بکوشش: محمدحسین دانایی
و برگشتن رفتیم دوتا از تابلوهای "کراواجو" Caravaggio))[1] را در کلیسای "سن ماریو دل پوپولو"[2] دیدیم. آنکه به در آویختن "سنپیر"[3] بود، کمپوزیسیون صلیبمانند داشت و آنکه "سنپول"[4] را زیر پای اسب انداخته بود، کمپوزیسیون بیضی. و عجیب داستانی بود. هنوز تابلوهائی باین عظمت ندیده بودم. و پدرسوخته این کشیشها تابلوها را در بدترین جاهای کلیسا گذاشته بودند، بینور و تاریک و تَنگ و باید از سه متری تابلوئی را ببینی که فقط سه متر طول دارد. و کنتوری داشت که باید ده لیر در آن بیندازی تا سه دقیقه نور بتابد و دوباره از نو. خوشبختانه یکشنبه بود یا چیز دیگری که درِ کنتور باز بود و کلید را زدیم و یک ربعساعتی– شاید هم بیشتر- تماشا کردیم، از همۀ زاویهها. عظیم بود. "موزۀ اتروسک" را هم مجانی دیدیم، چون یکشنبه بود و مجانی بود. و بعد رفتیم بدیدار "موسا"ی "میکلآنژ" سنگین و باعظمت و گرفته و خشمناک و زمانه چنان صیقلش داده بود که آینهای و تاریخ بشریتی در آن خوانده میشود.
پدرسوخته ها چه کرده اند! در کلیسای "سنپیر در زنجیر" [5] ((S. Pietro in Vincoli ، و آخردست می آمدیم بیرون، پسرکی دوی د جلو و زیر محراب دریچه ای را باز کرد و کلید را زد و زنجیر "سنپیر" را نشانمان داد، حقه بازی. در جعبۀ طلا و شیشه گرفته و جلوی آن دوتا دریچۀ آهنی که با برق کار می کرد و ناندانی. 250 لیری هم صدقه دادیم و آمدیم بیرون. بهتر این بود که کارت پستال میخریدیم. کلیسا را داشتند تعمیر میکردند و خاک و گرد و کثافت. بیچاره "میکلآنژ". اصلاً گویا کلیسا با هنرمندها خوب تا نمی کند. و همان نزدیک ها در رستوران کنار پیاده رو جلوی "کولیزه"[6] نشستیم به ش...خوردن و ش...خوردن با پنیر و بعد هم یک لقمه شامی خوردیم، یک تکه گوشت به 280 لیر و جمعاً دوهزار لیر دادیم و آمدیم.
راه درازی را رفتیم و آمدیم با تراموای برقی. تمام رم را گشتیم، ولی بسرعت، و شب در مثلاً خیابان "شانزه لیزه"[7]شان، یعنی در [8]Via Veneto کنار پیادهرو در یک کافۀ اعیانی باسم "دونِیِ" (Doney) سه تا بستنی خوردیم به 1500 لیر و برگشتیم خانه، از راه ویلابرگزه. و الآن که اینها را مینویسم، از پولی که در رم خرد کرده ام، فقط 5600 لیرش ماندهاست، از 51 هزار لیر و خرده ای. فقط پول خانۀ دهروزه را دادهایم. والسلام.
کاملاً روشن است که بیروت را به تقلید از رم ساخته اند، کوچه ها، ترامواها، سنگفرش ها، پستی و بلندی ها، رنگ درودیوار و همه نشان می دهد که بیروت یک کلنینشین روم است. و نمی دانم نوشتم یا نه که در راه بیروت به "بیبلوس"، یک کلیسا کنار راه بود مال ارامنه، روی تپه مسلط بر مدیترانه و بالایش یک عدد مسیح بزرگ بود که دست هایش را باز کرده بود، چنانکه تمام مدیترانه و غرب را در بازوان می گیرد و پشت به شرق و مجسمه بشکل صلیب. دیگر بس است.
