شازده نگون بخت
از علاقهمندی شاهزادگان والی به الگوبرداری از ساختار دیوانی پایتخت و تشکیل سپاه و دربار محلی انتظار میرفت که دورهای از عمران و آبادانی مناطق، رشد شهرنشینی و امنیت ناشی از آن آغاز شود. ولی در غیاب نهادهای کارآمد مالیاتی و فساد عوامل دستاندرکار دیوانی، تامین هزینههای دربارهای محلی در نهایت به چپاول مردم منجر میشد.
از اینرو اگر چه رشد کمّی در جنبههایی مانند معماری و برخی سازههای خدماتی (عموما دینی و دولتی) قابل مشاهده بود، فلاکت رعایا و شهرنشینان روند روزافزونی داشت. گزارشهای فراوانی از جهانگردان و سفرای اروپایی موجود است که از فقر بیاندازه و ویرانی شهرهای نامداری از جمله تبریز و کمجمعیتی آنها حکایت میکند.
در حقیقت مردم از ترس فرمانداران و ستم ماموران مالیاتی و دولتیان به بیابانها و مناطق دوردست میگریختند و خالی شدن آبادیها از جمعیت که خود ناامنی را تشدید میکرد، به معنای ویرانی کشتزارها و بیرونقی بازارها بود.
جیمز موریه مینویسد: «تبریز از رونق و آبادی افتاده بود تا اینکه چهار سال پیش شاهزاده حاکم کنونی عباس میرزا نایبالسلطنه به حکومت آذرآبادگان گماشته شد.... در آن زمان باروها را بازسازی و زیورکرده میدان تازه و چندین بنای نو ساخته بود.»
عباسمیرزا نایبالسلطنه به همراه سلیمانخان اعتضادالسلطنه، ابراهیم خان قاجار و میرزا عیسی فراهانی بهعنوان وزارت، به فرمانداری آذربایجان فرستاده شد. ولیعهد در کار ساختوساز تبریز مهندسان و معماران ایرانی را بهکار گرفت ولی از آنجا که در بازسازی شهری به روش اروپایی علاقهمند بوده، به مهندسان فرانسوی هیات همراه گاردان فرمان داد تا به جوانان ایرانی رموز معماری و استحکام سازهها در روش اروپایی را بیاموزند.
از نظر بیرونی به استحکامات دفاعی و بارو و دیوار شهر توجه نشان داد و فرمان داد تا «خاکریز و مردرو» تازه و محکم بر آن ساختند. در همین منطقه به اندازه مسافت پرتاب یک تیر تمام زمینها و ساختمانها را خرید، ویران کرد و پادگانی مفصل بهجای آن ترتیب داد. از نظر داخلی نیز با ساختن اماکن رفاهی عمومی و بازار و خیابانها ظرف مدت دو سال چهره تبریز دگرگون شد.
در خیابانبندی و درختکاری آنها به شیوه اروپایی کار شد. اگرچه تبریز در جریان جنگ با روسها و بهویژه پس از اشغال بهوسیله پاسکویچ آسیب و ویرانی فراوانی دید، پس از پیمان ترکمانچای و تخلیه شهر از نیروهای روس دوباره با نظر خاص ولیعهد بازسازی و نوسازی گستردهای در تبریز انجام شد. نادر میرزا در کتاب تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه تبریز شرح مفصلی از ساختوسازهای شهری و روستایی، نظامی، کشاورزی و آبیاری و رفاهی که به دستور ولیعهد ساخته شده بود، به دست میدهد.
با این وجود شدت ویرانی به حدی بود که در شهرهای آباد و مراکز پررونق نیز گاهی خرابهها و ساختمانهای ویران شدهای به چشم میخورد که برای تعمیر و بازسازی آنها اعتنا و ارادهای نبود. حتی در آذربایجان که ولیعهد توجه ویژهای به آبادانی تبریز و سایر مناطق داشت، معمولا سازههای مخروبه و بناهای خدماتی رو به ویرانی فراوان بودند.
موریه مینویسد: «از دو کاروانسرای ویران گذشتیم، که دومین آنها.... از نوشته دروازهاش مشخص میشد که یکی از خدمتکاران شاه عباس آن را ساخته است.» با توجه به اینکه یکی از موثرترین عوامل شکلگیری و تداوم تغییر و نوگرایی، گسترش و آبادانی شهرنشینی و اقتصاد شهری است، اهمیت و تاثیر ویرانی شهرها بهعنوان پیشزمینه زوال و قهقرای طبقه متوسط است و بنابراین کمبود مخاطبان و محرکان واقعی سیاستهای نوسازی (اصلاحات) آشکارتر میشود.
از آنجاکه تامین بخش بزرگی از مالیه ایران و از جمله آذربایجان وامدار رونق کشاورزی، باغداری و دامداری بود، نایبالسلطنه کوشید تا کشت و زرع و ساختار آبرسانی را بهبود بخشد. پس کوشید تا قناتهای ویران را بازسازی کرده و با ایجاد امنیت و بخشهای مالیاتی، کشاورزی را رونقی دوباره دهد. «و قنوات منطسمه (ویرانه) را صاحبان املاک آباد نموده، آبی بهروی کار نیکنامی و خجسته فرجامی آرند.»
