بدعهدی فرانسویها
به تدریج که مقامات ایران متوجه فتوحات ناپلئون در اروپا و برتری بر روس و انگلیس و اتریش شدند، توجهشان به اتحاد با فرانسه معطوف شد. در اثر اقدامات رومیو، کنسول فرانسه در بغداد، ناپلئون به اهمیت ایران در حمله به هند و قطع شریان حیاتی امپراتوری انگلستان پی برد و در سال ۱۸۰۲ به مارشال برون سفیر خود در دربار عثمانی ماموریت داد با دولت ایران وارد مذاکره شود تا اینکه در اکتبر ۱۸۰۳ پرنس دوتالیران وزیر امورخارجه فرانسه به رومیو دستور داد که برای افتتاح دوستی و اتحاد با دولت ایران اقدام کند.
اشغال ناگهانی شهرهای شمالی ایران در منطقه قفقاز، توسط روسیه و بیاعتنایی انگلیس نسبت به ایران بهخصوص قراردادن شرایط فوقالعاده سنگین که برای اعطای کمک نظامی خود بر ایران قائل شده بود، توجه ایران را بیش از پیش به گسترش روابطش با فرانسه جلب کرد.
فتحعلیشاه طی نامهای به ناپلئون، از اتحاد با فرانسه استقبال کرد و در فوریه ۱۸۰۴ جواب نامه فتحعلیشاه قاجار به تهران آورده شد. ناپلئون خواسته بود تا با اتحاد ایران و فرانسه علیه روسیه حمله کنند و کار او را یکسره سازند. فتحعلیشاه نیز از این پیشنهاد استقبال کرد و امیدوار شد که راه نفوذ انگلیس بر ایران و هند، توسط فرانسه بسته شود.
ناپلئون، سروان رومیو، آجودان مخصوص خود را با نامهای برای انعقاد قرارداد به ایران فرستاد. ناپلئون در این نامه ضمن تمجید و تعریف از رشادت ایرانیان و انتقاد از آزمندی انگلیس تاکید کرده بود که ایران باید در فکر تنظیم و تجهیز ارتش خود باشد و در این زمینه امپراتور فرانسه حاضر به هرگونه مساعدت و یاری است.
با اینکه ناپلئون تاکید بسیاری بر محرمانه بودن این نامهها و ماموریت افرادش داشت، اما «سر هارفورد جونز»، سرکنسول انگلیس در بغداد توسط یک جاسوس ارمنی در دستگاه عباس میرزای ولیعهد، از ماجرا اطلاع یافت و تمام سعی خود را در ممانعت از انجام ماموریت هیات فرانسوی بهکار برد.
سروان رومیو ۱۰ روز پس از تسلیم نامه امپراتور فرانسه به فتحعلیشاه از دنیا رفت. ژوبر، فرستاده دوم ناپلئون که در خاک عثمانی به اتهام جاسوسی دستگیر و چهار ماه زندانی شده بود، سرانجام با دخالت ایران آزاد شد و در ۵ ژوئن ۱۸۰۶ به تهران رسید و نامه دیگری را به فتحعلیشاه از سوی ناپلئون تقدیم کرد. ناپلئون در این نامه نیز ضمن تاکید بر جلوگیری از قدرتطلبی انگلیس در ایران و تجهیز ارتش ایران، آمادگی خود را برای ایجاد روابط تجاری و مودت اعلام کرد تا هر دو دولت ایران و فرانسه مقتدر شوند.
ژوبر در تهران بیمار شد و فتحعلیشاه از ترس اینکه مبادا او نیز مانند رومیو تلف شود، با عجله پیشنهاداتی تهیه و بهوسیله او به دولت فرانسه ارائه کرد. ژوبر در ژانویه ۱۸۰۷ به پاریس رسید. ناپلئون پس از ملاحظه پیشنهادات فتحعلیشاه قاجار، لابلانش و سروان اگوست برونتان را در فاصله ماههای ژانویه و مه ۱۸۰۷ به تهران فرستاد. اعزام پی در پی سفیران فرانسه و گرم گرفتن و فعالیت فرانسه و رد و بدل کردن نامهها نشان میداد که فرانسه چه اهمیتی برای دوست ایرانی خود قائل است.
