مخاطرات کوتاهمدتگرایی
مانیفست تاریخ بیدارباشی به دانشمندان علوم انسانی بهویژه تاریخنگاران است تا برای حل بحرانهای کنونی، نگاه خُردنگر خود را به نگاه کلاننگر تغییر دهند و بهجای توصیف و تحلیل دورههای کوتاه زمانی، به تصویر بزرگتر و روایتهای بلندمدتتر بپردازند تا هم رشته تاریخ را نجات دهند و هم آینده تمدن بشری را.
مدتها رایج بود که گفته شود جهان در حال کوچکشدن است. از اواخر قرن نوزدهم به دنبال تلگراف، کشتی بخار و راهآهن، بیشتر متفکران از درهمکوبیدهشدن مکان و زمان به دست فناوریهای نو سخن میگفتند. در عصر حاضر نیز که عصر اینترنت و سفر با جت است، اغلب به گوشمان میخورد که جهان مسطح است و ما در دهکدهای جهانی زندگی میکنیم. زمان هم فشرده شده است. بازههای زمانی، از چند ماه تا چند سال رسمیترین نوع برنامهریزی و تصمیمسازی به وسیله موسسات، دولتها، سازمانهای غیردولتی و گروههای بینالمللی است.
کوتاهمدتگرایی مدافعی ندارد. انگار همه مخالف آن هستند و بهعلاوه حامیان جایگزینهای آن نیز در مضیقهاند. یکی از مخالفان برجسته کوتاهمدتگرایی استوارت برند است، گردآورنده مجله کاتالوگ زمین در دهه۱۹۶۰ و از سردمداران آرمانگرایی اینترنتی (این عقیده که ارتباطات اینترنتی به خودی خود رهایی بخشند و اینترنت بیش از آنکه در خدمت ظالمان باشد، به مظلومان یاری میرساند). در میان طرحهای دوراندیشانه وی، بنیاد «لانگ نو» به چشم میخورد، این طرح در سانفرانسیسکو پایهریزی شد و در آنچه برند و دیگر موسسان ۰۱۹۹۶ مینامند، ریشه دارد. «برای پرورش خلاقانه تفکر بلندمدت و مسوولیت در چارچوب ۱۰۰۰۰ سال آینده» بنا شده است. این صفرهای فراوان از بازه زمانیای طولانیتر خبر میدهند، نه چندین دهه یا قرن، بلکه چندین هزاره. بنیاد لانگ نو به گذشته نگاه دارد. برای مثال، طرح انقراضزدایی، احیا و بازسازی، برای بازگرداندن گونههای در حال انقراض به زندگی با بهکارگیری فناوری ژنوم. اما خلاقانهترین راهحل برند برای مساله کوتاهمدتگرایی نگاه فراتر به آینده است. این اصلیترین پیام ساعت لانگ نو است، سازوکاری با حرکت کند که در کوههای تگزاس در حال ساخت است و تا ۱۰۰۰۰ سال کار خواهد کرد.
نگاه به آینده، از طرف کمیسیون مارتین آکسفورد نیز بهعنوان راهبردی برای نسلهای آینده عرضه شده است. ریاست آن بر عهده پاسکال لمی، رئیس سابق سازمان تجارت جهانی است و جلساتش تحت حمایت مدرسه مارتین آکسفورد در دانشگاه آکسفورد تشکیل میشود. سال گذشته، کمیسیون مارتین گزارش خود را با عنوان اکنون به خاطر بلندمدت منتشر کرد؛ تمرکز این گزارش «بر افزایش کوتاهمدتگرایی در سیاست نوین و ناتوانی مشترک ما در شکستن این قفل است. قفلی که پایههای تلاش برای پرداختن به بزرگترین چالشهایی که آینده را صورت میبخشند، سست میکند.» باز هم حمله روبهجلو بود و قاطعانه به سوی آینده تغییر جهت داد.
برند و کمیسیون مارتین از یک چیز غافل شدند و آن نیاز به نگاهی عمیقتر به گذشته در کنار نظر به آینده است. نه در میان اعضای هیاتمدیره بنیان لانگنو و نه در میان شخصیتهای برجسته جهانی که در کمیسیون مارتین دور هم جمع میشوند، هیچ تاریخدانی حضور ندارد. ساعت لانگنو چندین هزاره جلوتر را هدف گرفته اما ریشههایی تنها به عمق چندین دهه دارد؛ فقط معدودی از مثالها درباره مشکلات جهانی در گزارش اکنون به خاطر بلندمدت به زمانی پیش از دهه۱۹۴۰ بازمیگردند. ظاهرا کوتاهمدتگرایی درباره گذشته حتی آنهایی را که به کوتاهمدتگرایی درباره آینده هجمه میکنند، متاثر کرده است. با این همه اگر مورخان از صحنه ابتکار عمل غایب بودهاند نباید تنها آیندهشناسان را بهخاطر این تقدیر متهم سازند. گروههای علوم انسانی در دانشگاهها باید محلی برای نگاهی بلندمدت به آیینه جلو [گذشته] باشند. در هر حال، دانشگاهها از دیرپاترین نهادهایی هستند که بشر خلق کرده است. میانگین نیمه عمر یک بنگاه تجاری ۷۵سال تخمین زده شده است: بر اثر تخریب خلاقانه سرمایهداری بیشتر شرکتها پیش از آنکه به صدسالگی خود برسند، فرومیپاشند. چندین دهه پیش از ثبت رسمی هاروارد و یِیل، اسپانیاییها در مکزیکوسیتی و لیما واقع در پرو دانشگاههایی را تاسیس کردند و با گذشت ۴۵۰سال هر دو هنوز پابرجا هستند. اولین موج تاسیس دانشگاه در اروپا در اواخر قرن۱۱ و اوایل قرن۱۳ شکل گرفت. دانشگاه نالاندای هند در ایالت شمالی بیهار ۱۵۰۰سال پیش بهعنوان نهادی بودایی پایهگذاری شد: این دانشگاه اخیرا بازتاسیس شده و سپتامبر امسال اولین دانشجویان ورودی خود را پذیرفت.
