اصلاحات قشونی
انگلیسیها و فرانسویها نیز به ایرانیان گوشزد کردند که بدون اصلاحات نظامی قادر به مقابله با روسها نخواهند بود. ناپلئون در نامه ای که به فتحعلیشاه نوشت این امر را تذکر داد: «من اخلاق ایرانیان را می شناسم و می دانم که با نشاط و سهولت آنچه را که برای افتخارات و امنیت ایشان ضروری است می آموزند. ولی وقتی رعایای تو توانستند اسلحه بسازند، وقتی سربازان تو آموزش دیدند تا بتوانند دریک مانور سریع جمع شوند و متفرق گردند، وقتی یاد گرفتند که حمله شدیدی را با آتش توپخانه متحرک پیش ببرند، بالاخره وقتی سرحدات تو به وسیله قلاع متعدد محفوظ گردید و دریای خزر شاهد اهتراز پرچم نیروی دریایی ایران شد،آن وقت تو یک امپراتور غیر قابل تعرض و صاحب رعایای شکست ناپذیر خواهی شد.» (نوائی،ج ۲،۱۳۶۹: ۱۰۱)
اصلاحات در ارتش ایران توسط عباس میرزا شروع شد و توسط افسران فرانسوی، انگلیسی، سربازان فراری روس و افسرانی از دیگر کشورهای اروپایی آموزشها و فنون جدید نظامی به سربازان ایرانی آموزش داده می شد. با حمایت عباس میرزا و فتحعلی شاه کارگاههای توپریزی و اسلحه سازی و باروت سازی دایر شد. پیاده نظام که اروپاییان بر آن تاکید داشتند با حمایت عباس میرزا تربیت یافت و زیر نظر او مشغول خدمت شد. در این میان قائم مقام پدر و پسر نیز پشتیبان و یاور ولیعهد بودند. با این اصلاحات تا حدودی بخشی از سپاه ایران تحول یافت. اما در برابر اصلاحات نظامی که بهطور جدی برای اولین بار توسط هیات گاردان شروع شد موانع و مشکلات متعددی وجود داشت. بسیاری از ایلات و عشایر ایران نظام جدید و آموزشها و فنون نوین جنگی جدید را نمی پذیرفتند. افراد این ایلات و عشایر حاضر نبودند زیر نظر یک افسر مسیحی کافر کار کنند، از پوشیدن لباس اونیفورم ابا داشتند. مشق پیاده و تعلیمات سواری را هم زاید و مایه اتلاف وقت می دانستند. تره زل از افسران هیات گاردان می نویسد: «امان الله و کسان دیگری که درسواره نظام ایران سمت فرماندهی داشتند زیر بار این تعلیمات نرفتند و حاضر نشدند سواران خود را که بهترین سواران دنیا می دانستند به سبک دیگری آشنا کنند.»(همان:۱۳۰)
گاهی هم شاه و رجال دربار ایران کار فنی افسران فرانسوی را ناقص و معیوب میدانستند و عیوب فنی کار را بر میشمردند. مثلا فتحعلی شاه به فابویه نوشت توپهایی که میسازد سنگین است و باید توپها را سبک بسازد که یک اسب بتواند آنها را از اصفهان به تهران بکشاند. یا میرزا شفیع می گفت که چرا روی توپها، مثل تفنگ مگسک برای نشانه روی تعبیه نشده است. علاوه بر این مشکلات که ناشی از جهل و بی خبری بود، مزدوران انگلیسی نیز کارشکنی می کردند که بهعنوان نمونه میرزا عبدالله خان امین الدوله پسر حاجی محمد حسین خان صدر در کار فابویه