دوران پرچالش
موردی که به خوبی این مساله را نشان میدهد، پرونده Perenco علیه اکوادور است. از سال۲۰۰۷، رئیسجمهور جدید اکوادور، رافائل کوریا که شباهتهایی به چاوز داشت، شروع به ملیسازی شرکتهای نفتی خارجی کرد، همانطور که در مبارزات انتخاباتیاش وعده داده بود. تقریبا هیچ غرامتی تعیین نکرد، بنابراین موجی از داوریها آغاز شد. رژیم کوریا با انتقاد از توافقنامههای سرمایهگذاری دوجانبه (BITs) اکوادور، خروج از ICSID و اعلام عدم پذیرش اجرای آرای داوری واکنش نشان داد. بهطور قابل پیشبینی، سرمایهگذاری خارجی در اکوادور بهشدت کاهش یافت؛ اما اقدامات کوریا تاثیری روی شکایاتی که قبلا ثبت شده بود، نداشت.
من در یکی از این موارد، در یک پرونده ICSID، منصوب شدم. درحالیکه پرونده در مراحل اولیه خود بود، مصاحبهای با مجله Metropolitan Corporate Counsel انجام دادم که در آن پرسیده شد نظر من درباره بزرگترین تهدیدهایی که داوری بینالمللی با آن مواجه است، چیست. من صادقانه پاسخ دادم که یکی از اصلیترین چالشها، رفتار کشورهای میزبان مقاوم مانند اکوادور است که اقداماتشان سرمایهگذاری بینالمللی را به خطر انداخته است. این موضوع برای دولت کوریا قابلقبول نبود و آنها مرا به جانبداری متهم کردند. بر این اساس، اکوادور تصمیم به جرح من گرفت. اولین اقدامی که همیشه انجام میدهم این است که از وکیل طرفی که مرا منصوب کرده است میپرسم آیا مایلند که من استعفا دهم. گاهی اوقات موکلان آنها، فقط برای اجتناب از هزینههای دفاع در برابر یک جرح، ترجیح میدهند که من استعفا کنم. اما پرنکو نمیخواست که من کنارهگیری کنم. در واقع، آنها بهشدت از انتصاب من دفاع کردند.
طبق کنوانسیون ICSID، جرحها باید بر اساس استانداردهای کنوانسیون توسط دو داور دیگر یا اگر آنها نتوانند به توافق برسند، توسط رئیس بانک جهانی تصمیمگیری شوند. با این حال، وکیل پرنکو توسط وکیل داخلی اکوادور متقاعد شده بود که به جای این، هر جرحی توسط دبیرکل دیوان دائمی داوری تصمیمگیری و از دستورالعملهای انجمن بینالمللی وکلا درباره تضاد منافع در داوری بینالمللی استفاده شود. این توافق، البته، با کنوانسیون ICSID کاملا ناسازگار بود؛ اما دبیرکل PCA با این حال اقدام به اجرای آن کرد. طبق دستورالعملهای IBA، لزومی نداشت که ثابت شود من واقعا دچار جانبداری بودم یا بهطور ذهنی قصد تفسیری را داشتم که اکوادور به کلام من نسبت داده بود؛ در واقع، دبیرکل به صراحت بیان کرد که من چنین قصدی نداشتم. اما کافی بود تا «ظاهر تعصب و جانبداری» را بر اساس «تفسیر منطقی» از کلمات من نشان دهد و دبیرکل تفسیر اکوادور را منطقی دانست؛ اگرچه این تصمیم در پروندههای ICSID هیچ تاثیری نداشت، وکیل شرکت پرنکو در نهایت تصمیم گرفت تا با پایبندی به توافقی که انجام داده بود، از رأی داوری احتمالی به نفع پرنکو محافظت کند و از من خواست تا استعفا دهم که من نیز این کار را انجام دادم. نیل کاپلان یک داور انگلیسی برجسته و دوستم، جایگزین من شد.
شرکت پرنکو با وجود همه چیز، موفق به کسب یک رأی داوری به نفع خود شد، اگرچه این پیروزی تحت تاثیر ادعای موفقیتآمیز اکوادور بود که خواستار جبران خسارت محیط زیستی به مبلغ ۵۵میلیون دلار بهخاطر آسیبهایی بود که شرکت وارد کرده بود. در این میان، کوریا به انتقاد از شرکتهای نفتی غربی ادامه داد؛ درحالیکه بهطور پنهانی با چین برای اجازه انجام حفاری در پارک ملی یاسونی اکوادور مذاکره میکرد.
در یک مورد مشابه، در نزاع بین Vale و BSG Resources بر سر حقوق استخراج معدن که به نحو نادرست در گینه به دست آمده بود، رویه «تردیدهای موجه» درباره استقلال و بیطرفی من مطرح شد. پس از انتخاب من بهعنوان رئیس داوری توسط دو داور همکار، در یک کنفرانس درباره پرونده صحبت کرده بودم. من به وقایعی که بهصورت عمومی گزارش شده بودند پایبند بودم؛ اما مرجع تعیینکننده (دادگاه بینالمللی داوری لندن) از من بهخاطر عدم افزودن عبارتهای توضیحی به نظراتم، مانند «گزارش شده است که» یا «طبق اطلاعات عمومی، ادعاهایی مطرح شده است که» ایراد گرفت. باز هم، من اشتباه کردم. وقتی محل کار شما یک میدان نبرد است، گاهی اوقات ممکن است زخمی شوید.
