نگاهی به وضعیت اقتصاد در دوران شاه غازی رستم

تاجران مسلمان و اسپهبدان طبرستان

کدخبر: ۱۶۵۳
قرن‌ها پس از ورود اسلام به ایران و انقراض ساسانیان، برخی سلسله‌های محلی که نسب خود را به ساسانیان می‌رساندند به واسطه ساختار جغرافیایی حاکم بر طبرستان، در این ناحیه به حیات خود ادامه دادند.
تاجران مسلمان و اسپهبدان طبرستان
نویسنده: زمانه حسن‌نژاد

باوندیان از جمله این خاندان‌های محلی بوده‌اند که پس از اسلام در سه شاخه - به مدت ۷۰۰ سال - حاکمیت آنها ادامه یافت. «شاهی غازی» از سلسله محلی اسپهبدان باوندی طبرستان بوده که در فاصله سال‌های ۴۶۶ تا ۶۰۶ ﻫ. ق بر بخش وسیعی از سرزمین‌های واقع در سواحل جنوبی دریای خزر فرمان می‌راندند. تقارن زمانی باوندیان اسپهبدیه با تحولات سیاسی و اقتصادی، عصر حاکمیت ترکان (سلجوقیان و خوارزمشاهیان) در ایران و جهان اسلام، زمینه ساز چالش‌ها و دستاوردهای نوینی برای طبرستان و حتی تمام سرزمین‌های حاشیه جنوبی دریای خزر بوده است. چند تن از شاهان این سلسله محلی، در مطرح کردن طبرستان به‌عنوان میزبان و کانون این تحولات نقشی اساسی ایفا کرده‌اند. نصیرالدوله مشهور به شاه غازی رستم از جمله این شخصیت‌های سیاسی بوده که هرگاه سخن از خاندان باوندی می‌رود، نام وی نیز مطرح می‌شود. دوران شاه غازی رستم را می‌توان دوران طلایی نامید که با رشد و شکوفایی سیاسی به معنای مطرح شدن باوندیان به‌عنوان یک سلسله محلی تاثیرگذار در جهان اسلام همراه بود. شاه غازی تا پایان حیاتش یعنی سال ۵۵۸ ﻫ. ق علاوه بر طبرستان بر جرجان، جاجرم، فیروزکوه، دماوند، بسطام و دامغان نیز تسلط داشت (مرعشی، ۱۳۶۳: صص ۲۰،۲۳؛ ابن خلدون،ج۴، ۱۳۶۸: ۱۳۲)، در این دوران با تغییرات گسترده در جنبه‌های مختلف و تاثیرپذیری از روند و تعاریف رایج در نزد سایر حکومت‌های وقت مواجه هستیم و باوندیان به‌عنوان قدرتی منطقه‌ای در سرزمین‌های حاشیه دریای خزر خود را مطرح کردند. دوران زوال باوندیان نیز در همین دوران آغاز می‌شود و در عصر جانشینان او و در نهایت دوران حسام‌الدوله اردشیر به نهایت خود می‌رسد.

 

تعریف شاه غازی از اقتصاد

شاه غازی رستم، به‌رغم کارشکنی‌های بزرگان باوندی و جنگ‌های متعدد، با غلبه بر حریفان، بر تخت قدرت تکیه زد. او در نخستین گام در جهت بهبود معیشت ساکنان قلمرو خود، تا ۳ سال خراج را از ممالکش برداشت تا ولایت وی معمور شود (ابن اسفندیار، ج۲، ۱۳۲۰: ص۸۳) و تباهی که بر اثر جنگ‌ها و درگیری‌های داخلی بر مردم طبرستان مستولی شده بود، برطرف شود. نظامی‌گری و شیوه سرکوبی که شاه غازی پس از تثبیت قدرتش در طبرستان به کار گرفت، شمشیری دو لبه بود که از یک جهت موجب نارضایتی نخبگان سیاسی و ایجاد جو رعب و وحشت برای مخالفانش و در جهت دیگر در پناه امنیت کاذب ایجاد شده در سراسر سواحل جنوبی دریای خزر آسایش و رفاه اقتصادی برای مردم پدیدار شد و در سایه این امنیت، تجارت و بازرگانی توسعه یافت. ابن اسفندیار مورخ دربار باوندیان در توصیف این فضا می‌گوید: «هیچ آفریده را به جمله طبرستان زهره نبود که سر از چنبر و پای از دایره طاعت او بیرون برد و رعب و هیبت و سیاست چنان در ضمایر متمکن بود که اطراف آرمیده و آسوده بودند. » شاه غازی برخوردی شدید و خشن نسبت به مخالفان و معترضان در پیش گرفت، وی مخالفانش را «پای می‌برید و گردن می‌زد و مردم از بیم جان، رضای او را می‌کوشیدند »(ابن اسفندیار، ج۲، ۱۳۲۰: صص۸۰، ۸۴).

