پژوهشی در باب تحول جمعیتی و شغلی در مناطق نفت‌خیز جنوب ایران

اشتیاق دلارهای نفتی

کدخبر: ۱۹۰۷
نفت به‌عنوان مهم‌ترین منبع انرژی در قرن بیستم اهمیت ویژه‌ای یافت، به گونه‌ای که این قرن را قرن نفت نامیده‌اند. در جنگ جهانی اول برای نخستین‌بار نیروی دریایی انگلستان ترجیح داد نفت را جایگزین سوخت‌های دیگر کند.
اشتیاق دلارهای نفتی

مهم‌ترین منبع نفت که در دسترس آن کشور بود، منابع نفتی ایران بود بنابراین وابستگی انگلستان به نفت ایران در طول جنگ جهانی بر توسعه صنعت نفت و به تبع آن بر تسریع روند مهاجرت، تحول جمعیت و اختلاط فرهنگ‌های مختلف در منطقه نفتی جنوب ایران تاثیری بسزا گذاشت.


دستیابی انگلستان به منابع نفت ایران با قرارداد دارسی آغاز شد. در سال ۱۹۰۱ م/ ۱۲۷۹ ش، ویلیام ناکس دارسی با تشویق و وساطت کتابچیخان موفق به کسب امتیاز استخراج نفت از مظفرالدین شاه قاجار شد. این قرارداد حق انحصاری بهره‌برداری از انواع فرآورده‌های نفتی را در تمام مراحل و در سراسر کشور به جز پنج ایالت شمالی برای مدت شصت سال به دارسی واگذار می‌کرد از سال ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۵ م عوامل و مهندسان استخدام شده برای اجرای قرارداد، تلاش داشتند در مناطق غرب کشور همچون چیاسرخ در نزدیکی قصرشیرین که منابع نفت مشخصی داشت، چاه‌های نفت را حفر کنند، اما با دریافتن ناچیز بودن ذخایر این منابع و دوری از بنادر خلیج‌فارس و کاهش شدید سرمایه اولیه شرکت، تصمیم بر این شد تا منطقه تجسس را به حوزه‌های نفتی اطراف مسجدسلیمان و مامتین در جنوب‌غربی محدود کنند.

سرانجام، در ماه می‌۱۹۰۸ م. چاه نفت میدان نفتون به نتیجه رسید. کشف نفت در ۱۹۰۸ م/ ۱۲۸۷ ش. در مسجدسلیمان، موجب تاسیس پالایشگاه‌های نفتی، احداث شرکت شهرهایی متفاوت با بافت معمول شهرهای سنتی ایران در منطقه مسجدسلیمان و آبادان کنونی و همچنین استخدام عشایر و روستاییان به‌عنوان کارگر در مجموعه وسیع صنعت نفت شد. در آغاز کار، شرکت نفت می‌کوشید خوانین و کدخدایان را متقاعد کند تا شماری از عشایر و روستاییان منطقه را به استخدام فصلی و مقطعی درآورد؛ اما با وابستگی صنایع جهان غرب به نفت و توسعه فعالیت صنایع نفتی، لازم آمد تعداد کارگران متخصص و غیرمتخصص در شرکت نفت ایران و انگلیس افزایش یابد.

