دستاوردهای مشروطه برای زنان

کدخبر: ۹۹
همان‌طور که در بیشتر پژوهش‌ها و منابع دوره مشروطه ذکر شده است، مشروطیت دستاوردی سیاسی به معنای عینی و واقعی و سریع‌الانتقال برای زنان به همراه نداشت؛ اما گفتمان حاصل از آن زمینه‌های فکری و اجتماعی را برای زنان مهیا کرد که در این فضای فرهنگی امکان تغییرات فرهنگی و اجتماعی جدیدی برای زنان مهیا شد.
دستاوردهای مشروطه برای زنان
از این دستاوردها می‌‌توان به تاسیس مدارس دختران و اجباری‌شدن آموزش برای دختران و پسران که در مجلس دوم با تصویب قانون فرهنگ فراهم شد، نام برد.

بنابراین مشروطیت برای زنان دستاورد سیاسی مثل امکان حق رای و مشارکت سیاسی فراهم نکرد، اما امکاناتی که گفتمان مدرن برای زنان فراهم کرد زمینه آموزش‌های بعدی زنان را مهیا کرد. همچنین مجوز انتشار نشریات زنان که پس از مشروطیت صادر شد و بر این اساس نشریات مخصوص زنان که صاحب‌ امتیاز و سردبیر آن زنان بودند، مجوز فعالیت گرفت. نشریات زنان در سال‌های پس از مشروطه تا اوایل دوره پهلوی مجوز انتشار گرفتند که در این نشریات زمینه‌های دگرگونی‌های فرهنگی و اجتماعی برای زنان تبلیغ و تشویق می‌شد. در این نشریات به آموزش دختران و تاسیس مدرسه‌های دخترانه تاکید فراوان می‌شد. بر توانمندسازی زنان تاکید شده بود و به‌تدریج علاوه ‌بر آموزش، بر حق رای و حق انتخاب و حق شغل و مواردی از این دست، تاکید می‌شد که زمینه‌های توانمندسازی اجتماعی و فرهنگی زنان را فراهم می‌کرد. بنابراین به گمانم مشروطیت دستاورد سیاسی و حقوقی قابل قبولی برای زنان نداشت و امکان مشارکت سیاسی آنها را فراهم نکرد؛ ولی دستاوردهای فکری، فرهنگی و اجتماعی برای زنان به همراه داشت و مصداق آن نیز مدارس و نشریات زنان است که در این سال‌ها بنیان گذاشته شد. هر‌چند در مسیر تکوین و گسترش خود چالش‌های بسیاری نیز داشتند.‌

اینکه چرا در تاریخ‌نگاری مشروطه کمتر به زنان پرداخته شده، به این دلیل است که زنان در جامعه نیز کمتر حضور داشتند؛ هرچند در جنبش‌های نان و جنبش تنباکو ردپای حضور زنان به خوبی قابل مشاهده است و حتی در جنبش مشروطه نیز به حمایت‌های مالی زنان از بست‌نشینان و اعتراض‌های آنها به خروج روحانیون از شهر اشاره شده و حتی از زنانی یاد می‌شود که در درگیری‌های مسلحانه در جنبش با لباس مردانه حضور داشته‌اند که نشان‌دهنده توان بالقوه آنها برای حضور و تاثیرگذاری اجتماعی و سیاسی است؛ اما به این نکته واقع‌بینانه نیز باید اشاره کرد که زنانی که امکان مشارکت اجتماعی و سیاسی به آنها داده نشده بود و امکان آموزش فراگیر و تجربه و درک لازم برای فهم مسائل پیچیده اجتماعی و سیاسی نداشتند، در نتیجه اجازه حضور پررنگ در جامعه را نیز نداشته‌اند و ازاین‌رو است که مورد عنایت تاریخ‌نویسان نیز نبوده‌اند. از سوی دیگر، گفتمان حاکم بر جامعه و بینش و ذهنیت غالب بر افکار آن بوده که زنان را ناتوان می‌دیده‌اند و بنابراین در مواردی که به ضرورت انکارناپذیری دیده می‌شدند، در دیگر موارد به چشم مردان تاریخ‌نویس نمی‌آمده‌اند و اصلا مساله ذهنی آنها نبودند که بتوانند آنها را ببینند و در گزارش‌های تاریخی‌شان به آنها بپردازند.

 

 

از گفت‌وگویی با سهیلا ترابی فارسانی، مورخ و پژوهشگر