پیلهها و ماسورهها
این مجله از سال ۱۸۵۲ تا سال ۱۸۵۷، در ۱۰ جلد، زیر نظر کلیسای «متدیست»های نیویورک و بهصورت دوفصلنامه چاپ میشد. این مقاله در نیمه اول سال- از ژانویه تا ژوئیه۱۸۵۶- و در شماره هشتم مجله آمده است. متاسفانه نامی از نویسنده مقاله نیامده و فقط نامهای سردبیر و ویراستار این مجله به نامهای اَبل استیونس و جیمز فلوید آورده شده است. این مقاله از نظرتان میگذرد:
سواحل جنوبی دریای خزر، برای پرورش کرم ابریشم بسیار مناسب توصیف شده است. کرانههای دو رود اترک و گرگان، استان استرآباد (همان مازندران) تنکابن، گیلان، تالش و شیروان همه مناطقی که بر پهنه دریا کشیده شدهاند یا در نزدیکی دریای خزر هستند، ابریشم تولید میکنند. اما به راستی، گیلان در این پهنه جغرافیایی یک نمونه معتبر برای تولید ابریشم به حساب میآید؟
ابریشم خام گیلان، پس از تولید- در ایران- به روسیه و قسطنطنیه میرود و عمدتا از آنجا به اروپا و حتی آمریکا فرستاده میشود. ارزش سالانه صادرات در حدود ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار است که دوسوم آن به کارخانههای انگلیس و بقیه به روسیه و فرانسه میرود. هم اکنون- تا پیش از تهیه مقالهمان- بهطور اختصاصی سه تجارتخانه در لندن، یکی در منچستر، یکی در مارسی و یکی نیز در پاریس در تجارت با ابریشم گیلان مشغولند.
گیلکان، نشانههای اولیه پرورش کرم ابریشم را در میان کتاب مقدس جستوجو میکنند. آنها میگویند [ابریشم] ماحصل یک معجزه از خداوند است و برای مردی که با سخاوت، رنج را تحمل کرد و اولین بار نر و ماده کرم ابریشم از زخمهای ایوب پیامبر(ع) آمد. این یک افسانه نصرانی است که با بهترین پیله در گیلان درهم آمیخته است. به درستی روشن است در سال ۵۳۰ ب.م تخم نوغانهایی که از چین به قسطنطنیه صادر میشده، در همان دوره نیز، بهترین نوع آنها به گیلان منتقل شده و پرورش آنها در میان گیلکان رواج یافته است.
بدیهی است که از دوران صدر مسیحیت، تا قرن چهاردهم، نصرانیها مبلغان، کشیشان و اسقفان خود را به تمام کشورهای آسیا میفرستادند. راهبان امپراتور ژوستیانوس اول به انتقال نوغان(nougani) نیز کمک کردند و ممکن هست خودشان آن را هم به گیلان معرفی کرده باشند و این کار را تا قرن هشتم- زمان تاریخ روابط این منطقه با چین در میان آثار کلیساهای ما یافت شده است- انجام میدادند. به گفته [جوزپ سیمون] اَسیمانی در سال ۷۷۸میلادی راهب نصرانی، به نام صُبحَ الجیسس (Subhaljesus) برای رواج مسیحیت از سلوکیه به گیلان فرستاده شد تا پیروان مسیحی تربیت کند و از آنجا هم به چین رفت.
چیزی که یقین دارد این است که نه گیلکان و نه سایر ایرانیان نوغانداری را پیش از قرن ششم میلادی فرا نگرفتهاند وگرنه امپراتور ژوستیانوس مجبور نمیشد بهخاطر بهدست آوردن ابریشم، خارج از مرزهایش را جستوجو کند. مورخان ایرانی در قرن سیزدهم از ابریشم خام، بهعنوان یک کالای ارزشمند که توسط ساکنان بحر خزر، برای مغولان تیموری تهیه میکردند، روایت میکنند. تنپوشهای تهیه شده از پیله ابریشم که در گیلان «زره ابریشم» (zirehi-ebrichim )نامیده میشود و به نفوذناپذیری معروف است، مانند نمد دارای بافت کششی هستند.
