مرگ واضع نظریه تجارت بین‌الملل

کدخبر: ۲۰۱۵
برتیل اوهلین، اقتصاددان برجسته سوئدی در آگوست سال ۱۹۷۹ درگذشت. نظریه موسوم به نظریه هکشر-اوهلین در تجارت بین‌الملل از دستاوردهای کار علمی و تحقیقی اوست. آکادمی نوبل در سال ۱۹۷۶ جایزه نوبل اقتصاد را به اوهلین سوئدی و جیمز مید انگلیسی تقدیم کرد. در بیانیه نوبل بر «مشارکت علمی و اثرگذار این دو نفر در وضع نظریه تجارت بین‌الملل و جریان‌های بین امللی سرمایه» تاکید شده بود.

اوهلین در سال ۱۸۹۹ در شهر کلیپان در سوئد متولد شد. او فرزند یک حقوقدان و رئیس پلیس بود. اوهلین در ۱۸ سالگی وارد دانشگاه لود شد و دو سال بعد به مدرسه اقتصاد و مدیریت بازرگانی دانشگاه استکهلم رفت. در سال ۱۹۱۹ پس از دریافت لیسانس،‌ دوره دکترای خود را زیر نظر گوستاو کاسل آغاز کرد. او پیش از پایان دوره دکتری در سال ۱۹۲۴، چند ماهی را در دانشگاه کمبریج و یک سالی را در دانشگاه هاروارد گذراند. اوهلین دوره ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۰ را در دانشگاه کپنهاگ تدریس ‌کرد. او در سال ۱۹۳۰، به مدرسه اقتصاد دانشگاه استکهلم بازگشت و جانشین الی هکشر شد و تا زمان بازنشستگی خوددر سال ۱۹۶۵، در همین شغل باقی ماند. اوهلین مدت سی سال، یعنی از ۱۹۳۸ تا ۱۹۷۰ عضو مجلس سوئد و از سال ۱۹۲۴ تا ۱۹۶۷ رئیس حزب آزادی‌خواه سوئد بود که به‌عنوان حزب مخالف دولت فعالیت می‌کرد.

اوهلین همراه با هکشر بر خلاف نظریه ریکاردو که بازدهی عوامل تولید را مبنای مزیت در تجارت بین‌الملل می‌داند، فراوانی و وفور عوامل تولید را عامل اساسی در برقراری تجارت بین‌الملل می‌دانند. نظریه هکشر ـ اوهلین بر تفاوت در موجودی عوامل و شدت کاربرد عوامل تولید در هر کشور استوار است. براساس نظریه هکشر- اوهلین هر کشور در کالایی مزیت نسبی دارد که عوامل تولید آن کالا به‌طور نسبی در آن کشور به وفور یافت شوند. به‌طور کلی اختلاف موجودی عوامل و شدت کاربرد عوامل تولید، باعث اختلاف در قیمت‌های نسبی و به وجود آمدن تجارت بین‌الملل، خواهند شد.

نظریه هکشر و اوهلین بر پایه مفروضات نظریه ریکاردو است؛ ولی دارای یک فرض متعارف است. فرض اساسی در الگوی ریکاردو این بود که توابع تولید دو کشور برای کالاهای مشابه یکسان است؛ ولی هکشر و اوهلین توابع تولید را در تمام کشور‌ها مشابه می‌داند. این نظریه بر تفاوت بین کشورها در برخورداری از عوامل تولید و تفاوت بین کالاها در میزان استفاده از این عوامل تولید تاکید دارد و با توجه به فروض بالا بیان می‌کند که هر کشوری کالایی را صادر می‌کند که در تولید آن نیاز به عوامل بالنسبه ارزان و فراوان دارد و متقابلا کالایی را وارد می‌کند که در تولید آن نیاز به استفاده از عامل، نسبتا کمیاب و گران است بنابراین فراوانی نسبی عوامل به‌صورت قیمت‌های عوامل داخلی نشان داده می‌شود و در تعیین مزیت نسبی یک کشور در تولید یک کالا وفور نسبی عوامل تولید نقش دارند. این نظریه در تعیین قیمت عوامل، بخش عرضه را بر تقاضا ترجیح می‌دهد؛ در صورتی که اگر بخش تقاضا در تعیین قیمت عوامل در نظر گرفته شود این امکان وجود دارد که کشوری با نیروی کار بیشتر به صادرات کالاهای سرمایه‌بر بپردازد. این نظریه همچنین مطرح می‌کند که تجارت باعث حذف یا کاهش اختلاف در قیمت عوامل تولید میان کشورها می‌شود، البته این نظریه تا زمانی که ما با برگشت‌پذیری بازدهی عوامل تولید روبه‌رو هستیم صادق است و همچنین می‌توان نشان داد که تجارت ممکن است بر هزینه‌های کاهنده نیز استوار باشد.