ناپلئون در نامهای که به وسیله بلانش ارسال کرد، فتوحات خود را در پروس و روسیه اعلام، پادشاهان ایران را به حمله به گرجستان و تسخیر خاک روسیه از جانب شرق تشویق کرد و ضمنا آمادگی خود را برای پذیرفتن سفیر فوقالعاده ایران جهت انعقاد عهدنامه مودت و کمک نظامی اعلام داشته بود.
سفر میرزا رضاخان به پروس
در فوریه ۱۸۰۷، دولت روسیه که در جنگ با فرانسه شکست خورده بود، سفیر ویژه خود به نام استیفانو را به منظور انعقاد معاهده صلح به تهران فرستاد و فتحعلیشاه به اتکای دولت فرانسه، پیشنهاد او را بدون جواب گذاشت و با عجله هیاتی را به ریاست میرزا رضاخان قزوینی بیگلربیگی با هدایای گرانبها به ارزش تقریبی یک کرور تومان به دربار ناپلئون فرستاد.
امپراتور فرانسه که در آن هنگام در اردوگاه «فینکناشتاین» واقع در پروس شرقی بود، سفیر ایران را به گرمی پذیرفت و پس از چند روز مذاکره، در چهارم مه ۱۸۰۷، معاهدهای موسوم به «عهدنامه فینکناشتاین» در ۱۶ ماده از طرف میرزا رضاخان، سفیر ویژه ایران و کنت دوشامپانی، وزیر امور خارجه فرانسه به امضا رسید.
ناپلئون بلافاصله پس از انعقاد عهدنامه فینکناشتاین دستور تدارک اسلحه و مهمات جهت ارسال به ایران را داد و ژنرال گاردان را با مقام وزیر مختاری در راس یک هیات دویست نفری افسر و در جهت تعلیم ارتش به ایران فرستاد. هیات نظامی فرانسه در ۲۴ دسامبر ۱۸۰۷ وارد تهران شد و گاردان تمام کوشش خود را برای انجام وظیفه اصلی خود که لشکرکشی به هند بود، به کار برد.
وی تمام راهها و نقاط ایران را دقیق بررسی کرد و در نهایت جزیره خارک از سوی ایران برای مقاصد نظامی در اختیار فرانسویان قرار گرفت. ژنرال گاردان نیز برای جلب حمایت فتحعلیشاه، به تجدید و ساماندهی ارتش ایران پرداخت. ارتشی که هنوز بهصورت سواره نظام عشایری بود. فرانسویها یک کارخانه توپریزی در اصفهان و یک زرادخانه در تهران دایر کردند و یک صنف توپخانه صحرایی مجهز به بیست عراده توپ تاسیس کردند.
فتحعلیشاه نیز سرتیپ عسکرخان افشار روحی را به دربار فرانسه فرستاد که در ۲۱ ژانویه ۱۸۰۸ قراردادی مبنی بر تحویل بیست هزار قبضه تفنگ با دولت فرانسه امضا کرد. در ۲۳ ژانویه ۱۸۰۸ نیز یک معاهده بازرگانی در ۲۳ ماده بین میرزا شفیعخان مازندرانی صدراعظم و ژنرال گاردان به امضا رسید و روابط ایران و فرانسه به عالیترین مرحله خود رسید.