برای بازسازی قناتهایی که در املاک ملاکان قرار داشت و مورد بهرهبرداری قرار نمیگرفت، از امکانات مالی و انسانی مالکان نیز استفاده میکرد ولی از کمک مالی نیز دریغ نمیکرد. پس از ولیعهد بیشتر امور اصلاحی در زمینه احیای قناتها و زمینهای زیر کشت به فراموشی سپرده شد و برخی از قناتها دوباره کور شدند. مثلا قناتهای شاهزاده که یک رشته از روستاهای پیرامون تبریز را آبیاری میکرد، تا دوره مظفری کاملا کور و بسته شدند.
این قناتها تا روستای کندرود، به فاصله بیش از دو فرسنگی تبریز امتداد یافته بودند. هراس از ناامنی و تعدی ماموران دولتی باعث گریز اهالی از آبادیها و ویرانی کشتزارها و تعطیلی کسبوکارها میشد. برای ایجاد امنیت و آرامش خاطر، سکونت دائمی و اشتغال کارآمد در منطقه رسم «مهمانداری» که از دیرباز به هراس و تهدید روستاییان دامن میزد، به دستور ولیعهد لغو شد.
بنابر این رسم، ماموران دولتی از هر رده اختیار داشتند تا در گذر از هر ده و آبادی سور سفر خویش را به هر اندازه که لازم میدانند از روستاییان بستانند و در گرفتن چهارپایان و ذخایر مالی ایشان نیز مختار بودند. چراکه هیچ منزلگاه معین که خدمات دولتی به ماموران ارائه دهد وجود نداشت و به قول موریه «در فاصله هریک ساعت اقامتگاه همگانی در میان راه نیست.»
بهدلیل نبود ساختار نظارتی بر این ماموران، دست تعدی ایشان بر همه شئون آبادینشینان گشوده بود و به شکایات مردم نیز کمترین توجهی نمیشد. «روستاییان در زیر سیطره ستم مینالند، اما ناله آنها بیهوده است، اگر به فریادهای آنها از آفت تهیدستی با هیچ چیز دیگر پاسخ ندهند، دستکم با چوب فلک پاسخ میدهند.» نایبالسلطنه برای جلوگیری از این بیداد، مقرر داشت تا امور پذیرایی و تامین تدارکات مورد نیاز ماموران دولتی در چاپارخانهها انجام گیرد.
فاصله چاپارخانهها و کیفیت خدمات آنها بهگونهای بود که خبررسان ظرف سه روز از تبریز به تهران میرسید. ۲۰ تا ۲۵ اسب که به هزینه شاهزاده نگهداری میشدند شبانهروز آماده بودند تا در اختیار ماموران دولتی قرار بگیرند. این چاپارخانهها بهزودی در ایالتهای دیگر هم ساخته شد. با این تفاوت که هزینههای آن را در ایالتهای دیگر، مردم و نه فرمانداران میپرداختند.
نه فقط چاپارخانهها برای رفاه مردم و ماموران دولتی آماده شد، که کاروانسراهای بایر و دایری نیز بهکار افتادند تا موجب رونق بازرگانی و مایه آسایش مسافران باشد. بهویژه چند کاروانسرا در اطراف و مهمانخانههایی درون تبریز برپا شدند. توجه ولیعهد بهویژه به دهقانان و کشاورزان بود و بر امنیت و احوال ایشان نظارت مداوم داشت. از جمله در نامهای از ولیعهد به تاریخ ۱۲ ذیحجه ۱۲۴۳ق مطالبی درباره تعدی و زیادهستانی مالکی بهنام رستم خان دیده میشود.
ظاهرا او در امور عمرانی کارگزار ولیعهد، نجفقلی خان کارشکنی میکرده و در دریافت حق مالکانه منصف نبوده است. ولیعهد فرمان میدهد که رستمخان از املاکش اخراج شود؛ ولی برای رعایت انصاف اجازه داشت که نمایندهای برای دریافت بهره مالکانه در املاکش داشته باشد.
در شرایط دشوار جنگ نیز متوجه اتباعش بود. جهانگیرمیرزا شرحی از احوال تبریزیان پس از عقبنشینی ولیعهد به این سوی ارس در جنگ دوم میدهد. او مینویسد که پس از رسیدن مددوف به سه فرسنگی اهر، از سوی ولیعهد مامور شده تا «جمیع خانوار تبریز را اسمنویسی کرده جمیع مردم آذوقه شش ماهه را گردآوری نمایند و هرکس را قدرت نباشد یا از دیوان آذوقه گرفته یا از شهر بیرون رود.» حتی پس از اینکه نایبالسلطنه از سوی فتحعلیشاه برای سرکوب شورشهای مناطق مرکزی و شرقی فرستاده شد، برای مدارا و رعایت احوال اهل آذربایجان به فریدون میرزا فرزندش که جانشین پدر شده بود، مینویسد: «آذربایجان خانه من است و اهل آنجا اولاد و از خود من... باز تاکید میکنم اگرچه میدانم خیلی اهتمام در آسایش مردم آنجا دارید...»
منبع: فریده فرهمندزاده، علی بیگدلی، محمدرضا نصیری، «بررسی روند و فرجام نوسازیهای مالی و عمرانی عباس میرزا نایبالسلطنه در آذربایجان»، پژوهشنامه تاریخ محلی، ۱۳۹۶.