دیشب چنان گرم بود که تا صبح بحال اغما بودیم و عرقریزان و الآن هم دنباله دارد. این صاحبخانه سه روز است که صبحانه را بریده، همان حمامی و اطاقی است به 20 هزار لیر و خانه هم مورچه زده و چنان گرم است که پوست می کنیم.
سهشنبه 18 تیر 1336- 10 صبح
دیشب رفتیم به یک کافۀ رومی باسم Cisterna با فِرِسکهای[9] آن عهد و زیرزمین ها و مردان خدمتکار با لباس قرون وسطی و داستان ها، و شام خوردیم سه نفری به هشت هزار لیر، سرمان سوت کشید. این "محصص"[بهمن] احمق فقط 900 لیر داد به آوازه خوان ها که فلان آواز را بنوازند و یک عکاس هم آمد ازمان عکس برداشت ، سه تا به 1500 لیر و شام 5000 لیر. برۀ سرخکرده و فیتوچینی و ش... و ش... و ش... یک بار عصر در [10]Piazza Navona ش... خوردیم، جلوی روی "چهاررودخانۀ"[11] "برنینی"[12] که اسم چشمه ای است در وسط میدان. و شب در آن چیترن[13] با چندتا یوگوسلاو آشنا شدیم که خبرمان دادند که "مصطفی ویلوویچ" در پاریس سفیر است.
دیروز صبح خانه ماندیم و پس از ناهار خوابیدیم و عصر راه افتادیم دوتا میدان را دیدیم و بعد به محله "ترستهوِرِه"[14] و آن رستوران. آوازه خوان ها کولاک میکردند و از امریکائی ها 10 دلاری انعام می گرفتند. فقط آدم کلافه میشد که هنوز تمام نکرده، چشمشان بدست و کیف مشتری ها بود و آنکه آکوردئون می زد، روی جعبه اش کاغذ حسابش را جمع و تفریق می کرد که تا بحال، چقدر گرفتند و یک پسرک خدمت می کرد، بلند و کشیده و زیبا با دستهای عجیب بزرگ و قشنگ. و همین چیزها مجموعاً شد هشت هزار لیر که چهار- پنجتایش را نقد داشتیم و بقیه اش را یک پنجدلاری دادم. و وقتی از درِ رستوران درآمدیم، حتی یک پنج لیری نداشتیم و پیاده آمدیم از کنار رودخانه و یک خانه بودیم. یکساعت و ربع در راه ماندیم. هم در "ناونا"[15] و هم در آن رستوران نزدیک بود گریه ام بگیرد. آدم تا "بِرنینی" و کارهایش را ندیده، خیال می کند "رودن"[16] گ... است. زیر دست این پدرسوخته ها مرمر جان میگیرد، بخصوص مجسمۀ "چهاررودخانه"اش مرا اذیت کرد، هر کدام با حرکتی و در وسط چشمه، شیر و اسبی، هر کدام از یک طرف و روی سرشان یک Obelisq [17] مصری قدیم.
همانروز - 4 بعدازظهر
یکِ به ظهر پول خرد کردم. این بار 40 لیره و هر لیرهای 2/1732 لیر ایتالیائی، و چیزی هم کم نکرد. آن دفعه به 1720 بود و تازه صد لیر هم حقالبوق برداشت. چهل لیره را 69310 لیر بهمان داد. و بعد هم رفتم شهربانی ((Questura برای گرفتن کارت اقامت. ظهر هم در خانه ناهار خوردیم و سرِ ناهار بودیم که عکاس دیشبی عکس ها را آورد و عصر هم رخت شستیم.
امروز چون خودمان تنهائی رفتیم و بکمک هوش و نقشه، شهر را بهتر شناختیم. اگر از اول همین کار را می کردیم، حالا وضع شناسائی مان از شهر بهتر بود.
هوا بعدازظهر تا بحال حسابی خنکتر شده است. این روزها خبر داده اند که (دیروز) در تمام ایتالیا 70 نفر از گرما مرده اند و ما هنوز زنده ایم.
