بازگشت به حلقه آلمانی
پژوهشگران متمرکز بر بحران مشارکت در این دوره معتقدند که حکومت پهلوی دوم برای نوسازی ایران باید همزمان کانالهایی برای مشارکت مردم در فرآیند تصمیمسازی ایجاد میکرد. شیوههای خاص تصمیمگیری در حکومت پهلوی دوم و تمایل نداشتن دربار و دولت به شریک کردن دیگران در قدرت سبب شد که نهادهایی که خواستههای مردم برای اعمال نفوذ در سرنوشت خود را عملی کنند تشکیل نشوند. درآمد ایران در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۳ش/ ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۴م از فروش نفت، ۱۳میلیارد دلار بود و از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۶ش/ ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۸م، این مبلغ به ۳۸ میلیارد دلار رسید؛ یعنی سهم درآمدهای نفتی در بودجه سال ۱۳۵۶ش/ ۱۹۷۸م به بیش از ۶۱ درصد رسیده بود. با افزایش درآمدهای نفتی، روزبهروز از اتکای دولت به درآمدهای مالیاتی کاسته شد که باید نقش عمدهای در تامین نیازهای دولت داشته باشند و باعث مشارکت بیشتر مردم در امر توسعه شوند و سهم شرکتهای مستقیم و غیرمستقیم نیز بهطور چشمگیری کاهش یافت. همچنین بر اثر افزایش درآمدهای نفتی، درآمدهای حاصل از مالکیت دولت که شامل درآمد موسسات انتفاعی وابسته به آن، سود سهام شرکتهای دولتی، اجاره ساختمانهای دولتی و سایر درآمدهای مربوط به انحصار مالکیت دولت میشد، روزبهروز سهم کمتری از منابع مالی را تشکیل میدادند.
تکیه بر اقتصاد تکمحصولی نفت، انگیزهای برای افزایش این درآمدها باقی نمیگذاشت. افزایش بهای نفت در دهه ۱۳۵۰ش/ ۱۹۷۰م، سبب شد که حکومت پهلوی دوم برخی اقدامات سیاسی را انجام دهد. دولت پهلوی در سال ۱۳۵۳ش/ ۱۹۷۴م تصمیم گرفت برای ایجاد موقعیت جهانی بزرگتر برای حکومت ایران، وسعت بیشتری به برنامه کمکها و سرمایهگذاریهای خارجی خود دهد. اضافه درآمد نفت مسالهای مقطعی بود؛ اما به حکومت اجازه میداد تا قدرت نفوذ بیشتری در سیاست جهان کسب کند. براساس این، مبلغ ۲ میلیارد و ۳۸۰ میلیون دلار صرف قرض به خارج از کشور، کمکهای بیعوض و سرمایهگذاری در دیگر کشورها شد. این مبلغ بیش از دو برابر مبلغی بود که برای دو برنامه عمرانی پنجساله اول و دوم از ۱۳۲۸تا۱۳۴۱ش/ ۱۹۴۹تا۱۹۶۲م در ایران هزینه شده بود. با وجود این هزینهها، در پایان سال مالی ۱۳۵۳ش/ ۱۹۷۴م حدود ۵ میلیارد دلار اضافه درآمد در تراز مالی ایران وجود داشت. انگیزه اصلی این فعالیتها، اقتصادی نبود بلکه اولین تلاشها برای استفاده از مازاد درآمد نفت در راه مقاصد سیاسی بود. حکومت در این زمینه موفقیتهایی نیز کسب و این فعالیتها بسیاری از کشورهای غربی مانند آمریکا، انگلستان و فرانسه را به ایران نزدیک کرد.
در سال ۱۳۵۳ش/ ۱۹۷۴م مجله اشپیگل (Der Spiegel) آلمان، گزارشی به قلم پیتر بروگه از رفتوآمدهای گسترده مدیران صنعتی آلمان به تهران برای انجام مذاکرات درباره انتقال صنایع جدید منتشر کرد؛ در این گزارش، نام شرکتهایی مانند AEG، WKA و Krupp دیده و گفته میشود در این مذاکرات، مدیران ۱۱۰ شرکت صنعتی آلمانی به ایران آمدند. طبق این گزارش، شاه ایران علاقه خود را به گسترش صنایع در زمینههای مختلف ازجمله حملونقل ریلی درونشهری (مترو) اعلام کرد و این درحالی است که شهر تهران تا چند سال پیش از ورود شرکتهای آلمانی به ایران، حتی سیستم دفع فاضلاب شهری نداشت. پیتر بروگه رشد چشمگیر قیمت نفت طی سالهای منتهی به نگارش این تحلیل خبری را عامل اصلی علاقهمندی شاه به صنعتیشدن کشور میداند.
برخی صنایع آلمانی انتقالیافته به ایران عبارتند از:
صنایع نساجی
در سال ۱۳۲۶ش/ ۱۹۴۷م، صنایع نساجی ۶۰ درصد اشتغال صنعتی و ۷۰ درصد برق استفادهشده در صنعت را به خود اختصاص داده بود و صنعت نساجی در طول دهه ۱۳۴۰ش/ ۱۹۶۰م، به بزرگترین بخش صنعتی ایران تبدیل شد. برخی از این کارخانهها عبارتند از:
الف-کارخانه نجم تبریز که در سال ۱۳۲۵ش/ ۱۹۴۶م تاسیس شده بود و سالانه حدود ۲۰۰ هزار متر پارچه تولید میکرد.
