بکوشش: محمدحسین دانایی
دیشب هم رفتیم به کنسرت ارکستر "سانتایسچیلا" برهبری آدمی به اسم "وایزمن". از "چایکوفسکی"[1] میزدند، اُوِرتورهای ۱۸۱۲ و "رومئوژولیت" را و دست آخر سمفونی شش "پاتتیک"[2]را. مردک رهبر ارکستر زیاد حرکت میکرد، حسابی یک دوره ژیمناستیک! و من همهاش در فکر عرقهائی بودم که خواهد کرد. ریختش را هم ندیدیم از نزدیک که چه جور جانوری است. این ارکستر هر دو شب یک بار، در محل کلیسای "ماسِنتزیو" (Bazilica di Massenzio)[3] که قبل از کلیساشدن، معبد رومی قدیمی بوده و مقصورههای بلند سهگانۀ آجری دارد و در حدود طاق کسری، اجرا میشود. آمبیانس[4] منحصربفرد درست کردهاند در تمام دنیا. در خرابهای آنچنان، موزیکی آنچنان – همچون سمفونی ۶ "چایکوفسکی"[پیوتر ایلیچ]- میزنند و بلیط به نفری ۴۰۰ لیر خریدم. جلو هزار لیر بود. اغلب تماشاچیها خارجی بودند. بفرانسه و انگلیسی در آنتراکتها خیلی حرفوسخن به گوشمان میخورد. خود رومیها کمتر پول میدهند و میروند بیرون فضای نردهدار این بازیلیک روی زمین دراز میکشند، مثل خود ما در شب اول یا دوم ورودمان، که از "باخ"[5] و "بتهوون"[6] و یکی دیگر میزدند.
همانروز - 5/9 بعدازظهر
امروز صبح به دیدن موزۀ Capitoli یا بزبان محلی Campidoglio [7] گذشت که عبارت باشد از یک جفت عمارت با نقشۀ جناب "میکل آنژ" و مجسمۀ "مارک اورل"[8] در وسط میدانی واقع شده میان این دو عمارت، مجسمه برنز از روم قدیم. البته نمای عمارات و میدان از "میکل آنژ" است. البته موزه مال شهرداری بود و کارت "غریب" بدردمان نخورد و نفری دویست لیر دادیم. عمارات فوق الذکر(!) در محل سنای قدیم روم ساخته شده که گُله به گُله آن، دیوارها و پِی ها و تکه هائی از بنای قدیمی را حفظ کرده اند. طبقه اول و زیرزمین ها و حیاط هایش[9]پر بود از مجسمه های رومی قدیم: "مینروا"، "باکوس" و "ژوپیتر"[10]، تو سر سگ میزدی، ریخته بود. با چه سنگ ها و چه مرمرها. یکی- دوتا هم "کاتاکومب"[11]های "اِتروسک"مانند[12] بود و جعبه های مرمری (صندوقچه مانند) بسیاری برای خاکستر استخوان و خرده استخوان مردگان. درِ یکیش را راهنما باز کرد و خرده استخوان ها را هم دیدیم. برسمِ "اِتروسک"های قدیم اینها هم خاطرات اجداد را حفظ می کرده اند. "اِتروسک"ها ماسک مردگان را دور اطاق هایشان می چیده اند و اینها گَرد استخوانشان را. پیرزنکۀ صاحبخانۀ ما هم برسمِ "اِتروسک"ها (لابد) ماسک پدرش را نگهداشته. مجسمهای برنزی از "میکلآنژ" (نیمتنه) در همین موزه بود. و یکی- دوتا تابلو از "کراواجو" و تعداد زیادی چینی و عروسک های چینی و اسباب و آلات چینی زینتی در طبقۀ دوم، در طول یک گالری. و طبقۀ دوم مخصوص نقاشی ها بود و گوبلن ها و همین خِرتوخورتها. راستی، دیگر از هر چه مجسمه است، دلمان بهم خورده است. یک راهنمای رم هم خریدم به 700 لیر. بعدازظهر هم یک عینک خریدم به 800 لیر. عصر هم با "غریب" رفتیم دور شهر گشتیم و "سنتاماریا ماجّوره" ((S.M.Maggiore [13]را دیدیم که کلیسائی است، داخلش بیزانتین[14] و اطرافش [15]Rococo، یعنی قاطی پاطی است. قابل قیاس با "سنپیر" بود، به همان بزرگی با همان محراب ها و مذبح ها و طلاها والخ. سقف چوبی شیروانی دار صاف داشت و از تو منبتکاری و دوتا گنبد کوچک در دو طرف محراب و جلویش یک عدد چشمه و پشت سرش یک "اوبلیسک".