همزمان مشکلات داخلی همچون ناامنی‌های ایجاد شده در اثر انقلاب مشروطه و ضعف حکومت مرکزی در تثبیت اوضاع اقتصادی و سیاسی، قحطی‌های متعدد و سپس وقوع جنگ جهانی اول موجب آن شد که فرودستان آسیب‌دیده از جنگ، از شهرها و روستاها و حتی افراد ایلیاتی، مختصر علایق و زندگی خود را در جست‌وجوی کار و نان به این سرزمین منتقل کنند، چنانکه تعداد کارگران ایرانی این شرکت از ۲۵۰۰ نفر در ۱۹۱۰ م/ ۱۲۸۹ ش. به ۱۷۰۰۰ نفر در ۱۹۱۸ م/ ۱۲۹۷ ش. رسید. ایجاد صنعتی جدید با مدیریت یک شرکت انگلیسی و استخدام تقریبا ۴۰ درصد کل کارگران مشغول به کار ایرانی که با دغدغه‌هایی متفاوت روبه‌رو بودند، فصل تازه‌ای در تاریخ اجتماعی ایران گشود. ۲. آغاز استخدام نیروی کار و سرعت یافتن روند شهرنشینی در هیچ جایی نمی‌تواند مستقل از مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بررسی شود. به عبارت دیگر، همواره روند شهرنشینی به‌عنوان پدیده‌ای اجتماعی، تابع تحولاتی است که تحت‌تاثیر شرایط سیاسی و اقتصادی اتفاق می‌افتد. این تغییر و تحول از یکسو متاثر از عوامل و شرایط گوناگون زمانی و مکانی بوده و از سوی دیگر باعث ایجاد دگرگونی‌هایی در شکل و شیوه شهرنشینی و شهرسازی شده است.

مسجدسلیمان که نخستین حضور جمعیت را به دلیل برخورداری از نفت و آتش مقدس، در سال‌های پیش از ورود اسلام به ایران تجربه کرده بود، از دوره هارون الرشید برای قرون متمادی خالی از سکنه شد. به همین دلیل نیز زمانی که نفت در مسجدسلیمان کشف و استخراج آن در منطقه آغاز شد، کلیه ساخت‌وسازهای منطقه تحت تاثیر این صنعت قرارگرفت. تا پیش از فعالیت کمپانی در میدان نفتون مسجدسلیمان و اطراف آن، کمتر کسی در آن منطقه زندگی می‌کرد؛ فقط عشایر کوچ‌نشین در مسیر کوچ‌های فصلی مدتی از سال را در آن محدوده اطراق می‌کردند. با کشف و استخراج نفت در خوزستان، شرکت نفت انگلیس و ایران که از ماندگاری در منطقه و ادامه فعالیت پیرامون توسعه صنعت نفت اطمینان حاصل کرده بود، برنامه‌ریزی برای ساخت شرکت شهری برای سکونت کارگران و کارکنان کارگاه‌های نفتی در نزدیکی چاه‌ها و تاسیسات نفتی را آغازکرد.

در سال‌های آغازین واگذاری امتیاز نفت به کمپانی دارسی یافتن نیروی کار در حوزه‌های نفتی برای مسوولان کمپانی بسیار سخت بود. افراد روستایی نخستین گزینه‌های انتخابی بودند که گهگاه حاضر به همکاری با کمپانی در ماماتین و حوزه نفت مسجدسلیمان می‌شدند. اما، اغلب با فرارسیدن فصل برداشت، کار را رها کرده و به روستا برمی‌گشتند عشایر هم در فصل‌های گرم سال در این سرزمین که مشهور به قشلاق و گرمسیر بود، نمانده و به ییلاق کوچ می‌کردند. بنابراین یافتن افراد کافی در آن منطقه برای کار در کمپانی ناامیدکننده بود، یافتن کارگر فصلی نیز ساده نبود. کمپانی هنوز نتوانسته بود اعتماد عشایر محل را آن‌قدر جلب‌کند که حاضر باشند شیوه زندگی و معیشتشان را تغییر داده، وابسته صنعت نفت شوند.

آرنولد ویلسون (Arnold Wilson)، افسر فرمانده گارد حفاظتی کنسولگری اهواز، دست‌ودلبازی طبیعت را در بی‌انگیزه‌بودن افراد برای پذیرفتن کار در کمپانی نفت دخیل می‌داند: همه جا به قدری وفور نعمت است که تامین معاش مستلزم زحمت و مشقت نیست و از همین دیدگاه است که شرکت نفت باید با التماس و تمنا و پرداخت دستمزدهای گزاف کارگر و عمله استخدام کند. گذشته از مشکلات جذب نیروی کار در فصل‌های بهار و تابستان، در فصول سرد سال نیز مسوولان کمپانی باید تلاش بسیاری برای به دست آوردن کارگر می‌کردند. هرجا که ممکن بود، از عشایر و روستاییانی که بر روی زمین کار می‌کردند به خدمت گرفته می‌شدند، اما در تپه‌ها کمتر کسی زندگی می‌کرد مدیران شرکت نفت برای حل این معضل کوشیدند از خوانین محلی کمک گرفته و از طریق آنان به استخدام کارگرانی از عشایر اقدام کنند.

