اسپینوزا، فیلسوف عقل و آزادی
او در سال ۱۶۷۵ نگارش رساله «اخلاق» را به پایان میرساند اما این کتاب پس از مرگش انتشار یافت. این اثر از اصطلاحات فنی هندسه اقلیدسی بهره برده است: تعاریف، اصول موضوع، قضایای متعدد، نتایج منطقی و تبصرهها. با این همه مضامین کتاب به آنچه امروزه علم اخلاق بهشمار میآید مربوط نمیشود.
حجم زیادی از کتاب در باب جوهر و خداوند، عالم هستی و جایگاه انسان در آن و مابعدالطبیعه است. اسپینوزا در کتاب اخلاق بیان داشته است که در جهان تنها یک جوهر وجود دارد و آن جوهر خداست. بنابراین هر آنچه وجود دارد به خداوند و وجود او مربوط میشود. خدا طبیعت را خلق نکرده بلکه خود او طبیعت است. یعنی جهان مظهر همه صفات خداوند است، او قائل به وحدت وجود است. اسپینوزا عشق عقلانی به خداوند را یکی از ابعاد فلسفه خویش میداند و باور دارد که این عشق انسان را به خوشبختی میرساند و از عشق دنیوی جداست. از نظر اسپینوزا عقلانیت و آزادی به یکدیگر پیوستهاند، انسان با کنترل احساس و عاطفه خود به وسیله عقل میتواند به آزادی دست یابد، احساسات زودگذر آدمی مانعی برای هدایت نفس به مقصد نهایی هستند. انسان با سلطه عقل در جوانب زندگی خویش میتواند آزادانه تصمیم گرفته و از کارهای خود نتیجهای مفید و سودمند بگیرد. «آن چیزی آزاد نامیده میشود که صرفا به ضرورت طبیعت خود وجود دارد و فقط خود، اعمال خویش را تعیین میکند.»
تولید محتوای بخش «وب گردی» توسط این مجموعه صورت نگرفته و انتشار این مطلب به معنی تایید محتوای آن نیست.