ب-کارخانه ریسندگی قرقره زیبا که در سال ۱۳۴۲ش/ ۱۹۶۳م و با مدیریت رضا شکرچیان افتتاح شد. ماشینآلات این کارخانه از سه کشور سوئیس، آلمان و انگلستان خریداری شده بودند.
ج-کارخانه جهانچیت که در سال ۱۳۳۴ش/ ۱۹۵۵م پایهگذاری شد و هدف اصلی تاسیس آن، تبدیل پنبه خام و ابریشم مصنوعی به چیت، چلوار، پاتیس، پارچه پردهای و مبلی و محصولاتی از این قبیل بود. دستگاههای این کارخانه از سه کشور آلمان، بلژیک و انگلستان وارد شده بودند.
د-کارخانه مخمل و ابریشم کاشان که در سال ۱۳۲۹ش/ ۱۹۵۰م شکل گرفت. این کارخانه از سه قسمت اصلی ریسندگی، حریر و مخملبافی تشکیل شده بود. دستگاههای این کارخانه نیز بهعلت وسعت دامنه تولید آن از کشورهای آلمان، بلژیک، فرانسه و ژاپن خریداری شده بودند. در این کارخانه، روزانه حدود ۲ هزار نفر مشغول به کار بودند.
کارخانههای قند در پهلوی دوم
در دوره پهلوی دوم، تعداد فراوانی کارخانه تولید قند در ایران فعالیت میکردند و در این کارخانهها، تعداد درخور توجهی کارگر و تکنیسین ماهر مشغول به کار بودند. تعدادی از این کارخانهها عبارتند از:
الف-کارخانه قند رضائیه (ارومیه)، نخستین کارخانه قندی بود که پس از شهریور ۱۳۲۰ش/ ۱۹۴۱م در ایران تاسیس شد. ظرفیت اسمی این کارخانه، ۷ هزار تن چغندر در روز بود. ماشینآلات کارخانه از کارخانه اشکودا (Piter Bruge) خریداری شدند و کارخانه یادشده، وظیفه نصب آنها را برعهده داشت (محبوبیاردکانی، ۱۳۷۶: ج۳/ ۳۵۱ تا ۳۵۳؛ به نقل از کیهان ۱۸/ ۱۱/ ۱۳۲۹: ۷۴۴۳). گفتنی است کارخانه اشکودا، کارخانهای چکسلواکی بود که در خلال جنگ جهانی دوم و زمانی که نیروهای آلمانی، چکسلواکی را اشغال کردند، مدیریت آن به دست آلمانیها افتاد. این کارخانه از قطبهای مهم تولید ماشینآلات صنعت قند در اروپا بود.
ب-ماشینآلات کارخانه قند تربتحیدریه در سال ۱۳۲۷ش/ ۱۹۴۸م، از کمپانی اشکودا خریداری شدند و این کمپانی، آنها را نصب کرد. ظرفیت اسمی آن ۷۰۰ تن چغندر در روز بود که ۸۰ درصد آن بهصورت کلهقندی تولید میشد. دو سال پس از تاسیس، ظرفیت اسمی کارخانه با حمایت سازمان برنامه افزایش یافت.
ج-کارخانه قند کرمان در سال ۱۳۲۵ش/ ۱۹۴۶م در ۷۰ کیلومتری جاده کرمان تاسیس شد. ماشینآلات این کارخانه از کارخانه بوکاوولف (Buka Wolf) آلمان خریداری شدند. ظرفیت این کارخانه، ۳۵۰ تن چغندر در روز بود.
د- کارخانه قند پارس (کوار) در سال ۱۳۴۰ش/ ۱۹۶۱م شروع بهکار کرد. سهم درخور توجهی از این کارخانه به بنیاد پهلوی تعلق داشت و ماشینآلات آن هم از کارخانه بوتز (Butz) آلمان خریداری شدند.
ه-کارخانه قند قزوین در سال ۱۳۴۴ش/ ۱۹۶۵م تاسیس و یک سال بعد، بهرهبرداری از آن آغاز شد. دو سال بعد نیز ظرفیت کارخانه از یک هزار تن به ۲ هزار تن چغندر در روز افزایش یافت. این کارخانه از آلمان خریداری و در ۳۰ کیلومتری شهر قزوین نصب شد.
برخلاف بسیاری از کارخانههای نساجی که بهشکل چند ملیتی از شرکتهای گوناگون خریداری شدند، بهنظر میرسد در زمینه کارخانه تولید قند وضعیت کمی متفاوت بود و در بیشتر مواقع، کارخانه کامل از شرکت واحدی خریداری میشد که بهطور معمول آلمانی بود. گفتنی است که این کارخانهها همیشه از شرکتهای آلمانی خریداری نمیشدند و در دوره پهلوی دوم، بهویژه در زمینه صنایع تولید قند و شکر، کشورهای دیگر نیز با ایران مذاکره کردند.
بخشی از یک مقاله به قلم علی وشمه؛ سهیلا ترابیفارسانی؛ ناصر جدیدی، مندرج در «پژوهشهای تاریخی»، شماره پیاپی ۳۵، پاییز ۱۳۹۶