کشاورزی و پرورش استعداد، دو عامل موثر در پیشرفت اقتصاد

کدخبر: ۲۵۳۳
تئودور شولتز، برنده جایزه نوبل در ۲۶ فوریه ۱۹۹۸ در سن ۹۶ سالگی درگذشت. شولتز اقتصاددان کشاورزی بود که به مطالعه بحران کشاورزی آمریکا در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ پرداخت و بعد به مسائل کشاورزی در کشورهای در حال توسعه در سراسر دنیا روی آورد.

ویژگی اصلی مطالعات شولتز در اقتصاد کشاورزی این است که او به مطالعه اقتصاد کشاورزی به صورت مجزا نپرداخته و آن را بخشی از کل اقتصاد بررسی کرده است. علاقه تحلیلی شولتز به توسعه‌نیافتگی بخش کشاورزی و فقر نسبی حاصل از آن از یکسو و بهره‌وری و درآمدهای بالای بخش صنعت و فعالیت‌های اقتصادی شهری از سوی دیگر بوده است.

به اعتقاد شولتز، بیشتر مردم دنیا فقیر هستند و این افراد فقیر اغلب زندگی خود را از کشاورزی تامین می‌کنند، از اینرو آگاهی از اقتصاد کشاورزی به شناخت اقتصاد فقر کمک زیادی می‌کند. شولتز دو اشتباه را در کار اقتصاددانان شناسایی کرد که در ناآگاهی از اقتصاد فقر نقش داشته است.

اشتباه نخست به این موضوع بازمی گردد که نظریه غالب در اقتصاد را در مسائل کشورهای در حال توسعه قابل کاربرد نمی‌دانند و بیشتر به سمت نقش مسائل فرهنگی و اجتماعی در توسعه تمایل دارند. اشتباه دوم به غفلت از تاریخ اقتصادی مربوط می‌شود.

اقتصاد کلاسیک در دورانی توسعه یافت که بیشتر مردم اروپای غربی بسیار فقیر بودند و بیش از نیمی از درآمد آنها صرف تهیه غذا می‌شد و امید به زندگی بسیار کوتاه بود. این شرایطی است که در کشورهای در حال توسعه حاکم است، از این رو درک تجربه و دستاوردهای افراد فقیر در طول تاریخ می‌تواند به حل مسائل کشورهای در حال توسعه کمک قابل توجهی کند.

تحلیل شولتز از پتانسیل توسعه کشاورزی مبتنی بر رویکرد عدم تعادل است. به اعتقاد او شرایط لازم برای توسعه پویا از شکاف بین روش‌های تولید سنتی و روش‌های موثرتر فراهم می‌شود.

با استفاده از این رویکرد، شولتز به انتقاد سیاست‌های صنعتی شدن در کشورهای در حال توسعه پرداخت و اولین کسی بود که تحلیل نظام‌مندی از سرمایه‌گذاری در آموزش جهت ارتقای بهره‌وری در کشاورزی و همین‌طور کل اقتصاد ارائه کرد. شولتز با آگاهی از محدودیت‌های روش خود اقدام به تعریف و اندازه گیری سرمایه آموزشی به‌عنوان مجموع سرمایه‌گذاری‌های آموزشی کرد.

بنا بر این تعریف، نسبت بزرگی از هزینه‌های سرمایه‌گذاری آموزش شامل زیان حاصل از نداشتن درآمد شغل در دوره آموزش است. از این رو هزینه جایگزینی برای این نوع از سرمایه‌گذاری‌ها در دو سطح خصوصی و ملی باید در نظر گرفته شود. شولتز و دانشجویان او نشان دادند که بازدهی بسیار بالایی از سرمایه انسانی نسبت به سرمایه فیزیکی در اقتصاد آمریکا وجود دارد و این امر منجر به توسعه سریع‌تر سرمایه‌گذاری‌های آموزشی نسبت به سایر سرمایه‌گذاری‌ها شده است.

سرمایه‌گذاری در آموزش اغلب به شکل مصرف خصوصی یا عمومی در حساب‌های ملی لحاظ می‌شود، درحالی‌که این مصارف عمدتا جنبه سرمایه‌گذاری و پس‌انداز را دارد. این نوع از سرمایه‌گذاری به‌ویژه در نیروهای انسانی با مهارت‌های بالای تحقیقاتی از بازدهی قابل توجهی برخوردار است.

تولید محتوای بخش «وب گردی» توسط این مجموعه صورت نگرفته و انتشار این مطلب به معنی تایید محتوای آن نیست.