یادداشت‌های روزانة جلال آل‌احمد- ۸۳

کدخبر: ۱۸۴۹

بکوشش: محمدحسین دانایی

 

 در دنبالۀ این مطلب باید خیلی چیزها بنویسم با اشاره به جزئیات وقایع و خاطرات سفر که سرِ فرصت اگر قرار شد ازین اباطیل مجموعه‌ای دربیاورم، باید بنویسم. و سروتهش را بهم بچسبانم. فعلاً بروم سرِ امروز.

صبح رفتیم یک­راست سراغ "سنجری"[حشمت] و زود دست‌بسرش ­کردیم و باصرار ازمان خواست که دوشنبه برویم ناهار خانه‌شان و بعد رفتیم به موزه "آلبرتینا" [1](Albertina) که مجموعه‌ای از طرح‌های نقاش‌های بزرگ فرانسه و روم و انگریز و آلمان درش جمع است. مقدار زیادی طرح از Daniel Gran [2]بود که نقاش طاق عمارات سلطنتی وین بوده است و کارهای اصلی­اش را در طاق کتابخانۀ سلطنتی، یعنی کتابخانه ملی وین، دیدیم که تالار کتب قدیمی را که از عهد "گوتنبرگ"[یوهان] تا آخر قرن ۱۸ آنچه کتاب تاریخی و ادبی و مذهبی در اروپا چاپ­ شده و به هر زبان دارد. دو جلد، یکی از "شکسپیر"[ویلیام] و یکی از ادبیات قدیم هند را ورق­ زدم. اولی، انگریزی و مجموعه‌ای از آثار "شکسپیر"[ویلیام] در ۱۵۰ نسخه فقط برای حفظ نسخۀ اصل "شکسپیر"[ویلیام] و دومی، بفرانسه و ترجمه‌ای از کتاب شاهان (شاهنامه) و "وِدا" و "رامایانا" والخ، بقطع بزرگ و بسیار زیبا و گران­قیمت.

بهرصورت، در موزه "آلبرتینا" غیر از این آدم که درودیوار را پر کرده­ بود، در یک گالری بزرگ هم طرح­ های بسیاری از "لئونارد داوینچی"[3]، "میکل ­آنژ"، "روبنس"[پتر پل]، "وان دیک"[4]، "رامبران"[5]، "واتو"[6]، "انگر"[7]،  و یک دانه­ هم از "مانه"[ادوارد] بود و عدۀ زیادی هم از یک نقاش آلمانی که خیلی دَستک‌ودُنبک بهش گذاشته ­اند بنام [8]Albrecht Dürer (1528-1471) که در حقیقت، نقاشی را بصورت علمی درآورده و همانطور که در کار "میکل­ آنژ" طرح بدن آدمی کمکی به علم طب و تشریح بوده ­است، در کار این آدم هم نقاشی کمکی به علم طبیعت­شناسی بوده. کارهای زیادی ازو بود، از نباتات و حیوانات مختلف و رنگین و از [9]Lorenzo Lotto (1556-1480) هم مقداری کار و طرح بود. بهرصورت، مجموعه ­ای بود سخت بدردخور نقاش ­ها. هر نقاشی از دیدن این­ جور طرح­ های اولیه که اسکلت اولیۀ کار هر نقاش بزرگی است و در زیر رنگ­ وروغن تابلوها نمی­ توانشان ­دید، مجبور است. لابد از این جور موزه­ های طرح در رُم و پاریس هم بوده که ما ندیده ­ایم. چاپ­ شدۀ کارهای این آدم­ها را هم می ­فروختند که ما البته نمی ­توانستیم بخریم، با اینکه بسیار لازم بود که یکی- دوتایش را بخریم.