خوانین طی قرارداد ۱۹۰۵ م/ ۱۳۲۴ ه.ق با کمپانی، متعهد شده بودند تعدادی محافظ برای نگهبانی از تاسیسات نفتی در اختیار شرکت نفت قراردهند. خوانین بختیاری علاوه بر اعزام تفنگچی‌ها، تعدادی از افراد ایل را نیز برای کار به آن شرکت می‌فرستادند. در ازای این خدمت، کارگران موظف بودند مبلغی از حقوق و دستمزد خود را توسط کدخدایان به خان تقدیم کنند در تاریخ ۲۵ ژوئن، یکی از مسوولان شرکت نفت طی نامه‌ای از ناظر شلمزار خواست تا کارگرانی را که زمستان گذشته نیز برایش کارکرده بودند، دوباره به محل کار کمپانی اعزام کند؛ زیرا برایشان کار بسیار داشت و کارگر مناسب و کافی نیافته بود؛ اگرچه شرکت نفت تعهدات سخت و جریمه‌های مالی متعدد برای جلوگیری از ترک کار برای کارگران عشایر مقرر کرده بود، آنان هر زمان سختی کار، گرمای طاقت‌فرسای خوزستان، تفاوت نوع و شیوه زندگی در حوزه‌های نفتی با زندگی عشیره‌ای و محدودیت‌هایی را که کار در صنعت نفت به نسبت زندگی آزادانه کوچ‌نشینی داشت، تحمل‌ناپذیر می‌یافتند، ادامه کار را رها کرده و قیدوبند کار ثابت را گردن نمی‌نهادند. این کشمکش در سال‌های اولیه کار شرکت نفت در مناطق نفتی ادامه داشت، اما زمانی که حفاری چاه‌های نفت مسجدسلیمان در سال ۱۹۰۸ م به نتیجه نشست و با استخراج نفت و لزوم تاسیس پالایشگاه، نیاز شرکت به افزایش نیروی کار قطعیت یافت.

استخدام نیروی کار پس از کشف نفت
پس از موفقیت در کشف و استخراج نفت، شرکت برای توسعه تاسیسات حفاری و لوله‌کشی نفت، کارگاه‌هایی ساخت. تعمیر ابزار و ادوات لازم، حمل‌ونقل وسایل و لوازمی که به‌تناوب از اروپا به خلیج‌فارس فرستاده می‌شد و باید مسیری سخت، ناهموار و طولانی را از سواحل جنوب تا مسجدسلیمان طی می‌کرد، به افزایش گسترده و سریع نیروی انسانی نیاز داشت؛ راه‌اندازی و تاسیس تصفیه‌خانه نفت و اسکله در منطقه‌ای از خرمشهر به نام آبادان نیز بر این ضرورت افزود. تلاش کردند تا شیخ خزعل را نیز همچون خوانین بختیاری براساس توافق‌نامه ۱۶ ژوئیه ۱۹۰۹ م به تامین محافظ و کارگران محلی برای کار در تاسیسات و چاه‌های نفت موظف کنند. شرکت نفت حقوق این مستخدمان را می‌پرداخت. در این ایام، شرکت نفت تصمیم گرفت تا علاوه بر کارگران روستایی و عشایر محلی که به استخدام صنعت نفت درآمده بودند، از ایالات و مناطق اطراف نیز کارگر استخدام کند.