ساعت چهار هم رفتم به رانندگی و یارو امیدوارم کرد. ناهار هم همان سیصدلیری را خوردیم. بعدش هم من رفتم سرم را اصلاح کردم به 200 لیر، ارزانترین قیمت هائی که برای این کار در رم می شود داد. این پسرۀ احمق هم پولش امروز رسید، ولی با وجود این، همان آش است و همان کاسۀ قدیم. خدا بداد ما برسد. ما هم داریم پوست می اندازیم از دریا، و خارشمان گرفته ایم.
شنبه 29 تیر- 20 ژوئیه - 7 صبح
دیشب حسابی بارید. از دکان درس هوتولسواری که درآمدم، باران می بارید. با یک پیراهن دویدم تا خانه و "محصص"[بهمن] از عقب. و شام که میخوردیم، رعدوبرق و تارقوتورق و حالا که صبح است و زودتر از هر روز بیدار شدهام، صدای خوش آب که در آبگیر کوچک حیاط می چکد و بوی خوش درخت های تازه و ناشناس در هوا، و پاهایم یخ کرده. دیشب پتو کنار رفته و سرماهَکی باید خورده باشیم. هر چه کردم باز هم بخوابم، دلم نیامد. دلم می خواست الآن می رفتم "پینچو" و یکساعتی می گشتم، ولی عُرضه اش نیست. گفتم بنشینم و چیزی یادداشت کنم.
تا اینجای سفر، بیشترش در فکر گرانی و ارزانی بودهام و اگر هم گاهی به چیزی برخورده ام و یادداشتی هم کردهام، سرسری بوده است، گذشته ازینکه از قبل قصد اقامت در رم نداشتیم و حالا در حدود بیست روز است که اینجا ماندگار شدهایم. بعد ازین را باید طوری کرد که هِی غم پول و کم آوردنش را نخورم و بتوانم فکر بکنم. وجود "محصص"[بهمن] و خرمردرندی هایش، زندگی گرانی که با او می کردیم و ما را بآن سوق میداد والخ، بعد ازین نخواهد بود. ازینجا به مونیخ، اگر بشود و ماشینی و بعد بپاریس و اقامت در آنجا، یا چطور است برعکس کنم: اول بسویس، بعد فرانسه و برگشتن از بالا به آلمان و خرید ماشین و غیره. نمی دانم. آدم سفرنکرده ای مثل من باید به تصادف و پیشآمد وابگذارد. اول ببینم اینجا موفق به گرفتن تصدیق خواهم شد یا نه.
بلند شوم و آب جوش آمده، چای بگذارم. بوی عطری که از درخت ها می آید تو، بوی صمغ مانندی است عطروار، مثل اینکه قاطی صمغ کاج عطر زده باشند، در هوا پاشیده باشند، مثلاً نازک بینی کردم، مردهشور. اصلاً ته کشیده، تخته کن.
همانروز- 9 بعدازظهر
صبح بینقشه از خانه بیرون رفتیم و در راه تصمیم گرفتیم برویم"استیا" (Ostia antica) [16]. و رفتیم تا یک بعدازظهر و ناهار خوردیم همانجا و باز دوباره تا ساعت چهار و برگشتیم، و ساعت پنج رانندگی و از شدت خستگی، پایم روی کلاج و ترمز کار نمی کرد. فردا که تعطیل است و برای پس فردا دوباره ساعت 5/9 و 5/12 دوتا نیمساعت گرفته ام. باین طریق، 12800 لیر تا کنون برای سواری و رانندگی داده ام. و تازه اگر پس فردا عصر (5/3 بعدازظهر امتحان است) قبول هم بشوم و اگر سفارت سفارش کند، در حدود دهروزی معطلی دارد تا تصدیق را بدست ما بدهند. باین طریق، هیچ معلوم نیست چه خواهیم کرد. و مثل اینکه باز هم باید پول خرج کنیم و لیره خرد کنیم.