پس از پایان قرن ۱۶ و در طول قرن هجدهم ما شاهد تولید ابریشم بیش از آنچه هم اکنون در ایران تولید میشود، هستیم. شاه عباس اول در ۱۶۰۳میلادی با افزایش تولید ابریشم و فروش آن، برنامهای برای سکنی گزینی گرجیها و ارمنیان آغاز میکند و آنها را به منظور ابریشمکشی و کشاورزی وابسته به آن به گیلان، مازندران و اصفهان میفرستد. کشیش پدر [یوداش تادئوش] کروسینسکی بهعنوان یک شاهد عینی که در دربار صفویه حضور داشته- در سال ۱۶۰۸ از قراردادی بین شاه عباس و پادشاهی اسپانیا یاد میکند که به موجب آن، اسپانیا متعهد میگردد، ابریشم را از خلیج فارس به اروپا برساند. این نیز به آن معنا است که عثمانی را از کسب سود بابت حملونقل این کالا محروم دارند.
در این زمان، ابریشم بومی [گیلان] که در اختیار شاه عباس بود، ارزش سالانهای بالغ بر دو میلیون دلار را داشت. به گفته [جان استوارت] میل، در سال ۱۶۶۲ یک کشتی تجاری در لندن با ابریشم خام- از ایران- به ارزش ۹۷ هزار پوند استرلینگ، بار گرفت. پس از این دوران فرهنگ پرورش ابریشم رواج مییابد که پیشرفتهای عظیمی را در ایران پدید میآورد. با این حال، در زمان سلطنت نادر شاه، ساکنان استان مازندران، به دلیل وظایف طاقتفرسا و فرار از پرداخت مالیات که خزانه را تحتالشعاع قرار میداد، تمامی درختان توت و پیلههای ابریشمشان را نابود میکنند.
ور آمدن تخمها و اولین پوستاندازی
سه، چهار روز پس از اعتدال بهاری (سوم و چهارم فروردین)نوغاندار برای ور آمدن تخمهای ابریشم دست به کار میشود. برای این منظور تخمها را درون زنبیلها و گونیهایی میگذارند تا در اتاقی گرم بماند و سرما به آن نرسد. کرمهای ور آمده از تخمها را درون یک نوع چاله که بر زمین با برداشتن خاک ایجاد شده و کفی صاف، به نام کالبی (kalivay) میگذارند، مقداری لبه و چهار تا پنج اینچ (۱۰ تا ۱۳ سانتیمتر) عمق آن و یک پا و نیم (۴۵ سانتیمتر) قطر دارد. آنها در طول دوره اول زندگی خود را با تغذیه برگ توت، خرد شده به قطعات بسیار کوچک میگذرانند یا اگر در اواخر بهار، برگ توت نبود، آنها را با برگ گشنیز تغذیه میکنند. بعد از این مرحله، مرحله خوابیدن کرمها فرا میرسد و در مرحله خوابیدن نوغانها آمادهاند تا به پیله تبدیل شوند.
پیله گیلان و نوغاندار آن
این پیلهها، سیر تولیدی متفاوتتری از دیگر پیلههای وارداتی به اروپا دارند. برای ما [آمریکاییها] تصور کانسپت (مفهوم حجمی) تلمبار (tilembar) بسیار دشوار است که گیلکان آن را جایی برای نگهداری پیلهها میسازند. شما میتوانید آنرا بهعنوان معبر و دالانی که از زمین بالاتر قرار گرفته، بپندارید، یک نوع قفس که به وسیله ۴، ۶ یا ۱۰ پایه نگهداری میشود و مقاومت آن باید به اندازهای باشد که وزن دو مرد تنومند را تحمل کند. شکل آن متوازی الاضلاع است و کمتر از ۳۰ متر طول دارد. از نوک سقف پوششی آن تا پایههای نگهدارنده، حول و حوش ۱۰ فوت (۳ متر) ارتفاع دارد. دارای دو طبقه طولی هست که هر فردی میتواند از میان طبقه اول آن عبور کند و تختههای دو منظورهای در آن به نام کت (ket) تعبیه شده است، کرمها میتوانند کار غذا خوردن و خوابیدن را روی آنها انجام دهند. با آغاز دومین پوستاندازی شاخههای توت پر برگ را بهعنوان خوراک به کرمها میدهند. یک لایه شاخه گذاشته میشود و پس از بلعیدن برگها توسط کرمها، لایه دیگری از شاخهها، بدون آنکه لایههای اولیه برداشته شود، گذاشته خواهد شد و این کار الی آخر انجام میشود. پس از گذشت زمانی، ممکن است فضله، آشغال، کرمهای مرده و... در پایین انباشته شوند و نوغانها در بستر زیرین تلها باقی بمانند، اما وقتی شاخههای جدیدی روی آنها آمد، کرمها خود را بالا میکشند. طبقه فوقانی یا پورد (purd) (پُل) تیرهایی چوبی است که برای نگهداری نوغانها ساخته و طراحی شده است.