بنابراین، با سیاست افزایش دستمزد بر جذابیت مهاجرت به مناطق نفتی افزود و تمایل بیکاران به استخدام در شرکت نفت بیشتر شد. موضوع استخدام کارگر فراتر از آن رفت که از عهده «کدخدایان» محلی و «سرکار»ها برآید. پس، در بخش اداری شرکت نفت، قسمتی نیز به این موضوع اختصاص یافت و با ثبت و ضبط مشخصات متقاضیان کار و مستخدمان شرکت نفت و سوابق کاری آنان در اداره کارگران» (Staff office and Labor office) شکل استخدام در شرکت نفت تغییر کرد. هنگامی که مشهور شد که دستمزد خوبی در آبادان پرداخت می‌شود، مردان از کوهستان‌های کردستان و لرستان در صف کارگران ثبت‌نام می‌کردند از این زمان به بعد، دیگر شکایتی از سوی مسوولان شرکت نفت درباره کمبود کارگر یا سختی نگهداشتن آنان در مدارک موجود دیده نمی‌شود؛ گویی معضل کمبود نیروی انسانی یکباره فراموش شده است.

البته دلایل فراوانی در این جابه‌جایی نیروی کار دخیل بوده است. عوامل منفی تشویق‌کننده مهاجرت به مناطق نفتی شامل دلایلی منفی همچون ناامنی و آشفتگی عمومی در کشور، خشکسالی‌های متعدد و ناامنی بود. با نگاهی به تقاضاهای مکرر و مختلف ایلات و طوایف محل از شرکت نفت و با توجه به احساس مالکیت بر اراضی و منطقه، حملات و دستبردهای گاه و بیگاه به خارجیان، کاروان‌ها و حتی روستاهای محل، می‌توان ناامنی و آشفتگی را در نواحی جنوب غربی و مناطق نفتخیز خوزستان مشاهده کرد. پس از انعقاد قراردادهای متعدد شرکت نفت با رؤسای ایلات و التزام تفنگداران بختیاری به محافظت از کارگران و تاسیسات نفتی، امنیت نسبی در منطقه حاصل شد که سبب امیدواری ساکنان محل و کارکنان شرکت نفت در رهایی از ایلغارها و دستبردهای معمول گشت. علاوه بر ناامنی جنوب و غرب ایران در این سال‌ها اوضاع عمومی کشور به علت درگیری‌های حاصل از اختلاف طرفداران مشروطه و استبدادطلبان نیز دچار اغتشاش شده و فرصت‌طلبی یاغیان و سرکشان نیز مزید بر علت بود. پس از فتح تهران، عزل محمدعلیشاه و انتصاب احمدشاه، حمله به ارومیه و قتل عام ۲۰۰۰ مرد و زن، طغیان نایب حسین کاشی و پسرانش در کاشان و اطراف، تعقیب و گریز قوای بختیاری با آنان، حضور بیش از ۵۰۰ تن راهزن در لار، بلوای یهودی کشی در شیراز، همگی نمونه‌هایی از آشفتگی و ناامنی آن روزها هستند.

حسین آبادیان به روشنی اوضاع آن روزگاران را چنین توصیف می‌کند: وضعیت داخلی ایران به هر چیزی شباهت داشت جز یک کشور مشروطه، نظم پیشین ازدست رفت و هیچ نظم نوینی به جای آن استوار نشد. به واقع، از همان دوره مشروطیت بحران در ایران بیداد می‌کرد. هر گوشه کشور در دست جباری بود که به هیچ‌کس حسابی پس نمی‌داد؛ ایلات و عشایر همراه با سردسته‌های راهزنان، اختلافات و مشکلات ایلیاتی خود را بهانه کرده و به بهانه مشروطه و استبداد هر روز که می‌گذشت میخی دیگر بر تابوت استقلال و تمامیت ارضی کشور می‌کوبیدند در چنین اوضاع و احوالی امنیت ایجادشده در مناطق نفتی برای کسانی که در این آشفتگی نفعی نداشتند، مغتنم شمرده شد: اوضاع سیاسی ایران در تمام سال ۱۹۱۰ به مراتب وخیم‌تر از سال قبل بود و با این وجود این جای مسرت است که امنیت و آرامش خوزستان مثل سایر نقاط ایران دستخوش هرج‌ومرج نگردید و اعضای شرکت در یک محیط عادی و آرام به انجام وظایف خود توفیق حاصل نمود، اما این همه آشفتگی این ایام نبود، بلکه طبیعت نیز با اوضاع سیاسی همداستان شده و فشار موجود بر مردم را دوچندان کرده بود.