با این حال، حداقل وضعیت من بهتر از رئیس BSG، بنیاستاینمتز بود که در سال۲۰۲۱ بهدلیل تقلب، علاوه بر جریمهای به مبلغ ۵۶.۵میلیون دلار به ۵سال زندان محکوم شد.
با این حال، گاهی اوقات از چالشها بیش از حد استفاده میشود. این رویکرد سوزان که به نفع کسی نیست، به خوبی در یکی دیگر از پروندههایی که در آن شرکت داشتم، میان Vantage Deepwater و Petrobras، نمایان شد. شرکت آمریکایی Vantage، یک کشتی حفاری آبهای عمیق فوقالعاده را به شرکت ملی نفت و گاز برزیلی Petrobras ارائه داده بود. اما این همکاری به هم خورد و Vantage، Petrobras را مقصر دانست. البته پارک که یک داور برجسته بود، ریاست داوری را بر عهده داشت و Petrobras، جیمز گایتیس را بهعنوان داور منصوب کرد.
اولین جرح پیش از جلسه استماع به وقوع پیوست. شرکت پتروبراس بهدلیل اینکه یکی از دستیاران قانونی سابق من، اپامینونداس تریانتالو، همچنان شریک در شرکت حقوقی کوئین امانوئل وابسته به ونتیج است، به من اعتراض کرد. پتروبراس همچنین تاکید کرد که اپامینونداس یکی از چهار ویراستار کتابی است که به من تقدیم شده و من او و همسرش را به شام شکرگزاری دعوت کرده بودم. با این حال، مهم نبود که او در دفتری دیگر (در واقع در کشور دیگری، یعنی بریتانیا) مشغول به کار بود یا اینکه او هیچ نقشی در این پرونده یا با این موکل نداشت. بهطور خلاصه، این جرح، هیاهویی بیهوده بود و انجمن داوری آمریکا آن را با یک جمله رد کرد. اما پتروبراس مرا در لیست دشمنان خود قرار داده بود و در تگزاس، این وضعیت خوبی نیست. جلسه استماع طی سه هفته در هوستون برگزار شد. طی این روند، پتروبراس یکی از کارکنان خود را کنار جایگاه من مستقر کرد تا با آیفون از من عکس بگیرد و نشان دهد که توجهی ندارم. (بعدا ادعا کردند که من خروپف میکردم اما خوشبختانه نتوانستند مدرک صوتی برای اثبات این موضوع ارائه دهند.)
چالش دوم ادعا میکرد که من زمان زیادی را به پرسشگری از یک شاهد، آقای پادیلها، اختصاص دادهام. بهعنوان تنها شاهد عینی که ونتیج را در اتهامات فساد مطرحشده دخیل میدانست، پادیلها مجازات خود را به شرط ادامه همکاری با دولت برزیل، از جمله در این روند قضایی، به حالت تعلیق درآورده بود. همچنین درحال که شهادت خود را از طریق ارتباط ویدئویی میداد، صدای زمزمههای او با وکلای برزیلیاش شنیده میشد، کاری که کاملا ممنوع است؛ زیرا شبهه هدایت شاهد را به دنبال دارد. هم من و هم راستی پارک مجبور شدیم به او بگوییم که این کار را قطع کند.
در این شرایط، احساس کردم که برخی از پرسشهای بیشتر کاملا موجه است و در واقع، نسخههای شفاهی نشان داد که هر سه داور -نه فقط من- از پادیلها سوال میکردند. بنابراین، آن جرح هم به جایی نرسید. جرح سوم مدعی بود که من هنگام بازدید از دفاتر کوئین امانوئل که در همان ساختمان داوری قرار داشت، دیده شدهام. من فقط برای گرفتن قهوه از استارباکس رفته بودم. چالش چهارم زمانی بهوجود آمد که من زیر لب، درحالیکه وکلای پتروبراس به پرسشگری خستهکننده و تکراری از شاهدان مشغول بودند، چیزهایی گفتم. ادعا شده است که من عباراتی مانند «مسخره است»، «بیا دیگه»، «قبلا دربارهاش صحبت شده»، و «پرسیده و پاسخ داده شده» گفتهام، اگرچه فقط آخرین مورد را بهخاطر میآورم. پتروبراس همچنین مرا متهم کرد که «انواع صداهای مسخرهآمیز» تولید کردهام، هر چه که آن معنی را دهد.
پنجمین چالش از یک ماجرای ناخوشایند نشأت گرفت. استیو شوبل، رئیس پیشین دادگاه بینالمللی دادگستری، بهعنوان کارشناس برای شرکت ونتیج دیپواتر شهادت داد.
