بکوشش: محمدحسین دانایی
درست است که به هر صورت، تازهجوئی و غیره هم حرفی است و اصل هنرها است، اما اگر قرار باشد مثل این نقاشهائی که سر لولۀ رنگ را باز میکنند و میگذرانند روی تابلو و هر تابلوئیشان بیست و پنج کیلو وزن پیدا میکند، اگر قرار باشد در فیلم هم چنین کارهائی بکنند، یعنی از زور پِسی فقط در جستجوی Originalité باشند و هِی روی دست هم بلند بشوند، سر به جهنم خواهد زد. خوبیاش این است که فیلم مثل نقاشی یا شعر نیست که بتواند خودش را از جمع کنار بکشد، یعنی ناچار است که فروش برود و مردم ببینندش، چون خیلی خرج برمیدارد و اگر درآمد نداشته باشد، یارو ورشکست میشود. این است که زیاد این حقهبازیها رونق نمیگیرد، وگرنه یک "چارلی چاپلین" را همه جا و همه وقت و همه کس میتواند ببیند، از عامی حبشی تا وزیر معارف سوئد.
و امروز می خواهیم برویم موزه "گروون"[1] و هوا هم بارانی است و خدا بداد برسد. از دیشب رعدوبرق شروع شد و گرم هم بود و بزور خوابیدیم. این طور که پیداست، باز دو- سه روز باران خواهیم داشت. اگر کمی سرد کند، بد نیست.
همانروز - 9 بعدازظهر
امروز صبح رفتیم شمال "سِن" خیلی جاها را دیدیم. کلیسای "مادلن" (Madeleine)[2] را اول دیدیم، بعد میدان "واندوم" Vendom))[3] را و بعد ناهار در سلف سرویس "برلیتز" خوردیم، ناهار احمقانه ای و بعدازظهرش رفتیم بدیدار موزه Grévin، با همۀ حقه بازی ها و اداواطوارهایش، اطاق آینه ها و اطاق حقه بازی و زیرزمین ها والخ. خلاصه ساعت هشت صبح از خانه رفتیم بیرون و پنج بعدازظهر برگشتیم، خسته و هلاک. روز گرمی هم بود. دو- سه بار کافه نشستیم و خرج حسابی کردیم. دیگر خسته ام. عصر هم رفتیم خرید و بعد هم تنها رفتم حمام و برگشتم و شام خورده ایم و "سیمین" تنبلی اش می آید که بیرون برویم و لابد باید زود بخوابیم. از "ایرانی"[هوشنگ] و اعوان و انصار یک- دوروزی است که خبری نیست. لابد برایش پول رسیده، یا نمی دانم چه بلائی سرش آمده که پیدایش نیست. کاغذ برادرم و دارودستۀ "ملاح"[هوشنگ]ها هم امروز رسید. هان، بهتر است بنشینم برای برادرم بنویسم، کاغذی بنویسم و فردا پست کنم. کاغذ مفصلی بود و از همه چیز خبر می داد، حتی حال کاغذنوشتن را هم ندارم. نمی دانم چه کنم. بر فرض هم که بخوابیم، سروصدای همسایه و رادیوهاشان و گارپوگورپ آمدورفتشان نمی گذارد بخوابیم. کاغذ می نویسم.
شنبه 19 مرداد - 10 اوت- 10 صبح
دیروز صبح خانه ماندیم، به کاغذنویسی بنده و حمام رفتن عهدوعیال برگزار[4] شد. ناهار خوردیم و رفتیم سراغ "شایسته صادق". قرار بود سه آنجا باشیم و با یک مردک فرانسوی آشنا بشویم. رفتیم و آشنا شدیم. جوانک 25ساله ای بود از طرفداران "مونارکیسم"[5] در فنارسه با روزنامه اش، نسخه های متعدد و کتابی از لیدرشان که بنده ترجمه کنم. از بس احمق بود، حالش را پیدا نکردم که بگویم نمی کنم و کتاب را گرفتم و آوردم که نظرم را بعد باو بدهم. تا ساعت 5/6 معطلمان کرد، با هیجان جوانی و شور و شعف از شاه مملکت ما دفاع می کرد! احمق! از سیستم شاهی! خیلی حرف ها زدیم و اولین بار در زبان فرانسوی سعی کردیم فحش و متلک و کنایه باو بزنیم و از قضا بد درنیامد. پیدا است که وقتی طرف انبان حماقتش را جلوی آدم باز کند، چارهای جز این نیست که زبانت هرچه بسته تر است، بازترش کنی. به هرصورت، دررفتیم از دستش. "شایسته"[صادق] هم سه شنبه شب دعوت کرده بشام، می رویم.
از آنجا هم رفتیم به موزۀ [6]Musée de l'Homme در "پاله شایو" در سینمایش که فیلم "الکساندر نیوسکی"[7] از "ایزنشتین"[8] را می دادند، دنبالۀ برنامه "جمعیت دانشمندان". هم سالون راحت بود و هم از نظر اکوستیک خوب بود و هم آرام بود و بی قِرواطوار و هم فیلم بسیار عالی بود. تکه هائی هم از دیگر فیلم های او دادند با تفسیرهای زبان انگریزی. مورد اعجاب فقرا قرار گرفت. یکی از بهترین چیزهائی بود که در پاریس دیدیم، تکه هائی از"پوتمکین"[9]، از "اولگا"، از فیلمی که در بارۀ مکزیک برداشته و اصلاً [یک کلمه ناخوانا] نگرفته، از "ایوان مخوف"[10] که نیمه کاره بود که یارو خودش سربهنیست شد، یا سربهنیستش کردند و از همین "نیوسکی" را اول دادند، بعد رفتند سر خود "الکساندر نیوسکی". دو ساعت و نیم فیلم بود و بار دوم بود که اصلاً در یک سالون نمایش داده می شد. یارو همچه گفت. اول مجلس هم یک تکه رنگی از "مریض خیالی"[11] "مولیر"[12] درست کرده بودند صامت (یک ربع) که دادند و دیدیم. بهرصورت، بسیار خوب بود. "موزۀ آدمی"[13] را هم نگاهی سرسری کردیم تا سرِ فرصت ببینیم.