که به جهت ساختن توپ در اصفهان بود مانع تراشی می کرد. (نوائی،ج۲، ۱۳۶۹: ۱۳۲ -۱۳۱) اما به هر حال با همه مشکلات وضعیت نظامی ایران تا حدودی متحول شد و بهخصوص صنف توپخانه ایران در دوره جنگهای اول و دوم ایران و روس چندین بار لشکر روس را درهم شکست. همچنین در آخرین نبرد ایران و عثمانی در سال ۱۲۳۶ق/ ۱۸۲۲م لشکر سه چهار هزار نفری عباس میرزا، سپاه سی چهل هزار نفری عثمانی را تار و مار ساخت. (آدمیت،۱۳۶۲: ۲۸۷-۲۸۶)
اما در دوره محمد شاه و بخصوص بعد از قتل قائم مقام اصلاحات نظامی فراموش شد و قشون ایران به وضعیت ناهنجار قبل از اصلاحات عباس میرزا برگشت شیل درمورد وضعیت نیروهای نظامی این دوره می نویسد:« به همان اندازه که سرباز ایرانی خوب است، صاحب منصبش مزخرف است. بهجز افسران توپچی و عده محدودی که باقیمانده تعلیم یافتگان مشاقان انگلیسی هستند، بقیه صاحب منصبان به یک پول سیاه نمی ارزند. خاصه خرجی و رشوه پایه ترفیعات لشکری را می سازد. کسی که چهل پنجاه سال عمرش را در امور غیر نظامی گذرانده یکباره تغییر شکل میپذیرد و به مقام سرهنگی و سرتیپی و حتی سرلشکری می رسد و گاه به فرماندهی کل قشون منصوب می گردد.» (همان:۲۸۷)
با صدارت امیر کبیر در امور ارتش نیز اصلاحات جدی و همهجانبهای انجام گرفت. امیر کبیر افسران اتریشی و آلمانی را برای تربیت صاحب منصبان نظامی استخدام کرد. و شعبه نظامی دارالفنون را هشت ماه زودتر از افتتاح رسمی آن به کار انداخت. جیره و مواجب و پوشاک سربازان بطور منظم پرداخت می شد. لباس اونیفورم به سبک نظام اتریش برای سربازان از پارچه ایرانی تهیه گردید، کارخانههای اسلحهسازی در تهران، آذربایجان، فارس، خراسان و اصفهان احداث گردید. به تهیه کتابچه و رسالاتی در زمینه امور نظامی پرداخت. مواظب بود تا اعطای مناصب نظامی و ترفیع درجات با توجه به شایستگیهای افراد صورت بگیرد. در نواحی مرزی و ناامن داخلی به احداث دژهای نظامی همت گماشت. مریضخانه دولتی برای سپاهیان بنا گردید. جلوی بی نظمی و تجاوز و چپاول سربازان را گرفت. تفنگهای جدید و مرغوب از کشورهای اروپایی خریداری کرد. عمارت و میدان توپخانه در تهران به همت او ساخته شد. تعداد مقامها و مناصب نظامی به دقت معین گشت و رسم بخشیدن مناصب بی شغل را بر انداخت و سازمان لشکری در دفتری مخصوص ثبت می شد. تعداد نفرات ارتش را از ۹۲۷۲۶ نفر به ۱۳۷۲۴۸ نفر رسانید و بودجه نظام در زمان عزل امیرکبیر ۱۶۸۰۰۰۰ تومان بود. نکته جالب اینکه برای ایلات هنگهای ثابت برقرار کرد و صاحب منصبانی را فرستاد تا به آنها تعلیمات جدید دهند. (آدمیت،۱۳۶۲: ۳۰۰- ۲۸۹) امیر به فکر ایجاد نیروی دریایی نیز بود و مقدمات خرید چند فروند کشتی را هم فراهم کرد که با عزل امیر این امر به فراموشی سپرده شد.