استیو که در آن زمان ۸۸ساله بود، روز پیش از آن دچار یک سقوط شدید شده بود. گایتیس به او حمله کرد. در یک نقطه، او تفسیر پتروبراس از یک بخش کلیدی قرارداد طرفها را به استیو نشان داد (قطعا اگر من چنین کاری را برعکس انجام داده بودم، پتروبراس یک چالش ششم را به سابقه من اضافه میکرد). استیو باید به نظرات خود اصرار میورزید؛ اما پس از سقوط در وضعیت حساسی قرار داشت.
او گفت: «باید دربارهاش فکر کنم.» گایتیس با صدای بلند گفت: «اما این طور که نوشته شده است....» این از کوره در رفتن کاملا نامناسب بود. داوران نباید پیش از بررسیهای نهایی، پروندهها را قضاوت کنند. من به گایتیس گفتم: «شما گفتید اینطور خوانده میشود.» «آیا این نتیجهگیری نهایی شماست، قبل از اینکه جلسه تمام شود و ما درباره پرونده تبادل نظر کنیم؟»
گایتیس پاسخ داد: «نه، چارلی. فکر میکنم اگر این بندها را بخوانید، خواهید دید که بهطور واضح نوشته شدهاند و همین را میگویند. فکر میکنم من در این جلسه از رسیدن به نتیجه نهایی دورتر هستم تا شما، آقا. پس این سوال واقعا از جانب شما نامناسب بود.» پتروبراس بر این اساس به من اعتراض کرد! آنها گفتند که من در تلاشی بیمورد برای بازیابی موقعیت استیو بهعنوان شاهد، با پرسشهایی نرم و تشویقآمیز، دخالت کردهام. هیچ یک از این جرحها به نتیجهای نرسید و من به همراه راستی پارک، رایی به نفع ونتیج صادر کردیم. البته گایتیس مخالفت کرد؛ اما مخالفت او فقط یک پاراگراف بود که به بخشهای مختلفی از قانون داوری فدرال برای لغو رای اشاره میکرد، از جمله بهطور عجیب به بخش ۱۰ (آ) (۱)، که به رایهایی که «توسط فساد، تقلب یا وسایل نامناسب به دست آمدهاند» اشاره دارد.
این یک تلاش شفاف (و صادقانه بگویم کاملا منفعلانه) برای برپایی یک درخواست بهمنظور لغو رای بود. نام من بهطور گستردهای در درخواست پتروبراس به دادگاههای فدرال در تگزاس آورده شد. آنها اغلب ادعاهای بالا را تکرار کردند و حتی برخی اضافات دیگر را نیز مطرح کردند، مبنیبر اینکه من نقش راستی پارک را بهعنوان رئیس «غصب» کرده بودم (در یک مورد به او یادآوری کردم که یکی از شاهدان باید زودتر برود) و اینکه با بیادبی به وکلای دفاع، احساسات آنها را جریحهدار کرده بودم. آنها همچنین تلاش کردند با ادعای «سابقه گذشته من از جانبداری» پرونده خود را تقویت کنند؛ هرچند از میان دهها و دهها داوری که من در آنها شرکت کرده بودم، تنها چالشهای موفقی که توانستند به آن اشاره کنند دو مورد پرنکو و واله بودند.
دادگاه ناحیهای به هیچیک از این موارد توجهی نکرد و تصمیم آن در دادگاه تجدیدنظر تایید شد. وقتی پتروبراس در دادگاه تجدیدنظر شکست خورد، درخواست برگزاری جلسه دادگاه با حضور تمام قضات (en banc) را داد. این درخواست رد شد؛ زیرا هیچیک از قضات دادگاه تجدیدنظر تمایلی به چنین جلسهای نشان ندادند. درخواست پتروبراس به دیوان عالی برای صدور حکم اعتبارسنجی (writ of certiorari) نیز به سرعت رد شد. بنابراین، رای تقریبا ۶۶۰میلیون دلاری به نفع ونتیج اجرا شد و من «تبرئه» شدم. البته، این بدون برخی تبلیغات ناخواسته نبود، اگرچه بهعنوان یک داور، این بخشی از وظیفه است.
براساس تجربیات من، در بیشتر موارد، داوران دچار جانبداری نیستند. آن تعداد اندکی که جانبداری دارند (یا به نظر میرسند که دارند) به راحتی میتوانند جرح شوند و به همین دلیل معمولا دیگر به آنها ماموریتهای زیادی واگذار نمیشود. در واقع، من باور دارم که سیستم داوری بینالمللی به خوبی کار میکند. اما این به آن معنا نیست که نمیتوان آن را کماکان هم بهبود بخشید.
۱- در دعاوی کیفری و حقوقی در صورتی که یکی از طرفین دعوا به عدم صلاحیت شاهد طرف مقابل اعتراض داشته باشد، میتواند با طی مراحل قانونی، شاهد را جرح کند. جرح شاهد میتواند منجر به رد شهادت شاهد شود.
منبع: کتاب دردست انتشار، «قضاوت درباره ایران»