بکوشش: محمدحسین دانایی
در دنبالۀ این مطلب باید خیلی چیزها بنویسم با اشاره به جزئیات وقایع و خاطرات سفر که سرِ فرصت اگر قرار شد ازین اباطیل مجموعهای دربیاورم، باید بنویسم. و سروتهش را بهم بچسبانم. فعلاً بروم سرِ امروز.
صبح رفتیم یکراست سراغ "سنجری"[حشمت] و زود دستبسرش کردیم و باصرار ازمان خواست که دوشنبه برویم ناهار خانهشان و بعد رفتیم به موزه "آلبرتینا" [1](Albertina) که مجموعهای از طرحهای نقاشهای بزرگ فرانسه و روم و انگریز و آلمان درش جمع است. مقدار زیادی طرح از Daniel Gran [2]بود که نقاش طاق عمارات سلطنتی وین بوده است و کارهای اصلیاش را در طاق کتابخانۀ سلطنتی، یعنی کتابخانه ملی وین، دیدیم که تالار کتب قدیمی را که از عهد "گوتنبرگ"[یوهان] تا آخر قرن ۱۸ آنچه کتاب تاریخی و ادبی و مذهبی در اروپا چاپ شده و به هر زبان دارد. دو جلد، یکی از "شکسپیر"[ویلیام] و یکی از ادبیات قدیم هند را ورق زدم. اولی، انگریزی و مجموعهای از آثار "شکسپیر"[ویلیام] در ۱۵۰ نسخه فقط برای حفظ نسخۀ اصل "شکسپیر"[ویلیام] و دومی، بفرانسه و ترجمهای از کتاب شاهان (شاهنامه) و "وِدا" و "رامایانا" والخ، بقطع بزرگ و بسیار زیبا و گرانقیمت.
بهرصورت، در موزه "آلبرتینا" غیر از این آدم که درودیوار را پر کرده بود، در یک گالری بزرگ هم طرح های بسیاری از "لئونارد داوینچی"[3]، "میکل آنژ"، "روبنس"[پتر پل]، "وان دیک"[4]، "رامبران"[5]، "واتو"[6]، "انگر"[7]، و یک دانه هم از "مانه"[ادوارد] بود و عدۀ زیادی هم از یک نقاش آلمانی که خیلی دَستکودُنبک بهش گذاشته اند بنام [8]Albrecht Dürer (1528-1471) که در حقیقت، نقاشی را بصورت علمی درآورده و همانطور که در کار "میکل آنژ" طرح بدن آدمی کمکی به علم طب و تشریح بوده است، در کار این آدم هم نقاشی کمکی به علم طبیعتشناسی بوده. کارهای زیادی ازو بود، از نباتات و حیوانات مختلف و رنگین و از [9]Lorenzo Lotto (1556-1480) هم مقداری کار و طرح بود. بهرصورت، مجموعه ای بود سخت بدردخور نقاش ها. هر نقاشی از دیدن این جور طرح های اولیه که اسکلت اولیۀ کار هر نقاش بزرگی است و در زیر رنگ وروغن تابلوها نمی توانشان دید، مجبور است. لابد از این جور موزه های طرح در رُم و پاریس هم بوده که ما ندیده ایم. چاپ شدۀ کارهای این آدمها را هم می فروختند که ما البته نمی توانستیم بخریم، با اینکه بسیار لازم بود که یکی- دوتایش را بخریم.
جالب درین موزه های وین و عمارات بزرگش، بخاری های چینی است که مثل یک دوستکامی[10] دربسته بزرگ و بلند گوشۀ اطاق ها می گذارند و از بیرون تویش ذغال یا هر چیز دیگر می سوزانند. البته آنجاها که شوفاز و اینها نیامده، اینطور است، یا شاید هم حفظ کرده باشند بهمان صورت اولی. در آن قصر "فورشتن اشتین" نزدیک سرحد مجار، یک همچه چیزهائی را دیدیم و بسیار خوبش هم بود، در "آلبرتینا موزه" هم بود.
بعد هم که رفتیم به کتابخانه ملی. تالار بزرگش را دیدیم با کتاب ها تا سقف و بعد تالار مطالعه اش را و فیش ها را هم ورقی زدیم، در قسمت ادبیات ایران و اباطیل جناب "دکتر پرتو"[11] خودشان را جا زده بودند. آخر مردک مدتی اینجا بسر برده، بعنوان مأمور وزارت خارجه. و بعد هم رفتیم سراغ کلکسیون جواهرات سلطنتی شان، با تاج ها و عباها و لباده ها و جبه ها و شمشیرها و الماس های یکی یکنصفه تخم مرغ والخ... که برای من البته زیاد جالب نبود و امریکائی ها برایش سرودست می شکستند. بعد هم ظهر گذشته بود و رفتیم بوفه کتابخانه ناهار خوردیم. به سی شلینگ دونفری. شنیسل وینی خوردیم و آ... و شیرینی، البته سالاد هم همراهش بود. کتابخانه جالبی بود و جای دنجی برای مطالعه با سالون بسیار ساکت و بزرگش و میزها و صندلی های راحت و بوفۀ دمِدست والخ. و بعد هم آمدیم توی پارک "بورگ"[12] آفتابی خوردیم، یکساعتی و هم رفتیم سینمای "بورگ"، سینمای تازهساز جالبی و فیلمی از "ژرار فیلیپ"[13] میدادند باسم Mr.Ripois [14] و فیلم بزبان انگریزی بسیار فصیح بود که مورد استفاده حتی فقرا شد و زیرنویس آلمانی داشت، بر خلاف "وانگوگ" که فقرا نفهمیدند مکالماتش را، و بسیار خوب، نفری نُه شلینگ. و باید اگر با این احمق "داریوش"[پرویز] دو باره سر صحبتمان باز شد، باو سفارش کنم که برود و این فیلم را ببیند، عین او و درست مثل او که خودش را زیر ماشین کرده بود یا الخ.