جالب درین موزه­ های وین و عمارات بزرگش، بخاری ­های چینی است که مثل یک دوستکامی[10] دربسته بزرگ و بلند گوشۀ اطاق ­ها می­ گذارند و از بیرون تویش ذغال یا هر چیز دیگر می­ سوزانند. البته آنجاها که شوفاز و اینها نیامده، اینطور است، یا شاید هم حفظ­ کرده­ باشند بهمان صورت اولی. در آن قصر "فورشتن اشتین" نزدیک سرحد مجار، یک همچه چیزهائی را دیدیم و بسیار خوبش هم بود، در "آلبرتینا موزه" هم بود.

بعد هم که رفتیم به کتابخانه ملی. تالار بزرگش را دیدیم با کتاب­ ها تا سقف و بعد تالار مطالعه­ اش را و فیش ­ها را هم ورقی ­زدیم، در قسمت ادبیات ایران و اباطیل جناب "دکتر پرتو"[11] خودشان را جا زده ­بودند. آخر مردک مدتی اینجا بسر برده، بعنوان مأمور وزارت خارجه. و بعد هم رفتیم سراغ کلکسیون جواهرات سلطنتی­ شان، با تاج ­ها و عباها و لباده ­ها و جبه­ ها و شمشیرها و الماس ­های یکی یک­نصفه تخم ­مرغ والخ... که برای من البته زیاد جالب نبود و امریکائی­ ها برایش سرودست می ­شکستند. بعد هم ظهر گذشته­ بود و رفتیم بوفه کتابخانه ناهار خوردیم. به سی شلینگ دونفری. شنیسل وینی خوردیم و آ... و شیرینی، البته سالاد هم همراهش بود. کتابخانه جالبی بود و جای دنجی برای مطالعه با سالون بسیار ساکت و بزرگش و میزها و صندلی­ های راحت و بوفۀ دمِ­دست والخ. و بعد هم آمدیم توی پارک "بورگ"[12] آفتابی خوردیم، یک­ساعتی و هم رفتیم سینمای "بورگ"، سینمای تازه­ساز جالبی و فیلمی از "ژرار فیلیپ"[13] می­دادند باسم Mr.Ripois [14] و فیلم بزبان انگریزی بسیار فصیح بود که مورد استفاده حتی فقرا شد و زیرنویس آلمانی داشت، بر خلاف "وان­گوگ" که فقرا نفهمیدند مکالماتش را، و بسیار خوب، نفری نُه شلینگ. و باید اگر با این احمق "داریوش"[پرویز] دو باره سر صحبتمان باز شد، باو سفارش ­کنم که برود و این فیلم را ببیند، عین او و درست مثل او که خودش را زیر ماشین کرده بود یا الخ.

در ضمن، عصری نمایشگاه بخاری ­های وطنی اینها را هم دیده ­ایم، انواع بخاری­ های گازی و ذغالی و نفتی. گرچه حتم ­ندارم که نفتی هم بوده­ باشد. بعد هم آمدیم خانه و رخت­شوئی و پهن­ کردن آنها و حالا هم عهدوعیال می­ رود حمام بگیرد.

دیروز حساب­ می­ کردم درین سفر ما جمعاً 16هزار و هشتصد تومان پول داشته­ ایم. ازین مبلغ تا بحال 7300 تومانش برای طیاره رفته و لابد تا 700 تومان هم برای قطار از رُم بپاریس و از پاریس به وین داده­ ایم و دیگر خرج­ های رفت­وآمد می ­شود جمعاً 8000 تومان برای رفت ­وآمد. باین طریق، نصف پولی که داشته ­ایم، خرج عبورومرور شده. از مابقی در حدود سه­ هزار تومان هم لباس و کتاب و سوغات خریده­ایم، می­ ماند 5800 تومان، که این خرج خوراک و جا و منزل این سه ماهمان بوده­ است، با بَرج و اُپرای نفری 12-20 تومانی.