یکشنبه 20 مرداد - 11 اوت- 10صبح
امروز هم دیر بیدار شدیم. صبح خانه می مانیم و بعدازظهر می رویم "موزه رودن". یکشنبه است و نصفه قیمت.
صبح دیر بیدارشدن برای ما هم عادت شده، مثل همۀ اهل اینجا: 5/8-9 بیدار می شویم.
دیروز واقعاً معرکه کردیم از سگدوزدن، 5/10 از خانه راه افتادیم، یا زودتر، و رفتیم اول زندان [14]Conciergerié را دیدیم و مردک راهنما در آن چنان از ملکه که انقلابی ها کشتندش (ماری آنتوانت) و از شاه و طرفدارانش حرف می زد که گویا یکی از مقدسات و مقدسان هستند و بعد رفتیم "موزه آرمدرن" که از "پیکاسو"[پابلو] و "براک"[15] و "روئو"[16] و دیگران کارهای فراوان در آن بود و تا یک بعدازظهر تابلوهای نقاشی را می دیدیم، و دو- سه تائی مجسمۀ مدرن که در آن بود. راستی، از "ماتیس"[17] هم کارهای فراوانی در آن بود و از DuFyنامی یا [18]Dufi که "شایسته"[صادق] هم ازو حرف می زد و مجموعه ای ازو داشت.
بعد رفتیم همان نزدیکی ها ناهاری خوردیم به 1400 فرانک، دونفری، با بیفتکی که خدا نصیب سگ های ولگرد سر قبرستان بکند. و بعد آمدیم باز بطرف موزه ها. "کاخ شایو"[19]مرکز موزه ها است. بلیط گرفتیم و رفتیمM. de l'Homme.[20] نه، اول رفتیم Aquarium را دیدیم با ماهی های قشنگش و بعد هم نیمساعتی دمِ درِ آکواریوم زیر سایۀ درخت گردوئی نشستیم که باد گردوهایش را می انداخت. دو- سه روز است باد شدید شده، و گردوهای اینها پوست زبری دارد، تیغتیغیمانند. صاف و کروی نیست. بدشکل است و پر از برآمدگی های مثل زگیل و کمی تیز.
بعد رفتیم "موزۀ آدمی". از اتصال میمون به آدم شروع کرده بود و ما تا دوره سیاهان افریقائی و تمدنشان و اثاث و ابراز زندگیشان که رسیدیم، 5/4 شده بود و خسته شده بودیم.
مأخذ: روزنامه اطلاعات- 22 آذر 1402
[1]) گروون، موزۀ مجسمه های ساخته شده از موم، واقع در بلوار مونمارتر پاریس
[2]) مادلن، کلیسای کاتولیک رومی در ناحیۀ ۸ پاریس
[3]) واندوم، میدانی در نزدیکی میدان کنکورد و محل وقوع چندین هتل مجلل و جواهرفروشی معروف
[6]) موزۀ انسان، یکی از موزه های ملی فرانسه، واقع در پاله دوشایو
[7]) الکساندر نیوسکی، فیلم درام به کارگردانی "آیزنشتین" که در سال 1938 ساخته شدهاست.
[8]) آیزنشتاین- سرگئی میخاییلویچ ( 1948- 1898 میلادی)، کارگردان اهل شوروی
[9]) رَزمناو پوتمکین، فیلمی به کارگردانی آیزنشتاین، ساخته شده در سال ۱۹۲۵
[10]) ایوان مخوف، فیلم حماسی دوقسمتی در سبک زندگینامهای به کارگردانی سرگئی آیزنشتاین
[11]) مریض خیالی، نمایشنامۀ معروفی از مولیر که برای اولین بار در ۱۰ فوریۀ ۱۶۷۳ توسط خود او در پاریس به اجرا درآمد.
[12]) مولیر ( 1673- 1622 میلادی)، نمایشنامه نویس شهیر فرانسوی
[13]) همان موزۀ انسان است که قبلاً در زیرنویس به آن اشاره شد.
[14]) Conciergerié، ساختمانی در کنارۀ رود سن که قبلاً زندان بوده، ولی در حال حاضر، محل استقرار ادارات قضایی است.
[15]) براک- ژرژ ( 1963- 1882 میلادی)، نقاش و مجسمه ساز فرانسوی
[16]) روئو- ژرژ ( 1958- 1871 میلادی)، نقاش و طراح فرانسوی
[17]) ماتیس- آنری ( 1954- 1869 میلادی)، نقاش، طراح و مجسمه ساز فرانسوی
[18]) دافی (DuFy) - رائول ( 1953- 1877 میلادی)، نقاش فرانسوی
[19]) Palais de Chaillot، ساختمانی در بالای تپه شایو در منطقه 16 پاریس
[20]) Musée de l'Homme، موزه آدمی
تولید محتوای بخش «وب گردی» توسط این مجموعه صورت نگرفته و انتشار این مطلب به معنی تایید محتوای آن نیست.