سیاست‌ها و روش اقتصادی شاه غازی رستم در دو سطح رشد شهرنشینی در داخل و توسعه تجارت و بازرگانی با خارج از مرزهای ناحیه قابل بررسی است. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، شاه‌غازی در جنگ‌های داخلی کسب قدرت در ساری موضع گرفت و با حمایت اصناف و تجار بر مخالفان غلبه کرد (ابن اسفندیار، ج۲، ۱۳۲۰: صص ۸۲، ۹۳، ۱۰۷). به نظر می‌رسد شاه غازی و کارگزارانش، توجه ویژه‌ای نسبت به توسعه شهرها، اماکن و مشاغل شهری داشتند. توسعه شهر ساری و گسترش بازار، اصناف و رواج تجارت و بازرگانی در آن به این عصر بازمی‌گردد، برای نمونه شاه غازی برای تامین مایحتاج گارد ویژه نظامی خویش که از میان غلامان ترک و روس تبار بود - که برای محافظت از خویش، آنان را در ساری اسکان داد، دکان‌های قصابی و نانوایی در شهر ساری پدید آورد یا مرزبان لارجان، منوچهر که همواره در پی دلجویی و کسب رضایت از شاه غازی رستم بود، عده‌ای از اهل حرف را از هند، روم، مصر و شام در کهرود (نزدیک به آمل) ساکن کرد (ابن اسفندیار، ج۲، ۱۳۲۰: صص۸۸،۹۹). این روند موجب توسعه بازار و اصناف در قلمرو این سلسله محلی طبرستان شد؛ هرچند جانشینان شاه‌غازی در پیگیری این سیاست‌ها ناکام ماندند.

شاه غازی رستم مانند بسیاری از اعضای خاندان باوندی، علاقه فراوانی به ساخت بناهای عام‌المنفعه عمومی به شکل وقف و غیروقف داشت، این اماکن عمومی از کاروانسرا و گرمابه تا دکان و بازار داشت. ثروت خاندان باوندی که اکنون برای شاه غازی به ارث مانده بود، پشتوانه وی در این اقدامات بود. برای نمونه، علاءالدوله علی، پدر شاه غازی، خواهری دیندار داشت که در آمل صاحب هشتاد پاره دیه، چهل پاره رستاق (روستا)، آسیا، دکان و گرمابه بود. وی برای اداره این مجموعه وسیع به‌طور جداگانه از مستوفی، مشرف و شحنه بهره می‌گرفت و پس از مرگش در قراکلاته خانقاهی از خود به جای گذارد. ابن اسفندیار بر این عقیده بوده که شاه غازی رستم وارث ثروت این زن سرشناس و خیر باوندی بوده و در ساخت رباط‌ها، سنگ پشت‌ها و سایر اماکن عام‌المنفعه از ثروت این زن بهره برده بود (ابن اسفندیار، ج۲، ۱۳۲۰: ص۷۷). این اقدامات و ساخت‌وسازها موجب تحول در ساختار شهرهای قدیم ناحیه و تبدیل برخی قصبات به شهر‌های جدید شد، قلب تپنده اقتصادی این شهرها بازار بود؛ امری که تا پیش از این در تاریخ طبرستان کمرنگ بود. اقدامات شاه غازی محدود به طبرستان نبود، او مبلغی را برای بنای یک مدرسه وقفی در ری در اختیار یکی از سادات قرار داد (اولیاءالله آملی، ۱۳۴۸: ص۱۳۰). کاروانسرا، گرمابه، بازار، مسجد و مدرسه از مهم ترین اماکن وقفی بوده که شاه غازی رستم به ساخت آن در قلمروش اهتمام کرد که برخی از این آثار تا امروز از عصر شاه غازی به یادگار مانده‌اند.