انگلیس نیز تمام تلاش خود را برای شکست ماموریت ژنرال گاردان بهکار بست. اما اتفاقات جهانی راه را به سوی نیات انگلیس باز کرد. قشون روسیه از ناپلئون شکست خورد و روسیه به امضای عهدنامهای با فرانسه تن داد. ناپلئون درحالیکه هنوز مرکب عهدنامهای که علیه روسیه با ایران بسته بود، خشک نشده بود، به ایران پشت کرد و در کنار رودخانه «نیمن»، تزار روس را همانند برادر در آغوش کشید و با وی عهدنامه تیلسیت (۱۲۲۲ هجری قمری – ۱۸۰۷ میلادی) را بدون اینکه حتی نامی از متحد ایرانی خود در آن ببرد، امضا کرد.
این معاهده در شهر تیلسیت (Tilsit) از شهرهای روسیه که امروز ساویتسک (Sovietsk) خوانده میشود، روز هشتم ژوئیه سال ۱۸۰۷ میلادی مطابق با سال ۱۲۲۲ هجری قمری بین ناپلئون اول و الکساندر اول تزار روسیه منعقد و از آن تاریخ روابط دوستانه بین دو کشور فرانسه و روسیه برقرار و تا سال ۱۸۱۲ میلادی که امپراتور فرانسه به خاک روسیه حمله کرد و تا مسکو پیش رفت، باقی ماند.
زمانی که فتحعلیشاه از اتحاد روس و فرانسه مطلع شد، عسکرخان افشار را برای یادآوری تعهدات ناپلئون به فرانسه فرستاد. نماینده اعزامی در ملاقات با ناپلئون جز پاسخهای واهی چیزی نشنید، به این ترتیب امید شاه ایران به یأس مبدل شد و چاره را در توسل به انگلستان دید. با اتحاد ناپلئون و الکساندر روسی که جهت ضدانگلیسی داشت، حیات امپراتوری بریتانیا مورد تهدید واقع شده بود؛ این چنین بود که انگلستان تلاش برای استفاده از ایران در برابر این اتحاد را آغاز کرد.
قطع رابطه ایران با فرانسه
ژنرال گودویچ روسی، در ۲۱ مه ۱۸۰۸ از ژنرال گاردان فرانسوی خواست که بهخاطر عهدنامه (فرانسه و روسیه) تیلسیت، در سیاست دولت ایران که بر ضد روسیه است، دخالت نکند. ژنرال گاردان سعی کرد میان دولت روسیه که متحد فرانسه بود و ایران که بهواسطه اقامت، به آن علاقهمند شده بود، وساطت کند. انگلیس که راه را برای خود هموار میدید دو سفیر یکی سر جان ملکم (از حکومت هند) و نیز سر هارفورد جونز (کنسول انگلیس در بغداد) را روانه تهران کرد.
ژنرال گاردان تهدید کرد اگر پای یک انگلیسی به تهران برسد، روابط سیاسی بین ایران و فرانسه قطع خواهد شد. در اوایل اکتبر ۱۸۰۸ دولت روسیه پیشنهاد میانجیگری فرانسه را برای صلح با ایران رد و به ایروان حمله کرد، اما نتوانست کاری از پیش ببرد.
با امتناع فرانسویانی که در خدمت ارتش ایران بودند از شرکت در عملیات نظامی بر ضدروسیه، میرزا شفیعخان صدراعظم در نامهای که ۱۶ اکتبر ۱۸۰۸ به کنت دوشامپانی وزیر امور خارجه فرانسه نوشت، درباره مذاکرات صلح و میانجیگری دولت فرانسه رسما سوال کرد و مواد معاهده فینکناشتاین را که استقلال و تمامیت ارضی ایران را تضمین کرده بود، یادآور شد؛ اما دوشامپانی به ژنرال گاردان دستور داد که میانجیگری فرانسه را نپذیرد و دو دولت ایران و روس در تهران مذاکره کنند.
ایران نیز که از سوی فرانسه جواب منفی شنید، دست دوستی به سوی انگلیس دراز کرد. بنابراین ژنرال گاردان در ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ مرخصی گرفت، تهران را ترک کرد و از ایران خارج شد. سرتیپ عسکرخان نماینده ایران در فرانسه نیز به ایران بازگشت و روابط ایران و فرانسه قطع شد.
