ایران در اسناد بریتانیا
در اسناد بریتانیایی تقریبا حدود ۲۰۰ هزار برگ سند از آغاز ۱۹۱۴ (چندماه قبل از جنگ) تا پایان ۱۹۱۸ (چند ماه بعد از پایان جنگ) در رابطه با ایران وجود دارد که طیف وسیعی از اسناد و مکاتبات را شامل میشود و در اینجا تنها به اسناد مربوط به سال ۱۹۱۸ یعنی سال پایان جنگ میپردازیم. این اسناد نشان میدهد که به هیچوجه مقوله مطالعات در حوزه سالهای پایانی قاجاریه و شرایط ایران به پایان نرسیده است و تمام آنچه در این رابطه تاکنون مورد بررسی قرار گرفته، شاید کمتر از یکسوم موضوعات مربوط به این امر را شامل میشود.
سال پایانی جنگ (۱۹۱۸) برای ایران سال پایان محنت نبود. اشغال ایران، شیوع گسترده بیماریها، مشکلات مربوط به مرگ و میر و درگیریهای قوای خارجی در داخل کشور عواقب مختلفی برجای گذاشت. نیروهای بریتانیا، روسیه و عثمانی در داخل ایران حضور داشتند و آلمانیها نیز اگرچه اشغالگر نبودند اما نیروهای آشکار و پنهان آنها بر تشدید مساله جنگ در کشور میافزودند. اینها را اضافه کنیم بر نیروهای کوچکتری مانند اتریشیها و ایتالیاییها که در ایران نیروهایی داشتند و هریک بهدنبال منافع خود بودند. در کنار این وضعیت دولت مرکزی ضعیفی حاکم بود و دولت موازی در تبعید نیز شکل گرفته بود که مسائل مهمی را در این دوران پدید آورده بودند و سال پایانی جنگ جهانی اول را به یکی از مهمترین سالهای تاریخ ایران مبدل کرد.
از مهمترین موضوعاتی که در اسناد بازتاب گسترده داشته است، مساله تجار ایرانی است. اشخاصی مانند ابوطالب شیرازی، امینالتجار و حاج رحیم اتحادیه، با چند مشکل اساسی مواجه بودند. در وهله اول وضعیت مالالتجاره آنها بود که در آشوب آن سالها با مشکل صادرات و واردات محصولات مواجه بودند و برای عبور کالاها با مشکلات راههای مواصلاتی زمینی و دریایی دست و پنجه نرم میکردند. مساله دیگر آن بود که تجارت برخی از آنها با بریتانیا و متحدین آن بود و برخی دیگر با دشمنان بریتانیا عمدتا آلمانها تجارت داشتند که نام آنها از سوی بریتانیا در لیست سیاه قرار میگرفت و به دشمنان بریتانیا تبدیل میشدند. حتی برخی که با روسیه مبادله داشتند در ابتدای جنگ متحدین بریتانیا محسوب میشدند ولی بعد از انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ در روسیه به دشمن مبدل شدند و در شمار کسانی محسوب میشدند که با نیروهای متخاصم ارتباط داشتند. به این ترتیب تغییر حکومت در شوروی مستقیما تجار ایرانی را در این دوران تحتتاثیر قرار داد و تجارت آنها را ناامن کرد.
مجموعهای دیگر از اسناد وجود دارد که حجم بسیاری را نیز شامل میشود و در نگاه نخست مستقیما به ایران مربوط نمیشود اما کاملا در پروندههای ایرانی طبقهبندی شده و عمدتا شامل نواحی پیرامونی ایران میشود. اسناد مربوط به تحولات افغانستان و کابل، تحولات ارمنستان، تحولات بینالنهرین و عراق کنونی و گزارشهای مربوط به فعالیتهای جاسوسی بریتانیا در عراق از جمله این اسناد است که در رابطه با ایران طبقهبندی شده است. فعالیتهای جاسوسی بریتانیا در عراق شامل فعالیتهای دفتر عرب و بعدها کنفرانس قاهره میشد. همچنین اقدامات اشخاصی مانند لورنس عربستان در حجاز و به موازات آن «خانم گرترود بل» در عراق طی همان گزارشهای مربوط به ایران مورد اشاره قرار گرفته است.