رشد اقتصاد در داخل طبرستان موجب افزایش مبادلات و توسعه تجارت و بازرگانی با خارج از مرزها گشت، او پس از تثبیت پایگاه سیاسی‌اش در راستای توسعه تجارت، دستور داد ۴۰۰ کشتی بزرگ به قصد تجارت از مسیر دریای خزر با سقسین، باکویه و دربند به دریا بیندازند، شاه غازی نمایندگان تجاری در نقاط دور نزدیک برای تجارت مشخص کرد. ابن اسفندیار اشاره می‌کند: «به هر شهری از شهرهای بزرگ وکیلانی برای بازرگانی تعیین کرد، در بغداد خواجه کیا و در اصفهان و چلاب. . . . و دربند ابوالحسن تجر و خوارزم صاین طبری تعویذی و ری عزالدین محمد مختار و سقسین احمد عصار و سیواس محمدجاری، این جماعت وکیلان او بودند که به صدهزار و دویست دینار تحویل ایشان بودی که به جهت دیوان ایشان خرید و فروش کردندی و پانصد استر با ده مرد آخورسالار همیشه غله او به استرآباد در دامغان بردندی برای فروختن.» (ابن اسفندیار، ج۲، ۱۳۲۰: ص۸۹). صاحب و سرمایه‌گذار اصلی این تجارت پرسود، شخص شاه غازی رستم باوندی بوده، او علاوه بر حمایت از تجار و بازرگانان طبری، اغلب مبلغی را به‌عنوان ودیعه یا کسب سود در اختیار تجاری که به تجارت نقاط دور دست عازم بودند، قرار می‌داد تا به این طریق بر دارایی خویش بیفزاید و از سود آن بهره‌مند شود.

در عصر شاه غازی رستم و جانشینانش، تاجران مسلمان به همراه کالاهایشان برای رفتن به سرزمین خزران از گرگان و طبرستان عبور می‌کردند. برخی نیز از سواحل طبرستان سوار بر کشتی شده و در اتل شهر بندری خزران پیاده می‌شدند و از آنجا سوار بر قایق به اروپای شرقی به‌ویژه سرزمین بلغارها می‌رفتند (ادریسی، ج۲، بی‌تا: ص۸۳۲). سیاست‌های شاه غازی سبب رشد و رونق تجارت دریایی از مسیر طبرستان شد؛ اقدام شاه غازی در ساخت کشتی و به آب انداختن آنها در دریای خزر (ابن اسفندیار، ج۲، ۱۳۲۰: ص۸۹). زمینه‌ساز تشویق سفرهای دریایی از مسیر طبرستان شد؛ درحالی‌که تا پیش از این کشتی‌های تجاری در این ناحیه آمد و شد نداشتند. مسیر دریایی که با سیاست‌های حمایتی شاه غازی فعال شده بود به احتمال فراوان از طبرستان و بندر عین‌الاهلم آغاز و با حرکت در کرانه‌ها به گیل و دیلم می‌رسید و از آنجا به شروان سپس به سمندر و اتل که دو شهر مهم خزران و در نهایت به دربند و بلغار اتصال می‌یافت (مسودی، ج۱، ۱۳۶۷: ص۱۲۳). دو نمونه در استفاده از مسیر دریایی خزر به قصد سفر مورد اشاره منابع واقع شده است. اسپهبد علاءالدوله حسن فرزند شاه غازی، سوار بر کشتی به گیلان رفت (ابن اسفندیار، ذج۲، ۱۳۲۰: ص۹۸). علاوه بر وی، خاقانی شروانی، شاعر سرشناس این عصر که در دربار شروان در ناحیه اران می‌زیست، برای سفر به خراسان از مسیر دریای خزر بهره گرفت، چنان‌که خود به این قضیه اشاره کرده است:

سی دریا روم و بر طبرستان گذرم /که افتخار طبرستان به خراسان یابم /چون ز آمل رخ آمال به گرگان آرم /یوسف دل نه به گرگان به خراسان یابم (خاقانی شروانی، ۱۳۶۸: ص۲۹۷). این ابیات بیانگر سفر خاقانی از قفقاز در مسیر دریای خزر به خراسان است، رونق این قبیل سفرها از مسیر دریای خزر در نتیجه تشویق شاه غازی رستم شاه طبرستان از این امر بوده است. شاه غازی با حمایت از برخی تولیدات کشاورزی چون نیشکر، دادوستد این محصولات کشاورزی را با نقاط دور دست توسعه داد و حتی کارگاه‌هایی برای افزایش تولید آن در سایر نقاط تاسیس کرد. «او دستور داد نیشکر بکارند به عملگاه آمل هر سال بیست و پنج هزار من بزر پیگیری قند و نبات و شکر سپید حاصل بودی به دابویی پانزده هزار من و از خوزستان محمد خوزی و علی خوزی گفتند که کارگاه‌ها و شکرخانه به حکم ایشان بودی، شکر سپید سه من کوچک بعهد او بدانگی و نیم زر سرخ بود (ابن اسفندیار، ج۲، ۱۳۲۰: ص۹۰). علاوه بر شکر و نبات، روغن، حصیر و برنج نیز از دیگر تولیدات طبرستان بوده‌اند که در عصر شاه غازی و با حمایت وی در سایر نقاط خریدار داشت.

رفاه اقتصادی و امنیت طبرستان در عصر حاکمیت شاه غازی رستم را مظفری شاعر در این بیت به نیکی اشاره کرده است: جنت عدن است گویی کشور مازندران/ در حریم حرمت اصفهبد اصفهبدان (اولیاءالله آملی، ۲۵۳۶: صص۱۲۶،۱۲۷). در دوران حکومت شاه غازی بر طبرستان و پس از او، در ناحیه دربند و آبخاز جنگ شدیدی برپا بود که مقصود از این نبردها اغلب گسترش قلمرو دولت‌های محلی یا تسلط بر مسیرهای تجاری زمینی و دریایی خزر بود. شروان و دربند که متکی بر سلجوقیان و ایلدگزیان بودند مورد هجوم نیروهای متحد خزر، روس و آلبانی قرار گرفتند. انگیزه اصلی این تهاجم تسلط بر راه دریایی خزر بود؛ فرمانروایان سرزمین‌های حاشیه دریای خزر برای حفظ موجودیت سیاسی و اقتصادی خود در آینده در صورت تسلط دشمنان متحد بر ناحیه در کنار شروان جنگیدند که اسپهبد طبرستان نیز در شمار این متحدان قرار داشت (مسعودی، ج۱، ۱۳۶۷: ص۱۲۳؛ کندلی هریسچی، ۱۳۷۴: ۴۸). ظاهرا در این دوره دولت‌های محلی حاشیه دریای خزر در مقابل تهاجمات روس‌ها با یکدیگر متحد شدند که در این اتحاد از اسپهبد طبرستان که به نظر می‌رسد شاه غازی رستم باوندی بوده نیز یاد شده است.