همانطور که مایکل اسپنس، معاون دانشگاه سیدنی اخیرا نوشته است: دانشگاه «تنها بازیگری است که میتواند سرمایهگذاریهای تحقیقی بلندمدت، زیربنایی و متمرکز انجام دهد»؛ در مقایسه با تجارت، «دانشگاه تنها جایی است که در سطحی جهانی قادر به حمایت از تحقیق در افقهای زمانی ۲۰، ۳۰ یا ۵۰ ساله است.» ماموریت علوم انسانی این است که با آزمودن سنتهایی که طی صدهها و هزارهها شکل گرفتهاند، پرسشهایی درباره ارزشها را منتقل کند و ارزشها را زیر سوال برد و در میان علوم انسانی، این رشته تاریخ است که با ارائه شاخصهایی برای آینده بلندمدت که از دانش نسبت به عمق گذشته نشأت میگیرد، پادزهر کوتاهمدتگرایی را عرضه میکند. اما دستکم از دهه۱۹۷۰، بیشتر تاریخدانان حرفهای - تاریخدانان دارای درجه دکتری که در دانشگاهها یا مدارس عالی تدریس میکنند- بخش عظیمی از پژوهش خود را در بازههای زمانیای بین پنج تا ۵۰سال انجام دادهاند. در ۱۹۵۴، رماننویسی به نام کینگزلی امیس در «جیم خوششانس»، اثری که تمام رمانهای دانشگاهی بعدی، از آن سرچشمه گرفتند، این تمایل به تخصصیسازی هرچه بیشتر میکروسکوپی در میان تاریخدانان را دستمایه طنز قرار داده است. جیم دیکسون، دانشجوی سال سوم و سخنرانی مضطرب، سرتاسر کتاب نگران سرنوشت مقالهای شستهرفته است که قرار بود وضعیت کاریاش را روبهراه کند. موضوعش؟ «تاثیر اقتصادی توسعه فناوریهای کشتیسازی از ۱۴۵۰ تا ۱۴۸۵.» «عنوانش فوقالعاده بود»، این را راوی میگوید: «از این جهت که بیفکری آزاردهنده مقاله در آن متبلور میشد، نمایش دفن حقایق خمیازهآور، نوری کاذب که روی مسائلی میانداخت که چندان هم مساله نبودند.» تنها با گذشت دو دهه، هر استاد راهنمای دکتریای در هر دو سوی اقیانوس اطلس، موضوعی با چنین گستره و پیچیدگی را رد میکرد، در نظر گرفتن بازه زمانی چهار دههای حماقتی تمامعیار است.
در اواخر قرن نوزدهم که کار تاریخدانان جنبه حرفهای پیدا کرد، هنوز برایشان مقدور بود که از پس موضوعاتی با گستره و هدفی اصیل برآیند.در ایالات متحده، فردریک جکسون ترنر - که بعدها به خاطر «نظریه مرزیِ» توسعه ملی آمریکا شهرت یافت- در ۱۸۹۱ پایاننامه دکترای خود را روی پستهای تجاری مرزی از قرن هفدهم تا نوزدهم نوشت. در ۱۸۹۵، دابلیو ای بی دو بویس، اولین آمریکایی آفریقاییتبار که از دانشگاه هاروارد مدرک دکترا گرفت، در تحقیق دکتری خود به مطالعه سرکوب خریدوفروش بردههای آفریقایی از ۱۶۳۸ تا ۱۸۷۰ پرداخت. اخیرا بررسی ۸۰۰۰رساله تاریخ که از دهه۱۸۸۰ در ایالات متحده نوشته شدهاند، نشان داده است که میانگین دوره زمانیای که در ۱۹۰۰ پوشش داده میشد حدودا ۷۵ سال بود تا ۱۹۷۵، این عدد به حدود ۳۰سال تقلیل یافت.
