلابی و درحال پوستاندازی تاریخی بودند. همزمان با جنبش مشروطهخواهی در ایران، در روسیه نیز جنبش مشابهی جریان داشت که هدفش محدودکردن قدرت تزار و استقرار حکومت قانون در آن کشور بود. لنین در چندین مقاله درباره اهمیت انقلاب مشروطیت در ایران سخن گفته و از انقلابیون روس درخواست کرده است که با تمام قوا از این انقلاب حمایت کنند.
انقلاب سال ۱۹۰۵ در روسیه که انقلابی لیبرال ـ دموکراتیک بود، ایران را نیز تکان داد. این انقلاب که ترکشهای آن تا سال ۱۹۰۷ در روسیه ادامه داشت و مبارزه با استبداد تزاری و تلاش برای اصلاحات اقتصادی و گسترش مناسبات دموکراتیک را هدف خود قرار داده بود، در خود روسیه به نتایج چندان ملموسی نرسید و دستاوردهای آن پس از مدتی توسط تزاریسم بازپس گرفته شد؛ اما بر روی کشور همسایه ایران تاثیری انکارناپذیر داشت. میتوان گفت که انقلاب سال ۱۹۰۵ در روسیه تکانه نیرومندی در ایران ایجاد کرد و بر حوادث انقلاب مشروطه تاثیر گذاشت.
اما این وقوع انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه بود که تاثیرات عمیقی بر خاورمیانه گذاشت. حکومت تازه تاسیس شوروی، نخستین قدرت بزرگ اروپایی بود که تصمیم گرفت سیاست خود را در قبال کشورهای خاورمیانه بازتعریف کند.
در تاریخ ۲۴ نوامبر ۱۹۱۷ یعنی تنها ۶ هفته پس از قدرتگیری بلشویکها در روسیه، دولت شوروی مانیفستی رسمی خطاب به «همه زحمتکشان مسلمان روسیه و شرق» منتشر کرد(که در بالا به قسمتی از این خطابه در مورد ایرانیان اشاره شد). این مانیفست در وهله نخست خطاب به مسلمانان ساکن آسیای میانه و قفقاز و تاتارهای کریمه بود، اما بعدا ایرانیان، ترکان و عربها را نیز مخاطب خود قرار داد. در آن اعلام شده بود که حکومت شوروی با اشغال کشورهای دیگر مخالف است. استعمارستیزی از اهداف اولیه انقلاب ۱۹۱۷ بود که چنانکه گفته شد این سیاست در مورد ایران همانند سایر کشورهای خاورمیانه پیگیری شد و دست ابرقدرتهای اروپایی از مستعمرههای شرقی را حداقل تا مدتی کوتاه کرد.
سپس در سال ۱۹۱۸ در مسکو «کمیتهای مرکزی برای مسلمانان» تشکیل شد. در سال ۱۹۲۰ به ابتکار «انجمن رهایی شرق» در تاشکند (ازبکستان) مدرسهای عالی برای «آموزش ماموران انقلابی» تاسیس شد. در پاییز سال ۱۹۲۰ حکومت شوروی در باکو کنگرهای بینالمللی برای ملل شرق برپا کرد که ۲۵۰۰ تن به آن دعوت شده بودند. قدرتهای غربی که متوجه خطرات بالقوه چنین کنگرهای شده بودند، همه نیروی خود را بهکار انداختند تا از شرکت نمایندگانی از کشورهای مستعمره یا تحتالحمایه خود جلوگیری کنند.
سرانجام ۱۸۰۰ تن بیشتر نتوانستند در کنگره باکو شرکت کنند. از اینرو میتوان از نقش تاثیرگذار انقلاب اکتبر روسیه و مواضع سختگیرانه شخص لنین دربرابر استعمار و مستعمرهسازی یاد کرد و انقلاب اکتبر را سرآغاز استقلالطلبی در بسیاری از کشورها دانست.