آنچنان که گیلکان میگویند، از این تدبیر هوشمندانه که موجب میشود کرمها به راحتی تغذیه کنند و بدون آنکه کمترین دردسر را، بابت نگهداری آنها متحمل شوند با خیالی آسوده به آنها مینگرند، بسیار شاکرند و زمانی که حشرات گرانمایهشان آسیب ببینند، رنج میبرند. فضای ظاهر بین کت و پورد، با حصیرها پوشانده میشود و پنجرهها هم با پرده گرفته میشود که باز و بسته شدن آنها ممکن است به راحتی انجام گیرد. در انتها، بام، یا سقف، ساخته شده از کاه برنج است که دارای کارکرد دوگانهای است. از یک طرف، در قسمت بیرونی، کرمها را از تغییرات جوی محافظت میدارد و از طرف دیگر، در قسمت داخلی برای کرمهای کوچکتر پناهگاه امنی را فراهم میآورند، تا بتوانند خود را برای مرحله پیله تنیدن آماده سازند. نردبان قابل حملی که یک سر آن بر زمین و سر دیگر آن به تیرهای پورد تکیه داده شده، اثاثیه تکمیلی تلمبار محسوب میشود.
توتستانها
شاخهها و برگهای درختان توت، شبیه بوتهای بزرگ، در چپ و راست و بهصورت ردیفی درون باغهایی، در اطراف محل نوغانکاری کشت میشوند. [که] در جنوب فرانسه یا ایتالیا مانند این [توتستانها] دیده نشده است. در یک نوغانکاری نمونه، حدود بیست تا بیست و پنج هزار اصله درخت توت در باغها کاشته شده است. این تعداد زیاد، درآوردن صورتحساب مزارع با درختچههای کوچک ضروری است. آنها در سطحی کاشته میشوند که، فاصله آنها از یکدیگر در هر جهتی، سه و نیم فوت (۱متر) است. در بیشتر موارد، درختان، تا ارتفاع پنج پا (۵/ ۱متر)رشد دارند. با هرس کردن در اوایل بهار، نگهداری میشوند تا شاخههای جوان و درختان کوتاه قامت برگ دهند.
هوای منحصر به فرد در چنین مزرعهای، با سایههای ناشی از مجاورت درختان نزدیک به هم، شرایط بسیار مطلوبی را برای رشد برگها میسر میسازد تا به درخشندگی و ظرافت قابلتوجهی دست یابند. پوست شاخهها، پیش از آنکه برگها چیده نشده و به خوراک کرمها درآید، نرم و بهطور مطلوبی صاف میماند. نوغانداران وانمود میکنند که برگ کهنه درختان برای کرمها قابل هضم نیست و آنها، در بالا رفتن از درختان برای هرس کردن شاخههای زائد، بیش از حد به خودشان آسیب میزنند. اگر ما این دلایل را بپذیریم، بسیاری از بیماریهای شایع در بین کرمها ناشی از کیفیت ضعیف برگهای درختان توت است که به خورد آنها میدهند.
اما آنچه در این توتستانها بهطور شایستهای قابلتحسین است، اینکه تا حد زیادی این کار ماحصل کار یک مرد کشاورز است، کسی که خود موظف میشود تا هر اندازه که درختان ارتفاع دارند، از آنان بالا رفته و با داس برگ درختان را به اندازه کافی و سریع [برای کرمها] جمعآوری کند.
کشت توت توسط بذروچینه، به همان روشهایی که پیشتر در اینجا [آمریکا] به کار میرفته، انجام میگیرد. پنج سال طول میکشد تا درختی به بلوغ کافی برسد و کرمهای ابریشم بهعنوان غذا از آن استفاده کنند. درختان توت سیاه و سفید، بدون هیچ تفاوتی مصرف میشوند.
اما اجازه دهید به تلمبار برگردیم، هنگامی که کرمها اولین پوستاندازی خود را انجام دادند، خود را روی بستری از شاخ و برگهای توت، جابهجا شده، میبینند. با افزایش سن کرمها، میزان اشتها نیز فزونی مییابد و رسیدگی به آنها، در طول شبانهروز کاری طاقتفرساست. همچنین گرمی غیرقابل تحمل دما روزها و نیز مه آلودگی در شبها باعث رشد پشهها در محیط مرطوب میشود. پس از سومین و چهارمین پوستاندازی، اشتهای کرم فزونی مییابد، آنچنان که یک فرد تنها قادر به رسیدگی به آنها نیست، برای همین هم تلمبار در داخل باغات توت ساخته میشود. این عامل نهفقط برای تغذیه کرمها است، بلکه برای دفاع از آنان در برابر خطرات متعدد ضروری است. پشهها آمده و تلمبار را احاطه میکنند. برای جلوگیری از بروز سرما و پشهها، آتشی زیر کت روشن میکنند. نیش زدن، موجب ورم کرمها میشود و سرما نیز کاهش اشتهای کرمها را به دنبال دارد. اما راهحل سادهتری نیز برای این کار وجود دارد و آن بستن دهانه تلمبار با حصیر است که از برودت هوا جلوگیری میکند.