(اوضاع در بریتانیا بدتر هم بود، در آنجا دانشجویان، در مقایسه با بیشتر دانشجویان آمریکایی، زمان کمتری برای انجام تحقیق و نوشتن داشتند و بازههای زمانی از این هم محدودتر بود.) صرفا در دهه گذشته این عدد دوباره افزایش یافت و به چیزی بین ۷۵ تا ۱۰۰سال رسید. دلایل زیادی برای تمایل تاریخدانان به سوی نمایی کوتاهتر از گذشته وجود دارد. بازار رقابتیِ کار خواستار این بود که تاریخدانان تازه فارغالتحصیلشده علاوه بر نمایش تسلطشان بر علم و دانشی که به سرعت در حال رشد بود، تسلط خود بر اسناد را نشان دهند- گاهی هرچه اسناد نامفهومتر و غیرقابلدسترستر بودند بهتر بود. اگر کسی خاک اسناد دست اول را نمیخورد، اصلا تاریخدان محسوب نمیشد. کسب چنین تجربهای دشوار بود و تنها در بازههای زمانی و مکانی کوچکتر امکانپذیر بود.
بسیاری از علوم انسانی نزدیک به هم و حتی علوم طبیعی اخیرا بازگشتی تاریخی داشتهاند. دوران دادههای بزرگ، عصر شواهد روبهفزونی درباره گذشته انسان و غیرانسان است: دادههای آماری، زبانی و فیزیکی، از مجموعههای متون زبانی دیجیتالیشده تا دادههای آب و هوایی و مرتبط با صدای جیکجیک پرندگان تا دادههای مربوط به مغزههای یخی و حلقههای درختان و ژنوم انسان. برخی همکارانمان حتی دوره طولانی را بهکار میبندند تا بعضی تصورات غلط و پایدار درخصوص رشتههایشان را در هم بشکنند.
برای نمونه، توماس پیکتی اقتصاددان فرانسوی که اثر وی سرمایه در قرن بیستویکم به رویدادی روشنفکرانه در سطح جهان تبدیل شد، مغالطه «منحنی کوزنتس» را نشان داد و از ابعاد نابرابری همواره در حال گسترش در جوامع پیشرفته پرده برداشت. سیمون کوزنتس، اقتصاددان میانه قرن بیستم استدلال میکرد که نظام سرمایهداری لاجرم به افزایش ثروت و در نتیجه کاهش نابرابری میانجامد. مجموعه دادههای کوزنتس در حدود ۳۰سال میانی قرن محدود میشدند که پیامدهای جنگ جهانی دوم را نیز دربرمیگرفت. پیکتی با نشان دادن محدودیت افقهای کوزنتس و محلی بودن دادههای وی بسط نتیجهگیریهایش به کل جهان را نفی کرد: اگر در نمایی ۲۰۰ساله و نه سه دههای به مساله نگاه کنیم، واضح است که از زمانی که در ۱۹۷۱ جایزه نوبل اقتصاد به کوزنتس تعلق گرفت، نابرابری در حال برگشت است و پیشرفتی در این زمینه حاصل نشده است.
آینده عمومیِ گذشته حالا قطعا در دستان تاریخدانان است. تاریخ بهعنوان یک رشته، ایستاده است تا ماموریت باستانی خود بهعنوان راهنمای زندگی را دوباره بر دوش گیرد؛ اما در سیمایی جدید بهعنوان یکی از علوم انسانی حیاتی که قادر است درباره دادهها قضاوت و آنها را به شکل روایتهایی پیچیده تفسیر کند و نتایجش را به صورتهایی ارائه دهد که برای وسیعترین دامنه ممکن از عموم مردم قابل دسترسی باشد و همچنین برای کسانی که سیاستهایشان تمام زندگی ما را شکل میدهد. با استفاده از مواد دیجیتال و ابزارهایی برای درک این دادهها، تاریخدانان میتوانند شاهکارهای تحلیلیای ارائه دهند که رسیدن به آنها در نسل گذشته مستلزم یک عمر غوطهوری در مطالب بود.
بازگشت به دوره طولانی فقط ممکن نیست، بلکه ضروری است: ممکن است چون منابعی مناسب و ابزارهایی برای فهمیدن آنها در دسترس هستند؛ ضروری است چون دادههای بزرگ در تمامی جهات زندگی ما به وفور یافت میشوند و مبارزه جدی با کسانی که ممکن است قدرت این دادهها را در دست گیرند و از آنها برای ایجاد رعب و وحشت استفاده کنند، لازم است. شاید جهان کوچک شده باشد؛ اما چالشهای جمعی آن که مردم با آنها مواجهند، با وجود پیچیدگیشان، آشکارتر شدهاند. در زمانه نابرابریدر حال گسترش - اگرنه در میان جوامع که در درون جامعه- و زمانی که نهادهای بینالمللی به مرز فروپاشی رسیدهاند و تغییر آب و هوا تهدیدی برای آب و غذا، ثبات سیاسی و حتی بقای برخی گونههای ماست، حتی دستیابی به ابتداییترین درک از وضعیتمان نیازمند گسترش تحقیقات است.
مترجم: نجمه رمضانی
منبع: aeon.co/ magazine / ترجمان