او از سال ۱۹۵۶ تدریس در دانشگاه «جداوپور» در کلکته را آغاز کرد؛ ولی اندکی بعد به انگلستان بازگشت و از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۳ در کمبریج، مشغول تدریس بود.سِن در سال ۱۹۶۳ بهعنوان استاد کرسی اقتصاد به دانشگاه دهلی پیوست؛ اما در سال ۱۹۷۰ مجددا به انگلستان بازگشت. او دوره ۱۹۷۱ ـ ۱۹۷۷ را در مدرسه عالی اقتصاد لندن گذراند و در سال ۱۹۷۷ استاد کرسی اقتصاد دانشگاه آکسفورد شد.
او در سال ۱۹۸۳ نایب رئیس و در سال ۱۹۸۴ رئیس انجمن اقتصاد سنجی انگلستان بود. در سال ۱۹۶۷ رئیس گروه کارشناسان سازمان ملل متحد شد و در آنجا به بررسی «نقش مهارت و تکنولوژی پیشرفته» پرداخت. سن همچنین از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۲ رئیس «انجمن مطالعات توسعهای» بود. او در سال ۱۹۷۶ به دریافت جایزه هندی «ماهالانوبیس» نائل آمد و در سال ۱۹۹۸ برنده جایزه نوبل در رشته اقتصاد شد.آنچه موجب شهرت آمارتیا سن شده کتاب «توسعه به مثابه آزادی» است. این کتاب، بسیار مورد توجه محافل علمی و مجامع بینالمللی قرار گرفته است. برای مثال، کوفی عنان، دبیر کل سازمان ملل متحد، بیان میکند که «دنیای فقیر و محروم در میان اقتصاددانان، زبانی رساتر، دوراندیشتر و بصیرتر از آمارتیا سن ندارد، با نشان دادن این کیفیت که زندگی ما نباید صرفا براساس درآمد و ثروت، بلکه باید براساس میزان برخورداری ما از آزادی اندازهگیری شود. نوشتههای ایشان انقلابی در نظریه و عمل توسعه بهوجود آورده است. سازمان ملل متحد در کارهای توسعه خود، از خرد، اندیشه و نظرات مفید پروفسور آمارتیا سن بهطور گسترده بهره برده است.»
همچنین کنت آرو، برنده سابق جایزه نوبل در رشته اقتصاد میگوید: «آمارتیاسن در این کتاب بهطور زیبا و جامعی این ایده را که فرآیند توسعه اقتصادی ماهیتا با افزایش آزادی، نسبت مستقیم دارد، بسط داده است. او با مثالهای تاریخی، شواهد تجربی و تحلیل قوی و محکم نشان میدهد که چگونه درک وسیع و جامع از توسعه، نه تنها مخالف آزادی نیست، بلکه مشخصا به افزایش آن کمک میکند.»آمارتیا سن در این کتاب نشان میدهد که فقر در حکومتهای استبدادی بیشتر است تا در ممالک دموکراتیک؛ دلیلش را هم نبودن آزادیهای سیاسی و دموکراتیک در این کشورها میداند.
او خاطرهای از کودکی (۱۰ سالگی) خود نقل میکند که بهعنوان جرقهای در ذهن او، از عوامل تالیف این کتاب شده است: «بعد از ظهر روزی در باغ خانه خودمان در شهر داکا (واقع در بنگلادش) مشغول بازی بودم. ناگهان مردی فریادزنان با چهرهای خونین وارد خانه ما شد. از پشت، چاقو خورده بود. روزها، روزهای آشوب محلی ناشی از درگیریهای مسلمانان و هندوها بود. نام مرد چاقو خورده «قادرمیا» بود؛ کارگر روزمزد و مسلمانی که برای تامین معاش بخور و نمیر خانوادهاش در خانه همسایه ما کار میکرد. او را در خیابان منطقه اکثرا هندونشین ماجانیها با چاقو مجروح کرده بودند، به او آب دادم و او از بزرگان خانه ما طلب کمک کرد. لحظهای بعد، پدرم وی را به بیمارستان منتقل کرد. قادرمیا گفت. گرچه همسرش او را از آمدن به این منطقه منع کرده بود، ولی او برای امرار معاش، مجبور بود به اینجا بیاید. در واقع، نبود آزادی اقتصادی، او را به مرگ کشانده و اگر آزادی انتخاب اقتصادی داشت، زندگیاش بهگونهای دیگر رقم میخورد.»
به نظر آمارتیا سن، آزادی و حکومت مردمسالار میتواند مانع از گرسنگی و قحطی جوامع شود. او در این مورد مینویسد: «مردمسالاری و حقوق سیاسی حتی میتواند در پیشگیری از وقوع قحطی و دیگر منابع اقتصادی کارکرد داشته باشد. رهبران سیاسی، تمامیتخواه ـ که خود اغلب از قحطی یا دیگر منابع اقتصادی در امان هستند ـ هیچ انگیزهای برای پیشگیری از وقوع اینگونه مصائب ندارند. در مقابل، دولتهای مردمسالار، به خاطر پیروزی در انتخابات و مواجهه با نقدهای عمومی، انگیزههای بسیار قویای برای ریشهکن کردن قحطی، بدبختی و دیگر مصائب دارند.تعجبآور نیست که قحطی، هرگز در نظام مردمسالار، چه در آنهایی که اقتصادی غنی دارند (مانند اروپا و آمریکای شمالی)، چه در آنهایی که بهطور نسبی فقیرند (نظیر هند پس از استقلال، بوتسوانا، زیمبابوه) رخ نداده است. قحطی معمولا یا در کشورهای زیر سلطه استعمار (مانند هند یا ایرلند تحت اداره حاکمان انگلیسی بیگانه) یا در کشورهای تکحزبی (مانند چین در دوره ۱۹۶۱ ـ ۱۹۵۸، اوکراین ۱۹۳۰ و کامبوج ۱۹۷۰) یا در کشورهایی با دیکتاتوری نظامی (مانند اتیوپی و سومالی یا کشورهای ساحل آفریقا در سالهای اخیر) رخ داده است.
منبع: -توسعه به مثابه آزادی، آمارتیاسن کمار، ترجمه: حسین راغفر، تهران: امیرکبیر، 1381، 517 ص، رقعی.
- مقالهای به قلم اصغر هادویکاشانی
تولید محتوای بخش «وب گردی» توسط این مجموعه صورت نگرفته و انتشار این مطلب به معنی تایید محتوای آن نیست.