در ضمن، عصری نمایشگاه بخاری های وطنی اینها را هم دیده ایم، انواع بخاری های گازی و ذغالی و نفتی. گرچه حتم ندارم که نفتی هم بوده باشد. بعد هم آمدیم خانه و رختشوئی و پهن کردن آنها و حالا هم عهدوعیال می رود حمام بگیرد.
دیروز حساب می کردم درین سفر ما جمعاً 16هزار و هشتصد تومان پول داشته ایم. ازین مبلغ تا بحال 7300 تومانش برای طیاره رفته و لابد تا 700 تومان هم برای قطار از رُم بپاریس و از پاریس به وین داده ایم و دیگر خرج های رفتوآمد می شود جمعاً 8000 تومان برای رفت وآمد. باین طریق، نصف پولی که داشته ایم، خرج عبورومرور شده. از مابقی در حدود سه هزار تومان هم لباس و کتاب و سوغات خریدهایم، می ماند 5800 تومان، که این خرج خوراک و جا و منزل این سه ماهمان بوده است، با بَرج و اُپرای نفری 12-20 تومانی.
راستی، امروز تصادفاً وارد یکی ازین دفاتری شدیم که در شهرهای دیگر هم دیدیم و مرکز خریدوفروش بلیط های مختلف برای سینما و نمایش و اُپرا و سفر و غیره است و دست بر قضا، دوتا بلیط برای فرداشب اُپرا پیدا کردیم، یکی 50 شلینگی و دیگری 25 شلینگی و جمعاً دوتائی را خریدیم به 90 شلینگ، یعنی با 15 شلینگ حقالبوق، ولی راضی هستیم. یک اُپرا به 27 تومان برای دونفریمان. خوشبختانه همان برنامه "مادام باترفلای" هم هست که منتظرش بودیم.
و اتفاق جالب دیگر اینکه، دیروز عصر از دیدار آن کلیسا که برمی گشتیم، در راه باز تصادفی پالتوئی پیدا کردیم که مورد پسند هر دومان قرار گرفت و برای "سیمین" خریدیم به 630 شلینگ، یعنی 1890 ریال ممالک محروسه و این پول را آنجا به خیاط باید داد. مملکت ارزانی است این خرابشده، حیف که خانه مان گران است و حیف که باید زودتر مرخص بشویم. حیف! و امروز فکرش را که می کردم، فردا سرِ کلاس ها یا توی محله خودمان یکمرتبه هوای اینجاها را که بکنم، چقدر سخت خواهد بود، ولی بهرصورت، امید این هست که هر تابستانی بخرج جیب مبارک بلند شویم و بیائیم این طرف ها. همیشه آدم های احمقی مثل "سنجری"[حشمت] (که باز خدا پدرش را بیامرزد، کارهای است و یک ارکستر را میتواند رهبری کند) باید ازین جور موقعیت ها استفاده کنند و فقرا سماق بمکند. دیگر هم بس است. دستم درد گرفت، تند نوشتم و بدخط و سرسری، مثل همیشه. فردا هم با این دخترک "کریستن"[15] میرویم صبحش [16]Belveder و ظهر هم ماها دعوتش کردهایم به ناهار.
مأخذ: روزنامه اطلاعات- 28 دی 1402
[1]) آلبرتینا، موزه ای واقع در ناحیۀ یک وین
[2]) گران- دانیل (1757- 1694 میلادی)، نقاش اتریشی
3) داوینچی- لئوناردو (1519- 1452 میلادی)، نقاش، مجسمه ساز و معمار ایتالیایی
4) وان دیک- آنتونی (1641- 1599 میلادی)، نقاش بلژیکی
5) رامبران (1669- 1606 میلادی)، نقاش هلندی
6) آنتوان واتو- ژان (1721- 1684 میلادی)، نقاش و معمار فرانسوی
7) اینگرس- ژان آگوست (1867- 1780 میلادی)، نقاش فرانسوی
8) دورر- آلبرت (1528- 1471 میلادی)، نقاش، حکاک و ریاضیدان آلمانی
9) لوتو- لورنزو (1557- 1480 میلادی)، نقاش ایتالیایی
[10]) دوستکامی، ظرف های بزرگ پایه بلند مسی یا سنگی برای نگهداری نوشیدنی ها، مخصوصاً آب که معمولاً در محل ورودی مساجد، سراها و تیمچه های بازارها قرار میگرفته است.
[11]) شین. پرتو، با نام اصلی علی شیرازپور پرتو (۱37۶- ۱28۶) شاعر، نویسنده و زبانشناس
[12]) پارک بورگ، باغ طراحی شده در 1818 میلادی
4) فیلیپ- ژرارد (1959- 1922 میلادی)، هنرپیشۀ فرانسوی
[14]) Monsieur Ripois، فیلمی ساخته شده در سال 1954 در بارۀ ماجراهای یک مرد زنبارۀ فرانسوی در لندن و پاریس
[15]) اشتراسر- کیرستن، دختر دکتر اشتراسر، طبیب اتریشی
[16]) Belvedere، کوشک و مجتمع تاریخی در وین
تولید محتوای بخش «وب گردی» توسط این مجموعه صورت نگرفته و انتشار این مطلب به معنی تایید محتوای آن نیست.