به نظر می‌رسد اقتصاد و معیشت در نظر شاه غازی رستم، اصولی در راستای سیاست‌های او بوده است. شاه غازی در جهت تحکیم پایگاه سیاسی و مشروعیت بخشی به اقداماتش دست به تغییراتی در عرصه اقتصاد زد تا به این شکل برخی از گروه‌های اجتماعی طبرستان را با خود همراه سازد. این اقدامات نتایج و آثاری در حیات اجتماعی مردمان طبرستان داشته و موجب تغییراتی در بافت طبقاتی ناحیه شد. بخشی از اصلاحات و اقدامات اقتصادی شاه غازی رستم متاثر از شرایط سیاسی داخلی طبرستان در عصر شاه غازی و بخشی دیگر ناشی از شرایط اقتصادی و تجاری حاکم بر سراسر قلمرو اسلامی - شرایطی که با رشد تجارت و شهرنشینی همراه بود - ارزیابی می‌شود. در واقع رشد تجارت و شهرنشینی در طبرستان عصر شاه غازی رستم با توجه به شرایط حاکم بر سرزمین‌های اسلامی و دولت‌های همسایه، امری اجتناب‌ناپذیر بود.

- بخشی از یک مقاله

منابع و مآخذ:

- ابن اسفندیار کاتب، بهاءالدوله محمدبن حسن. تاریخ طبرستان. تصحیح عباس اقبال. چ۲. تهران: کلاله خاور، ۱۳۲۰.

- ابن خلدون. العبر تاریخ ابن خلدون. ترجمه عبدالحمید آیتی. ج۴. تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. ۱۳۶۸.

- ادریسی، الشریف. نزهه المشتاق فی اختراق الافاق. ج۲. دمشق:مکتبه شقافه‌الدینیه، بی‌تا.

- آملی، اولیاءالله. تاریخ رویان. تصحیح منوچهر ستوده. تهران: بنیاد فرهنگ ایران. ۱۳۴۸.

-بنداری اصفهانی، فتح بن‌علی. تاریخ سلسله سلجوقی. ترجمه محمد حسن جلیلی. تهران: بنیاد فرهنگ ایران. ۲۵۳۶.

- تویسرکانی، قاسم. نامه‌های رشیدالدین وطواط. تهران:دانشگاه. ۱۳۳۸

- خاقانی شروانی، دیوان اشعار. تصحیح ضیاءالدین سجادی. تهران: زوار. ۱۳۶۸.

- زامباور. نسب نامه خلفا و شهریاران و سیر تاریخی حوادث اسلام. ترجمه و تحشیه محمدجواد مشکور. تهران:کتاب‌فروشی خیام. ۱۳۵۳.

- کندلی هریسچی، غفار. خاقانی شروانی حیات،زمان و محیط او. ترجمه میر هدایت حصاری. تهران: مرکز نشر دانشگاهی،۱۳۷۴.

- صفا، ذبیح‌الله. تاریخ ادبیات در ایران. ج۲. تهران: انتشارات فردوسی. ۱۳۷۱.

- عمادی شهریاری. دیوان عمادی شهریاری. تهران: طهوری. ۱۳۸۱.

- الغرناطی،ابوحامد محمد. رحله الغرناطی. بیروت: الموسسه العربیه للدراسات والنشر. ۲۰۰۳م

- قزوینی رازی، نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل. نقض معروف به بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فصائح الروافض. تصحیح میر جلال‌الدین محدث. تهران:انتشارات انجمن آثار ملی. ۱۳۸۵.

- مرعشی، ظهیرالدین. تاریخ طبرستان و رویان و مازندران. مقدمه از محمدجواد مشکور، به کوشش محمدحسین تسبیحی. تهران: نشر گسترده،۱۳۶۳.

- مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی. مروج‌الذهب. ترجمه ابوالقاسم پاینده. ج۱. چ۴. تهران: بی جا. ۱۳۶۷.

- موید ثابتی، سیدعلی. اسناد و نامه‌های تاریخی از اوایل دوره‌های اسلامی تا اواخر عهد شاه اسماعیل صفوی. تهران: طهوری. ۱۳۴۶.

- هاجسن، مارشال. فرقه اسماعیلیه. ترجمه فریدون بدره‌ای. موسسه انتشارات فرانکلین تبریز،تهران، نیویورک. بی‌تا.

- همدانی، رشیدالدین فضل‌الله. جامع التواریخ. تهران: نشر میراث مکتوب. ۱۳۸۶.