در این سال‌ها به دفعات خطه‌های مختلف این سرزمین دچار آفات و بلایای طبیعی شد؛ حوادثی که نمی‌توانست بر ایجاد انگیزه برای مهاجرت بی تاثیر باشد. بروز قحطی در لرستان و تامین غله از عراق عجم، قحطی در قزوین، کمبود نان و نظارت بر خبازی‌ها در تهران به سال ۱۳۲۹ ق/ ۱۹۱۱ م)، بروز قحطی و خشکسالی در استرآباد، کردستان و ملایر در سال ۱۳۳۰ ق/ ۱۹۱۲ م از این جمله‌اند. همچنین، در اصفهان به علت قحطی و کمیابی نان، عده‌ای از زنان دست به تظاهرات زده و به عمارت بلدیه حمله کرده، پس از غارت اموال، رئیس بلدیه را به قتل رسانده و جسد او را در میدان شاه آویزان کردند دو سال بعد یعنی سال‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱ ق/ ۱۹۱۳ و ۱۹۱۴ م، اصفهان مجددا با خشکسالی، قحطی و آفت‌زدگی محصولات کشاورزی مواجه شد. بنابراین عجیب نیست که تعداد بسیاری از کارگران و کسبه مناطق نفتی آبادان، اهواز و مسجدسلیمان، مهاجران اصفهانی بودند. چارلز عیسوی در این باره می‌نویسد:
در روستاهای اطراف اصفهان درصد زیادی از روستاییان بدون زمین بودند و این روستاها نیروی غیرماهر صنعت نفت جنوب را عرضه می‌کردند... بیشتر از 1500 نفر از کارگران شرکت نفت متعلق به ناحیه اصفهان بودند اینها از جمله عوامل بازدارنده‌ای بود که مردم را به مهاجرت وامیداشت.

حال این مهاجرت می‌توانست به مناطق صنعتی همسایه مانند شهرهای صنعتی روسیه همچون باکو، ماورای خزر یا عثمانی بوده، یا در قالب مهاجرتهای داخلی همچون مناطق نفتخیز جنوب تعریف شود. در کنار این عوامل، دلایلی تشویق‌کننده و برانگیزاننده نیز وجود داشت که سبب می‌شد مردم بیشتر از قبل، از ایده مهاجرت به حوزه فعالیت شرکت نفت و استخدام در آن صنعت استقبال کنند. در کنار انگیزه‌های مثبتی که شرکت نفت ایجادکرده بود، مانند دریافت دستمزد مناسب نسبت به بقیه مشاغل و فعالیت‌های اقتصادی در این برهه از زمان، همان‌طور که گفته شد، ایجاد امنیت نسبی برای کارگران و دیگر کسانی که غیرمستقیم با صنعت نفت مربوط شده و در این مناطق مشغول به کار و زندگی شده بودند، در مهاجرت مردم روستایی یا کارگران شهری از ایالات مختلف به مناطق نفتخیز تاثیرگذار بود.

با اشاره دوباره به وجود ناامنی در سراسر کشور در سال‌های 1914-1908 م/ 1332-1327 ق و ناامنی ویژه و مزمن در سرزمین‌های جنوب غربی ایران، شرکت نفت موفق شد پس از انعقاد قراردادهای متعدد و ایجاد روابط دوستانه و شراکت‌های مالی با خوانین بختیاری و شیخ خزعل، آنان را متعهد سازد تا با استفاده از تفنگداران عشایر بختیاری و محافظان عرب، از راه‌های ارتباطی، تاسیسات نفتی و کارگران و مستخدمان آن شرکت محافظت کرده و جلوی شرارت‌ها و غارت و دستبردها را بگیرند. بنابراین، منطقه نفتخیز جنوب در زمانی که تمام کشور دستخوش بلوا و قحطی‌های دوره‌ای طبیعی و ساختگی بود، مأمنی شد برای کسانی که آماده بودند تن به کاری سخت در هوایی سوزان بدهند، اما قحطی و ناامنی را دوباره تجربه نکنند.
 

ربابه معتقدی/ تورج اتابکی/ محمدامیر شیخ نوری