ناآرامی در جنوب خلیج فارس
در عصر فتحعلیشاه عامل جدیدی منجر به ناآرامی در جنوب خلیجفارس شده بود، این عامل جدید، حضور عربهای سعودیوهابی در کرانههای جنوبی خلیجفارس بود. در سال ۱۲۲۴ قمری عبدالعزیز بنمحمد بنسعود که بر نجد سلطه یافته بود و به آیین محمدبنعبدالوهاب درآمده بود به قطر و بحرین یورش برد و ضمن دستگیری شیخسلمانبنحمد آلخلیفه و خویشاوندان وی، بحرین را تسخیر کرد. استیلای عربهای وهابی بر بحرین تا دو سال ادامه داشت ولی با شورش مردم بحرین، گماشتگان ابنسعود وادار به ترک بحرین شدند.
تجاوز ابنسعود به بحرین با کشتار زائران امام حسین(علیهالسلام) در کربلا بهوسیله نمایندگان ابن سعود و نیز نامه توهینآمیز وی به فتحعلیشاه همراه شد. ابنسعود در این نامه شیعیان را به شرک متهم کرده و ضمن دعوت فتحعلیشاه به آیین وهابی، او را تهدید کرد، در صورت عدم پذیرش وهابیت، به سرنوشت زائران کربلا دچار میشود.
پاسخ فتحعلیشاه به این نامه توهینآمیز، مودبانه ولی محکم بود. در این نامه تاریخی تصریح شده بود، فطرت شیعیان بر توحید است و از ابنسعود خواسته شده بود تا علمای وهابی را برای مناظره با علمای شیعه ایران گسیل دارد. فتحعلیشاه در برابر تهدید نظامی ابنسعود نیز چنین پاسخ داده بود:
ما به حسینعلیمیرزا (پسر فتحعلیشاه و حکمران فارس) شیربچه خلافت و صاحب قدرت در سواحل عمان، فرمان میدهیم که به شما چه در خشکی و چه در دریا، در نهان و آشکارا، پاسخ دهد که خداوند شهرها را برای ما تسخیر کرده و تدابیر امر دریاها را بهعهده ما قرار داده است.
بهدنبال این نامهنگاری، وهابیها به مسقط نیز یورش بردند. بهدنبال یورشهای وهابیهای ابنسعود به کربلا، بحرین و مسقط و نیز نامهنگاریهای بین ابنسعود و فتحعلیشاه، بنابه امر فتحعلیشاه، حسینعلیمیرزا فرمانفرما حکمران فارس، سپاهی را بسیج کرده و به فرماندهی صادقخان دولو قاجار به محل استقرار سپاهیان ابنسعود در مسقط گسیل داشت.
بین سپاهیان دو طرف جنگ سختی درمیگیرد که به شکست و نابودی کامل سپاه ابنسعود انجامید. متعاقب این جنگ، قشون ایران، به نجد لشکرکشی کرده و تا نزدیک درعیه (محلی در مجاورت ریاض کنونی) پیش رفت. پیشروی نظامیان ایرانی در نجد، واکنش آشتیجویانه ابنسعود را دربرداشت و وی با فرستادن نمایندهای به دربار ایران، سعی کرد مناسبات دوجانبه را بهبود بخشد.
بهدنبال این اقدام، نظامیان ایرانی از نجد عقبنشینی کردند و سعودیها نیز از یورش به ساحل خلیجفارس دست برداشتند. متعاقب این رویداد، حکومت سعودی با حمله سپاه عثمانی و محمدعلیپاشا موقتا از میان رفت و به این ترتیب ساحل جنوبی خلیجفارس از یورش سعودیها ایمن شد.
منابع: تاریخ ایرانی، مجله ممالک محروسه و سفرنامه ژنرال گاردان