نظریه هکشر- اوهلین خود بر فروض خاصی استوار است که از آن جمله کشورها دارای سلیقه یکسانند، فناوری مشابهی به کار می‌برند و بازده به مقیاس تولید ثابتی دارند ولی از نظر استعداد عوامل تولید به میزان زیادی با یک‌دیگر تفاوت دارند. در صورتی که سلیقه‌ها یا شرایط تقاضا مشابه باشند اختلاف در استعداد عوامل تولید، منجر به تفاوت در قیمت نسبی عوامل تولید میان کشورها می‌شود که به نوبه خود منجر به تفاوت در قیمت نسبی کالا‌ها و تفاوت در تجارت می‌شود.

بنابراین در این نظریه تفاوت بین‌المللی در شرایط عرضه به تنهایی الگوی تجارت را تعیین می‌کند و طبق این نظریه هر کشور به صدور کالایی دست خواهد زد که عوامل تولید نسبتا ارزان و فراوانی برای تولید آن در اختیار داشته باشد و کالایی را وارد می‌کند که در تولید آن مجبور است عوامل تولید نسبتا گران و کمیاب را به کار ببرد. این نظریه به‌عنوان یک نتیجه‌گیری مهم اضافه می‌‌کند تحت شرایط شدیدا محدودکننده، تجارت موجب خواهد شد که اختلاف مطلق در قیمت عوامل تولید همه کشورها که قبل از تجارت مشاهده می‌شود از بین برود.

با این حال با وجود شرایط طبیعی، تجارت تفاوت قیمت مطلق عوامل تولید را که قبل از مبادله بوده کمتر کرده ولی به‌طور کلی تفاوت‌ها را حذف نمی‌کند. به هر حال نظریه هکشر- اوهلین در مورد اینکه چگونه تجارت روی قیمت عوامل تولید و توزیع درآمد هر کشور اثر می‌گذارد مطالب سودمندی ارائه می‌دهد که اقتصاددانان کلاسیک راجع به آن صحبت نکرده بودند. اما در همین حال نظریه هکشر- اوهلین نیز نمی‌توانست توضیح دهد که چرا کشوری مانند ایالات متحده آمریکا محصولاتی را وارد می‌کند که همان‌ها را صادر می‌کند. این خلأ در نظریه هکشر - اوهلین باعث شد گروبل نظریه تجارت درون صنعتی را برای تفسیر آن ارائه دهد. طبق نظر گروبل، تجارت درون صنعتی میان کشورهای با سطوح مشابه توسعه، تحقق می‌یابد که در آن صنایع تولیدکننده کالاهای متمایز (غیرهمگن) که در نوع، کیفیت، نام تجاری و ویژگی‌ها با یک‌دیگر تفاوت دارند، اقدام به تجارت دو‌طرفه می‌کنند.

- منبع: کانون علمی اقتصاددانان جوان ایران، ویکی‌پدیا و سایت آکادمی نوبل

 

تولید محتوای بخش «وب گردی» توسط این مجموعه صورت نگرفته و انتشار این مطلب به معنی تایید محتوای آن نیست.