برای خرجکردن، باید روال منطقیتری در پیش گرفت، وگرنه اینطور که این پسره ما را می برد، ورشکستگی مان را بزودی اعلام باید بکنیم.
امروز درست یک هفته است که از تهران بیرون آمدهایم و در حدود یکشانزدهم پولمان خرج شده است، یعنی 15 هفته دیگر می توانیم به همین وضع، با همین پول سر کنیم، اگر احتیاجی به خرج سفر و همچنین خرج برگشتن نداشته باشیم، که خودش یک قلم حسابی است.
دیروز عصر هم باز مقداری خرید کردیم، یک کفش برای "سیمین" به هزار لیر، یک کلاه برای بنده به 900 لیر و یک کیف دستیِ کوچک برای اسناد و پول ها و غیره به 800 لیر و غیر ازینها، همان لباسی است که "سیمین" خرید و کلاه و کیف تابستانی که قبلاً لابد نوشته ام.
هلو ارزانتر از گوجه فرنگی و خیار است و پوشاک و لوکس ارزانتر از خوراکی. یک کیلو نان 180 تا 200 لیر است، یعنی در حدود 25 ریال... اباطیل مینویسم. بهرصورت، گویا در ارزانتر از سایر نقاط اروپائیم.
مأخذ: روزنامه اطلاعات- 29 آبان 1402
[1]) کاراواجو- میشل آنجل (1610-1571 میلادی)، هنرمند ایتالیایی شاخص در سبک باروک
[2]) کلیسای سانتا ماریا دل پوپولو در سال 1099 برای مبارزه با اعتقادات خرافی مردم آن زمان رم ساخته شده و حاوی بهترین نمونه از آثار هنرمندان دورۀ رنسانس، از جمله رافایل، برنینی و کاراواجو است.
[3]) سن پیر، یکی از دوازده حواری حضرت عیسی مسیح
[4]) سنپل، یکی از رهبران نسل اول مسیحیان
[5]) سنپیر در زنجیر، کلیسای معروف کاتولیک رم و محل نگهداری مجسمۀ معروف موسی، اثر میکلآنژ
[6]) کولیزه، همان کولوسئوم، یا تماشاخانۀ قدیمی شهر رم است که به ایتالیایی کولیزه گفته می شود.
[7]) شانزه لیزه، خیابانی اعیاننشین در پاریس و از معابر اصلی این شهر
[8]) Via Veneto، یکی از خیابان های بسیار معروف، زیبا و گران در رم
[9])Fresque یاFresco ، واژهای است برای اشاره به چندین شیوه نقاشی- مرتبط با هم- بر روی گچ، دیوار و یا سقف. شیوه نقاشی فِرسکو اغلب در دوره رنسانس و دوران هنری پیش از آن استفاده میشده است.
[10]) Piazza Navona، میدانی در رم، ساخته شده در قرن اول میلادی
[11]) چهاررودخانه، عنوان مجسمه ای از برنینی
[12]) برنینی- جان لورنزو ( 1680- 1598 میلادی)، معمار و مجسمه ساز ایتالیایی
[13]) چیترن، منظور همان کافه Cisterna است.
[14])Trastevere ، محلی در منطقۀ 13 رم در نزدیکی رود تیبر و جنوب واتیکان
[15]) ناونا، منظور همان میدان ناونا یا Piazza Navona است.
[16]) رودن- آگوست ( 1917- 1840 میلادی)، مجسمه ساز فرانسوی
[17]) Obelisq، اوبلسک یا اوبلیسک، ستون سنگی چهارگوش و بلندی که در بالای آن یک نوک هرمی جای گرفته است. گفته میشود که برگزیدن شکل هرم در این سازه، برای همانندسازی با یک پرتو سنگشده از قرص خورشید بوده است.
تولید محتوای بخش «وب گردی» توسط این مجموعه صورت نگرفته و انتشار این مطلب به معنی تایید محتوای آن نیست.