موضوع دیگری که در کنار حضور نیروهای خارجی در ایران صاحب اهمیت است و کمتر موردتوجه قرار گرفته، مساله حضور و فعالیتهای میسیونرهای مذهبی در ایران است. بخشی از فعالیت آنها تبشیری بود اما فعالیتهای بهداشتی و آموزشی قابلتوجهی نیز داشتند. بهخصوص میسیونرهای آمریکایی در رابطه با قحطی و مرگومیرهای ناشی از آن تلاش زیادی کردند تا به مردم کمک کنند. بهویژه در نواحی شمالغرب و ارومیه که در آنجا درگیریهای زیادی میان آسوریها و عثمانیها وجود داشت و میسیونرها تلاش زیادی برای کمک به مردم داشتند. البته این موضوع اصلا خوشایند انگلستان نبود چراکه تحت نظارت آنها فعالیت نمیکردند. همزمان با آمریکاییها میسیونرهای انگلیسی نیز در ایران حضور داشتند اما از نظر امور خیرخواهانه آمریکاییها دست بالا را داشتند و نیروهای میسیونری انگلیس بهرغم آنکه تلاش میکردند نشان دهند که مستقل عمل میکنند اما بیشتر زیرنظر دولت این کشور فعالیت داشتند.
گزارشهای مربوط به رجال ایرانی و شخصیتهای مهم و تاثیرگذار کشور در آن دوران نیز از موضوعاتی است که در اسناد انعکاس داشته است. این ارزیابی شامل شخصیتهای حاضر در تهران، ولایات و ایلات میشود. مثلا ناصرالملک که تا یک هفته پیش از جنگ نیابت سلطنت را داشت و با رسیدن احمدشاه به سن قانونی از مقام خود کنار رفت ولی همیشه از دوستان و نزدیکان به انگلستان بود. در رابطه با عبدالحسین میرزا فرمانفرما گزارشهای بسیاری وجود دارد. زمانیکه در طول جنگ در فارس و جاهای دیگر بود از او گزارشهایی در دست است و نامه مهمی هم از او وجود دارد که طی آن از انگلیسها ابراز ناراحتی میکند و میگوید درحالیکه تنها حامی انگلیس در میان رجال ایران بوده است، مورد بیمهری قرار گرفته است. نامه دیگری بعد از آن وجود دارد که او سفیر انگلستان را قیم فرزندان خود قرار میدهد که در صورت مرگ او موقعیت آنها حفظ شود.
همینطور اسنادی در مورد شیفت تدریجی نصرتالدوله فیروز وجود دارد که نشان میدهد چگونه او در سالهای پایانی جنگ از یک متحد بریتانیا به دشمن بریتانیا مبدل میشود. این امر تا آنجا پیش میرود که در سالهای نخستین رضاشاه مورد غضب کامل است و التماسهای بعدی فرمانفرما برای اینکه سفیر کبیر بعدی «سرپرسی لرن» او را ببخشد بینتیجه میماند و تنها از دشمنی به ترک مخاصمه و بیاعتنایی تبدیل میشود و میتوانیم مقدمات مرگ او را در این اسناد دنبال کنیم. مساله دخالت در عزل و نصب حکام که از دیرباز در ایران وجود داشته است، در این دوره به شکلی حیرتانگیز گسترش پیدا میکند و دولت بریتانیا در کوچکترین امور داخلی ایران نقشآفرینی میکند. در رابطه با حکام یا افرادی از سوی بریتانیا پیشنهاد میشدند یا با عزل و نصب آنان مخالفت میشد. البته روسها و عثمانیها هم در این زمینه دخالت داشتند اما حجم مداخلات آنها با بریتانیا قابلمقایسه نیست. همچنین اسناد مربوط به شیخ محمره نیز بسیار زیاد است و سال پایان جنگ جهانی اول، آغاز پایان حکومت شیخ محمره(خرمشهر) در منطقه خوزستان بود.
مساله قاچاق مواد منفجره و تسلیحات در ایران این دوره شدت زیادی پیدا کرد. این وضعیت در مناطق جنوبی، شرقی و غربی ایران جریان داشت اما میزان آن از طریق خلیجفارس و دریا بیشتر بود و گزارشهای متعدد تفصیلی در این زمینه وجود دارد. این قاچاق با هدفهای مختلفی از جمله دسترسی نیروهای شورشی یا ایلات و عشایر انجام میشد. حتی در زمانهایی که بریتانیا به قصد تضعیف دولت ایران از رفت و آمد آزاد اسلحه جلوگیری میکرد، خود دولت مشتری تسلیحات قاچاق میشد. گزارشهای نوبهای ولایات در این رابطه بسیار است. خراسان، سیستان و بلوچستان، کردستان، کرمانشاه و همدان، مناطقی است که از آنها در این رابطه گزارشهایی وجود دارد.
