قراردادهای ناتمام
بعد از اینکه شیل این درخواست امیر را به لرد پالمرستون وزیر خارجه انگلستان نوشت، وزیر خارجه پاسخ گزارش شیل را قاطعانه داد که «به شما دستور میدهم به اطلاع امیر نظام برسانید که دولت انگلستان نمیتواند با پیشنهاد وی راجع به تحصیل کشتیهای منظور موافقت نماید.»
در ادامه شیل به پالمرستون مینویسد: «به احتمال قریب به یقین پس از عزل یا مرگ میرزا تقی خان نقشه وی در راه احداث بحریه در خلیجفارس یکسره بر باد خواهد رفت.» دومین اقدام امیر وارد کردن یک کشور دیگر به آبهای خلیجفارس بود تا بهگونهای موازنه قدرت دریایی در خلیجفارس به وجود آورد.
امیر ترتیباتی داد که زمینه انعقاد قراردادی در سال ۱۸۵۰م تحت عنوان عهدنامه دوستی و کشتیرانی در استانبول بین نمایندگان دولتهای ایران و آمریکا فراهم آید. این قرارداد دارای یک مقدمه و هشت ماده بود که ماده چهار آن مقرر میداشت که کشتیهای بازرگانی دو دولت ایران و آمریکا آزاد هستند که با پرچمهای خودشان به بنادر و لنگرگاههای دو کشور برای بارگیری و باراندازی رفت و آمد کنند.
امیر میدانست که ایران کشتی اقیانوس پیما ندارد. ولی ایجاد موازنه قدرت دریایی ضرورت قراردادی اینچنینی را ایجاب میکرد. همچنین ماده پنجم قرارداد به دولت آمریکا اجازه تاسیس کنسولگری درتهران، بوشهر و تبریز را میداد و ایران نیز میتوانست در واشنگتن، بوستون و نیواورلئان کنسولگری داشته باشد. این قرارداد به دولت آمریکا فرصت میداد که موقعیت خود را در خلیجفارس مستحکم کند و در برابر قدرت انگلستان قرار گیرد.
در همین زمان امیرکبیر شخصی به اسم جان داود را مامور مطالعه پیرامون خرید کشتی کرده بود. ژان داود که مامور استخدام معلم از اتریش و پروس بود ماموریت یافت که سه کشتی جنگی بخرد و امیر برای این کار مالیات سه استان را اختصاص داد. پس از تیره شدن روابط ایران و انگلیس بر سر هرات در سال ۱۲۷۳هـ/ ۱۸۵۶م و حرکت انگلیس به سوی بنادر خلیجفارس، دولت ایران باز به فکر ارتباط با ایالاتمتحده آمریکا افتاد و به مصلحت گزار خود در استانبول دستور داد برای بستن قرارداد سیاسی و خرید چند کشتی و استخدام ملوان از آن کشور به مذاکره بپردازد.
خواسته ایران از آمریکا آن قدر نامعقول بود که هرگز انجام نشد. یکی از پیشنهادهای ایران این بود که چون ایران در خلیجفارس کشتی جنگی ندارد، نیروی دریایی آمریکا از کشتیهای تجاری ایران حمایت کند و دولت آمریکا قول دهد از جزایر و بنادر متعلق به ایران در برابر تسلط انگلیس و تعرض امام مسقط پاسداری کند. وزیر مختار آمریکا مقیم استانبول به میرزا احمد خان، مصلحت گزار ایران، نوشت: پذیرش شرایط پیشنهادی ایران ناممکن است. سرانجام قراردادی در تاریخ ۱۵ ربیعالثانی۱۲۷۳/ ۱۳دسامبر ۱۸۵۶م میان ایران و آمریکا بسته شد که تنها مربوط به امور کنسولی و بازرگانی بود.