راستی، امروز تصادفاً وارد یکی ازین دفاتری شدیم که در شهرهای دیگر هم دیدیم و مرکز خریدوفروش بلیط­ های مختلف برای سینما و نمایش و اُپرا و سفر و غیره است و دست بر قضا، دوتا بلیط برای فرداشب اُپرا پیدا کردیم، یکی 50 شلینگی و دیگری 25 شلینگی و جمعاً دوتائی را خریدیم به 90 شلینگ، یعنی با 15 شلینگ حق­البوق، ولی راضی ­هستیم. یک اُپرا به 27 تومان برای دونفری­مان. خوشبختانه همان برنامه "مادام باترفلای" هم هست که منتظرش بودیم.

و اتفاق جالب دیگر اینکه، دیروز عصر از دیدار آن کلیسا که برمی­ گشتیم، در راه باز تصادفی پالتوئی پیدا کردیم که مورد پسند هر دومان قرار گرفت و برای "سیمین" خریدیم به 630 شلینگ، یعنی 1890 ریال ممالک محروسه و این پول را آنجا به خیاط باید داد. مملکت ارزانی است این خراب­شده، حیف که خانه­ مان گران است و حیف که باید زودتر مرخص ­بشویم. حیف! و امروز فکرش را که می­ کردم، فردا سرِ کلاس ­ها یا توی محله خودمان یک­مرتبه هوای اینجاها را که بکنم، چقدر سخت ­خواهد بود، ولی بهرصورت، امید این هست که هر تابستانی بخرج جیب مبارک بلند شویم و بیائیم این طرف­ ها. همیشه آدم­ های احمقی مثل "سنجری"[حشمت] (که باز خدا پدرش را بیامرزد، کاره­ای است و یک ارکستر را می­تواند رهبری ­کند) باید ازین جور موقعیت ­ها استفاده­ کنند و فقرا سماق ­بمکند. دیگر هم بس است. دستم درد گرفت، تند نوشتم و بدخط و سرسری، مثل همیشه. فردا هم با این دخترک "کریستن"[15] می­رویم صبحش [16]Belveder و ظهر هم ماها دعوتش ­کرده­ایم به ناهار.

مأخذ: روزنامه اطلاعات- 28 دی 1402

 


[1]) آلبرتینا، موزه ­ای واقع در ناحیۀ یک وین

[2]) گران- دانیل  (1757- 1694 میلادی)، نقاش اتریشی

3) داوینچی- لئوناردو (1519- 1452 میلادی)، نقاش، مجسمه­ ساز و معمار ایتالیایی

4) وان دیک- آنتونی  (1641- 1599 میلادی)، نقاش بلژیکی

5) رامبران  (1669- 1606 میلادی)، نقاش هلندی

6) آنتوان واتو- ژان  (1721- 1684 میلادی)، نقاش و معمار فرانسوی

7) اینگرس- ژان آگوست  (1867- 1780 میلادی)، نقاش فرانسوی

8) دورر- آلبرت (1528- 1471 میلادی)، نقاش، حکاک و ریاضی­دان آلمانی

9) لوتو- لورنزو (1557- 1480 میلادی)، نقاش ایتالیایی

[10]) دوستکامی، ظرف ­های بزرگ پایه­ بلند مسی یا سنگی برای نگهداری نوشیدنی­ ها، مخصوصاً آب که معمولاً در محل ورودی مساجد، سراها و تیمچه­ های بازارها قرار می­گرفته ­است. 

[11]) شین. پرتو، با نام اصلی علی شیرازپور پرتو (۱37۶- ۱28۶) شاعر، نویسنده و زبان­شناس

[12]) پارک بورگ، باغ طراحی­ شده در 1818 میلادی

4) فیلیپ- ژرارد  (1959- 1922 میلادی)، هنرپیشۀ فرانسوی

[14]) Monsieur Ripois، فیلمی ساخته ­شده در سال 1954 در بارۀ ماجراهای یک مرد زنبارۀ فرانسوی در لندن و پاریس

[15]) اشتراسر- کیرستن، دختر دکتر اشتراسر، طبیب اتریشی

[16]) Belvedere، کوشک و مجتمع تاریخی در وین

 

تولید محتوای بخش «وب گردی» توسط این مجموعه صورت نگرفته و انتشار این مطلب به معنی تایید محتوای آن نیست.