اسناد مربوط به فعالیت نیروهای متخاصم آلمانی و عثمانی در ایران نیز از جمله مدارکی است که در آرشیوهای بریتانیایی در رابطه با وضعیت ایران در جنگ جهانی نگهداری میشود. این امر به فعالیتهای نیروهای محلی رسمی و جاسوسان آلمانی فعال در ایران که عمدتا در مناطق مرزی جنوبی، شمال غربی و تهران حضور داشتند، اشاره دارد. فعالیتهای نیروهای آلمانی و عثمانی به طیف مختلفی از اقدامات امنیتی، فعالیت آشکار دیپلماتیک و امور مربوط به تجارت و توزیع پول مربوط میشد. این اسناد نشان میدهد که فعالیتهای بانک عثمانی، بانک آلمان و بانک روسیه در ایران کاملا تحت رصد نیروهای انگلیسی قرار داشته است.
شبکه زیادی از ماموران انگلیسی در ایران حضور داشتند که برخی از آنها کارگزار رسمی بودند و برخی ماموران مخفی که گزارش تهیه میکردند. کار ارتباطگیری با این ماموران بر عهده کسانی بود که در اصطلاح سازمان اداری دیپلماتیک بریتانیا در ایران به آنها «دبیر شرقی» یا «کنسول شرقی» میگفتند. وظیفه این افراد ارتباط گرفتن با مردم و افراد غیرسیاسی بود. همان چیزی که آمریکاییها دهها سال بعد بر آن نام «دیپلماسی عمومی» یا «دیپلماسی مردممحور» گذاشتند. این نام در آن سالها وجود نداشت اما کاری که انجام میشد دقیقا زیرمجموعه همان تعریف بود. یعنی تلاش میشد با غیردولتیها ارتباط برقرار شود و قلوب و اذهان مردم را فتح کنند.
مساله خطوط تلگرافی ایران در این دوره اهمیت خاصی پیدا میکند. بخشی از این خطوط مستقیما تحتنظر نیروهای بریتانیایی قرار داشت و بقیه قسمتهایی هم که در ظاهر مستقل بود در طول جنگ بهطور کامل زیر نظر بریتانیا قرار گرفت. به علاوه خطوط پستی نیز کاملا تحت سانسور و رصد بریتانیا قرار داشت و بسیاری از تلگرافها و نامهها پس از خوانده شدن و بازشدن تحویل داده میشد و این امر تنها شامل مردم نبود. بلکه تلگرافهای مهم حکومتی نیز از زیر دست بریتانیا عبور میکرد.
در این دوره به جز مسائل سیاسی که بسیار مهم است و یکی از مسائل تاثیرگذار در سرنوشت ایران و از جمله عوامل تصمیمگیری برای تغییر ناگهانی در ایران است و حجم آن بنا به آمار انگلیسیها گسترش چشمگیری داشته است، مساله غارت مالالتجارهها و ناامنی راهها است. این موضوع در دوران اشغال ایران لطمه زیادی هم به امنیت داخلی ایران زد و هم امنیت اقتصادی و مراودات تجاری ایران را تحت تاثیر قرار داد. البته این وضعیت مورد انتقاد انگلیسها و روسها نیز بود اما در زمان لازم خودشان به عامل ناامنی برای ضربه زدن به دشمن مبدل میشدند. بیشترین حجم شکایات مربوط به یک کمپانی است که البته اطلاعات ما درباره آن نسبتا محدود است. این کمپانی در همدان که مرکز تجارت فرش ایران بود، فعالیت میکرد و نام آن کمپانی «قالی شرق» بود. این کمپانی که توسط یک تاجر جوان انگلیسی و همسر آمریکاییاش اداره میشد، مکالماتی دارد که طی گزارشهای آن اطلاعات زیادی در مورد تاریخ اجتماعی ایران و بهویژه موضوع تجارت فرش میتوان کسب کرد.