و اما این جناب ماشین و ادب ماشینی که با "غریب" صحبتش شد، هر چقدر درین طرف ها موجب نظم و ادب و تشکیلات است، در آن طرف های ما، موجب هرجومرج و بیادبی و بینظمی است، یعنی می خواهد که با خودش نظم خودش را بیاورد، که ماشینی است و سرعت دارد و با سرعت جور است و با کندی و ازین ستون به آن ستون فرج است، مخالفت دارد، اما چون هنوز شرقی با این حرف ها اُخت نیست، کارخرابی بار میآید. باین طریق، ادب غربی که یک ادب ناشی از اجبار ماشین است، درست با ادب شرقی فرق دارد که فارغ از ماشین و اجبار خارجی است. ادب شرقی در خون است و در محیط و در زندگی روزانه و ارثی است. دارم چِرت می نویسم.
راستش، امروز عصر خیلی خسته بودم و هستم. قُرقُر فراوان به عهدوعیال زده ام. دوندگی امروز در "اوستیا" و بعد ماشین سواری که بد از آب درآمد و فیاتی که رفتیم و دیدیم و بسیار شیک بود و 890 هزار لیر قیمتش بود و حسرت خوردیم، همه موجب این خستگی است.
مأخذ: روزنامه اطلاعات- 7 آذر 1402
[1]) چایکوفسکی- پیوتر ایلیچ ( 1893- 1840 میلادی)، آهنگساز روس
[2])Pathétique ، سمفونی شماره 6 در بیمینور نوشته شده توسط چایکوفسکی در 1893 میلادی
([3] Bazilica di Massenzio، این کلیسا که بزرگترین ساختمان موجود در رومن فوروم است، در اوایل سدۀ چهارم میلادی ساخته شده است.
[4]) Ambiance ، صدای محیط
[5]) باخ- یوهان سباستیان ( 1750- 1685 میلادی)، آهنگساز و نوازنده آلمانی
[6]) بتهوون- لودویگ فان ( 1827- 1770 میلادی)، مویسقیدان و آهنگساز آلمانی
[7]) Capitoli، مجموعه ای شامل گروهی از آثار هنری و باستانی در بالای تپه کاپیتول در رم
[8]) مارکوس آئورلیوس آنتونیوس ( 180- 121میلادی)، امپراتور روم
[9]) ]اصل: حیات هایش[
[10]) هر سه نام مربوط به خدایان در اساطیر رومی است.
[11])Catacomb ، شبکه ای از دالان های حفرشده در زمین برای نگهداری اجساد مردگان
[12]) اتروسک، تمدنی که از حدود 700 سال پیش از میلاد تا میانههای سدۀ اول پیش از میلاد در شبهجزیرۀ ایتالیا حضور داشته و همزمان با شکوفایی جمهوری روم از بین رفته است.
[13]) S.M.Maggiore، بزرگترین کلیسای مارین در رم
[14]) بیزانتین، سبک معماری روم شرقی یا بیزانس در فاصله سال های ۳۳۰ تا ۴۵۳ میلادی
[15])Rococo ، اصطلاحی است در تاریخ هنر برای توصیف هنر تزیینی در زمینههای مختلف معماری، بناآرایی، نقاشی، پیکرسازی، طراحی لوازم، اثاثیه و اشیای زینتی
[16]) Ostia Antica، منطقۀ تاریخی وسیع در نزدیکی رم
تولید محتوای بخش «وب گردی» توسط این مجموعه صورت نگرفته و انتشار این مطلب به معنی تایید محتوای آن نیست.