اما دولتهای استعمارگر بهخصوص انگلیس و روسیه از پیشرفتهای نظامی ایران و اصلاحات نظامی امیر ناخرسند بودند و از اینکه ایران صاحب ارتشی منظم و قدرتمند شود بیم داشتند؛ چرا که ایران مورد علاقه آنها ایرانی ضعیف و ناتوان بود. اما امیرکبیر در دوره کوتاه صدارت خود بهرغم دشمنی آن دو کشور چنان تحولی در نظام ایران ایجاد کرد که مورد تحسین دوست و دشمن قرار گرفت. گرنت واتسن می نویسد: «سربازان ایرانی لباسی را که برای آنها تهیه شده بود پوشیدند و منظما جیره و مواجب خود را دریافت داشتند سربازان ایران بهطور مقایسهناپذیری بردبارترین و متحمل ترین و صبورترین افراد سپاهی در جهان هستند و اگر حکومت امیر نظام پایداری بیشتری میداشت شاه ایران دارای لشکری میگردید مرکب از صد هزار سرباز تعلیم یافته و مجهز، صدر اعظم اعلام داشته بود که چنین لشکری را فراهم مینمود و گمان نمیرود وی عزم خود را تغییر میداده. » (واتسن،بی تا:۳۵۹) اما در رابطه با موضع انگلیسیها در مورد اصلاحات نظامی امیر، در یادداشت شیل به پالمر ستون چنین آمده است: « به عقیده من از تدبیر و مصلحت به دور است که ما وسیله فراهم کنیم که دولت ایران صاحب قشون نیرومندی شود.]...[ تشکیل قشون منظمی که مجهز به فنون نظامی جدید باشد قدرت فوق العادهای را می سازد که از نظر انگلستان تجهیزات لشکری مفصلی را علیه آن ایجاب خواهد نمود.» (آدمیت،۱۳۶۲: ۲۹۱)
بعد از عزل امیر اصلاحات نظامی او نیز مانند دیگر اصلاحاتش فراموش شد و وضعیت قشون ایران روز به روز پریشانتر شد تا جایی که حتی می توان گفت نسبت به دوره های قبل از امیر نیز وضع بدتری یافت. ناصرالدین شاه هیچ توجهی به امور سربازان نداشت و حتی نیازهای اولیه آنان نیز تامین نمی شد. نمونه ای از برخوردهای بیرحمانه و ظالمانه ناصرالدین شاه با سربازان موردی بود که در آستانه سفر دوم ناصرالدین شاه پیش آمد. شاه که قبل از سفر به مقبره عبدالعظیم رفته بود، موقع برگشت ۱۰ نفر از سربازان جلوی کالسکه شاه را گرفته و خواستند عریضهای به شاه بدهند و مواجب خود را که یکسال عقب افتاده بود مطالبه کنند. سواران محافظ شاه مانع آنها می شوند و سربازان به سوی محافظان سنگ پرتاب میکنند که یکی از این سنگها به کالسکه شاه میخورد. شاه دستور داد همه سربازان را دستگیر کرده و در حضورش خفه کنند. و حتی گفته میشود چون سربازان فرار کرده بودند، با این حال برای اینکه دستور شاه اجرا شود ۱۰ سرباز دیگر را دستگیر کرده و به جای آنها خفه میکنند. (اورسل،۱۳۵۳:۲۵۱) دریکی از رسائل انتقادی عصر ناصری با عنوان «سیاست مدن» درباره قشون ایران چنین آمده است: «جمعی پریشان را به عنف در جاهای کثیف جا دادهاند که شما سربازید و اینجا سربازخانه عملشان صرافی است و قصابی و علافی، مشقشان ساختن گل و کندن پی و بیختن خاک و جیره و مواجب [ایشان] تیول صاحب منصب است.» (آدمیت وناطق، ۲۵۳۶:۲۵۲) کرزن تعداد نیروهای نظامی ایران را در سال ۸-۱۳۰۷ق/ ۹۱-۱۸۹۰ میلادی این چنین شرح میدهد. فهرست نیروی نظامی دولت ایران که مبتنی بر خیال و تصور است، ۲۰۰۰۰۰ نفر، ۱۵۰۰۰۰نفر در نظام و۵۰۰۰۰ نفر چریک یا نیروی احتیاط، درسالنامه رسمی انتشار یافته است. او معتقد است که این ارقام را بدون تفسیر و بررسی باید کنار گذاشت. و تعداد واقعی نیروهای نظامی ایران را در این تاریخ ۳۰۰۰۰ نفر عنوان می کند.(کرزن،ج۱، ۱۳۶۲: ۷۴۷- ۷۴۹)