مدت زمان هر پوستاندازی کرمها، بین ۶ تا ۷ روز است، بهطوری که در گیلان، پرورش کرم ابریشم معمولا تا پایان ماه مه به طول میانجامد. این مدت زمان معمولا به بهاری بودن روزها بستگی دارد. همانطور که پیشتر گفتیم، وظیفه سقف روی تلمبار، مامنی برای کرمها تا تبدیل آنها به پیله میباشد. برای این منظور، سقف تلمبار بهصورت شبکهای از کاههای برنج با شاخههای درختان ساخته میشود. انتهای پایینی این شاخهها، بر روی کت قرار میگیرد و در نتیجه به کرمها اجازه میدهد تا از آنها بالا روند و مکان مناسبی را برای تبدیل شدن به پیله پیدا کنند. به این عمل، در زبان محلی کجخالمیشد (kedj khal miched) به معنای «کرم به بالای شاخه رفته» گفته میشود. به محض اینکه آن عمل شروع شود، درب تلمبار را بسته و نردبان را پایین میکشند تا به مدت ۱۰ روز کسی دسترسیای نداشته باشد.
برداشت و جمعآوری پیلهها
روز گشودن تلمبار یک جشن خانوادگی صمیمانه است. نوغاندار با همسر و فرزندانش، این جشن را مهیا میسازد و به همه خانوادهاش پیغام میفرستد تا نتیجه کارش را ببینند. چند ضربه تبر لازم است تا کت به پایین و بر زمین گذاشته شود و به پیلهها بنگرند. اگر پیله یک دست پوشیده و دارای قشر محکمی باشد، محصول خوبی بهدست آمده است. محتسب، یا مامور جمعآوری مالیات به موجب دفتری که دارد، در آیین جمعآوری پیلهها، حضور مییابد، در یک نگاه، چشمی تخمین میزند که چقدر ابریشم از پیلههای موجود میتوان بهدست آورد. مالیات، براساس ابعاد تلمبار که بسته به میزان کت است، جمعآوری میشود.
همه اعضای فامیل در پیله چینی همدل میشوند. پس از اتمام نوغانداری توسط مردان، چرخریسی پیله توسط زنان آغاز میشود. این کار با پیلههای مناسب شروع میشود. پیلهها درون دریچههایی، به نام کالبی که پیشتر شرح داده بودیم، در تاریکی قرار میگیرد. پروانهها نباید مدت طولانی کنار هم قرار بگیرند، گفته میشود شاید به بافتهای تخمزایی پروانههای ماده آسیب برساند. پس از آنکه آنها از یکدیگر جدا شدند، پروانههای نر میمیرند و مادهها تخمگذاری را آغاز میکنند.
دستهبندی انواع پروانهها براساس جلوگیری از ممزوج شدن به وجود میآید. آنها با توجه به شکل و رنگ پیلهها به یازده گونه متمایز میشوند و از نظر تولید مرغوبیت و دیگر عوامل کیفی ابریشم به چهار دسته تقسیم میشوند.
برای ریسندگی ابریشم، زنی مابین چرخ ریسندگی و کوره قرار میگیرد و در این عملیات پیلهها را در آب گرم قرار داده و با جاروی کلوشی در دست، به تندی روی پیلهها میزند تا رشتهها به راحتی برچیده شود. قبل از آنکه نخ را در ماسوره قرار دهند و آن را در قلاب بافندگی آهنی به کار گیرند، آنها را در هوای آزاد و بر فراز کورهای که در نزدیکی خانههای رعایا ساخته شده آویزان میکنند. پیلههایی که بهطور کامل خراب و زخمی هستند یا در پایان کار، وقتی زن خانه نخ را توسط پیله به رشته در آورد، شفیرههایی از آنها جدا شده، برای مرغان ریخته میشود تا مصرف کنند و زاغها و کلاغها و دیگر پرندگان هم بهطور حریصانهای دورشان جمع میشوند و ضرورت دارد ابریشمکشی گیلکان توسط صنف یا موسسهای مورد حمایت قرار گیرد.
- به نقل از مجله گیلان ما
منبع: مجله
( 1856) - THE NATIONAL MAGAZINE