از طرف دیگر امیر از کشتیهای کوچک تجاری ایران در خلیجفارس پشتیبانی کرد و به شیخ نصر خان آل مذکور دستور داد که هر گونه کمکی را برای پیشرفت کشتیهای بومی و صاحبان آنها به انجام رساند. امیر اعلام نموده بود در صورت خرید کشتی، بهتر است که کاپیتان و صاحب منصبان آن از کشورهای هلند یا آمریکا باشند؛ زیرا به صاحب منصبان بریتانیا به دلیل منافعشان در خلیجفارس و فرانسویان به دلیل ناسپاسی و سابقه بد اعتمادی نیست.
اقدامات و فعالیتهای امیرکبیر برای تاسیس ناوگان دریایی در خلیجفارس به علت مداخله انگلستان عقیم ماند و به سرانجامی نرسید. چندی بعد امیر از قدرت افتاد و جان خویش را بر سر مبارزه با استعمار و بهخصوص اعمال حاکمیت ایران در خلیجفارس گذاشت.
حقی که امیرکبیر در این قرارداد برای کشتیهای انگلیسی به رسمیت شناخت در واقع خیلی محدود بود. اگر قرارنامه مزبور درست اجرا میشد و ایران مراقبت لازم را مینمود، عیب اساسی نداشت. اما دولت ایران بعد از امیر نه تنها نقشه وی برای تاسیس ناوگان دریایی در خلیجفارس را دنبال نکرد بلکه در کنار هر قراردادی که در آینده بسته میشد این قرارداد را تمدید میکرد.
هنوز چهارماه از قرارداد سپری نشده بود که با توطئه و نقشه خیانتآمیز میرزا آقا خان نوری و همدستی او با انگلستان زمینه قتل امیرکبیر فراهم آمد. بنابراین چون نوری با حمایت انگلستان برسر کار آمده بود، قیوداتی که امیرکبیر در قرارداد خود آورده بود روی کاغذ ماند و انگلستان در آبهای خلیجفارس فاعل مختار و فرمانروای اصلی شد.
سرافرازی در مورد این وقایع مینویسد: «بازرسی کشتیهای ایرانی و اذیت و آزار بازرگانان ایرانی و معطل گذاشتن آنان و انتقال کشتیهای ایرانی به بنادر هندوستان به منظور بازرسی و طولانی شدن بازرسیها باعث گردید بازرگانان و امور بازرگانی ایران به شدت صدمه ببینند.
مورد دیگر سختگیریهای انگلیسیها بر بازرگانان در خلیجفارس باعث گردید گروههایی برای ادامه کسب و کار خویش با انگلیسیها کنار آیند و تبعیت انگلستان را اختیار کنند و بیرق ایران را از کشتیهای خود بردارند و به جای آن پرچم انگلستان را برافرازند که این امر باعث وابستگی آنان به انگلیسیها و کاهش دلبستگی به سرزمین مادری خود ایران میگردید.» قرارداد امیر باعث گردید که بدون توجه به مقتضیات زمان و تنگناهایی که امیر در آن زمان داشت، در دوره پس از وی همین امتیاز در پیمان پاریس برای مدت ۱۰ سال و به موجب پیمان ۱۸۸۲م بین ایران و انگلیس، کماکان حق بازرسی در خلیجفارس برای انگلیسیها ثبت شد. در ادامه در عهدنامه «فرمان بروکسل» که در سال ۱۸۹۰م میان دول اروپایی بسته شد و ایران هم آن را امضا کرد، این حق بهطور انحصاری برای انگلستان به رسمیت شناخته شد.
باید اذعان کرد که نیات دو گانه امیرکبیر یعنی ایجاد نیروی دریایی و ایجاد موازنه قدرت دریایی در دوره حیات وی به منصه ظهور نرسید و انگلستان سلطان بلامنازع خلیجفارس شد. بعد از امیرکبیر در حدود سه دهه تلاش ایران برای تشکیل نیروی دریایی فروکش کرد.
در این مدت انگلیسیها در خلیجفارس همه کاره بودند، کشتیهای تجاری بومی را متوقف و آنها را برای بازرسی تا مدتها زیر نظر خود نگاه میداشتند. این کار لطمات جبرانناپذیری به ناوگان تجاری بومی ایران وارد آورد.