در ادامه بحث نکته قابل توجه این است که همه نابسامانیها و آشفتگیهایی که قشون ایران در دوره قاجار با آن روبهرو شد. به دلیل بی لیاقتی و بی کفایتی صاحب منصبان نظامی، فرماندهان و شاهان قاجار بود. والا فرد فرد سربازان ایرانی را افرادی شجاع، جنگجو، رشید و بردبار توصیف میکنند که با همه اجحافی که در حقشان میشد با شجاعت و از خودگذشتگی بینظیری به مقابله با دشمن میرفتند. این امر مورد تصدیق اکثریت اروپاییانی است که در آن دوره به ایران آمدهاند. فلاندن سربازان ایرانی را باهوش، شجاع، جسور و بردبار معرفی می کند و عنوان میکند که «انگلیسیها که پی به استعداد ایرانیان برده و می دانستند درکمترین مدتی ممکن است با اصلاحات ارتش ایران این کشور یکی از قویترین دولتها گردد درصدد بر آمدند تا آشوبی بر پا سازند.» (فلاندن،۲۵۳۶: ۱۴۹ و۱۵۲) کنت دوگوبینو معتقد است که سرباز ایرانی با وجود داشتن زندگی سخت، صبر و شکیبایی خود را از دست نمیدهد. از نظر او سربازان ایران بهطور فطری باهوش بودند و به همین دلیل تعلیمات نظامی اروپایی و کار کردن با سلاحهای جدید را خیلی زود فرا می گرفتند. و از اینکه سرباز ایرانی با شکم گرسنه و بدن برهنه و داشتن فرماندهان نادان، مکرر ارتشهای اروپایی را شکست داده، ابراز تعجب می کند. (گوبینو،بی تا: ۱۱۳-۱۱۲) لندور که در سال ۱۳۱۹ق/ ۱۹۰۱ م به ایران آمده، مینویسد: «در میان ملل آسیایی سربازی بهتر از سرباز ایرانی نیست.این سرباز به غذای کم قانع و بسیار رشید است، تیر انداز قابل، سوارکار ورزیده و پیاده رو بیمانند و پیوسته آماده به جنگ است و ازکشتن و کشته شدن باکی ندارد. سرباز ایرانی جمیع خصائص یک نظامی تمام عیار است.اگر این سرباز خوب تربیت شود و از لحاظ لباس و خوراک و مواجب در رفاه باشد، ایران دارای بهترین ارتشهای جهان خواهد شد. فقط تشکیل چنین قشونی همت لازم دارد... اما اگر یک افسر ایرانی به من میگفت، تابستانها سرباز مشق نمیدهند چون گرم است و زمستانها هم مشق نمی دهند چون سرد است و در بهار و پاییز هم چند روزی بهنگام جشن تولد شاه تعلیم می دهند که بتواند برای رژه رفتن آماده بشود.» (بهار، ۲۵۳۷: ۴۸۴-۴۸۳)
نتیجه
فقدان ارتشی مدرن و مجهز و ملی یکی از اصلی ترین دلایل تحمیل معاهداتی مانند گلستان و ترکمانچای از سوی روسیه تزاری بر ایران بود. چرا که این معاهدات در درجه اول به دنبال شکستهای نظامی از روسیه بر ایران تحمیل شد. قاجارها که مانند سلسله های قبل از خود خاستگاه قبیلهای داشتند، در امور نظامی هم مانند دیگر امور به همان شکل و شمایل قرنهای گذشته عمل می کردند. و اطلاعی از تجهیزات و تاکتیکهای مدرن جنگی و شیوههای تربیت ارتش ملی نداشتند. حتی زمانی هم که در برخورد با روسها و انگلیسیها متوجه ضعف و عقبماندگی خود شدند، خصلت استبداد و خودکامه پادشاهان قاجار هیچگونه اصلاحاتی را برنتابید. نیروی نظامی آنها عمدتا از ایلات و عشایری تشکیل می شد که در درجه اول به خواستهها و علایق قبیلهای خود پایبند بودند تا به منافع ملی. شیوهها و تاکتیکهای جنگی شان هم مربوط به چندین قرن گذشته بود. تجهیزات و خدمات پشتیبانی یا وجود نداشت یا در حد ناچیزی بود. خلاصه اینکه قشون قبیلهای قاجار که از هر لحاظ عقب مانده و منحط بود، یارای مقابله با ارتش مدرن و مجهز و منظم روسیه تزاری را نداشت.