تاریخ و حقیقت
قوم سامی مردمانی بودند که بعدها در شمال به نام «آرامی» و «شامی» و در مشرق بهعنوان «بابلی» و «آشوری» و در مغرب به نام «فنیقی» و «یهودی» و در جنوب با نام «اعراب» شهرت یافتند. مسکن این قوم شکلی هلالی بود که از سویی به کوههای ارمنستان و سرزمین ایران و خلیجفارس و از سوی دیگر به اقیانوس هند و دریای سرخ و مصر و مدیترانه محدود میشد. این هلال حاصلخیز طی سدههای متوالی محل زدوخورد گروههای مختلف بود که برای تصرف آن تلاش میکردند.
عیلامیها پیش از آغاز تاریخ در دشتهای جنوب غربی ایران از شوش تا بوشهر سکونت داشتند. احتمال دادهاند که این قوم نخست در آسیای مرکزی میزیستند سپس در حدود چهارهزار سال پیش از میلاد به فلات ایران و شام و مصر مهاجرت کردند. پژوهشگران برآنند که شبه جزیره بوشهر در دورههای کهن آباد بوده و اقوام متمدنی در آن ساکن بودهاند که دامنه تمدن آنها تا حوالی بندر عباس و اراضی سرسبز میناب ادامه داشته است. افزون بر این قوم، سومریها نیز از جمله طوایفی بودند که احتمالا از آسیای مرکزی برخاستند و حدود پنجهزار سال پیش به نواحی خلیجفارس مهاجرت کردند. به هرحال، بهنظر میرسد که در دورههای بسیار کهن، نژاد سامی در سواحل عربستان و سرزمین عیلام سکونت داشتند. عیلام شامل جلگههای جنوب غربی ایران و سرزمین «اور» یعنی کشور «سومر» بوده است (ویلسن، ۱۳۴۸، ۳۴).
پلینی در توصیف سواحل خلیجفارس مینویسد:
«از حالا به بعد پس از بیرون آمدن از خاراکس به شرح سواحل خلیجفارس میپردازیم. ابتدا به رودسالسوس مصب اولیه فرات و دماغه «چالدون» جایی که به طول ۵۰ میل به جای دریای عادی گردابهایی وجود دارد، رسیدیم. پس از گذشتن از رود «آخپوس» و صحرایی به وسعت بیش از صد میل به جزیره «ایچارا» و خلیج «کاپوس» رسیدیم که در ساحل آن «گولوپس» و «شاتنی» و بالاخره خلیج «گرا» واقع است. در اینجا بود که از شهر «گرا» به بزرگی ۵ میل با برج و بارویی از سنگ چهارگوش نمکی دیدن کردیم. در ۵۰ میلی ساحل در داخل خشکی ناحیه «آتن» واقع است و روبهروی «گرا» و در چند میلی آن جزیره تیلوس که مروارید آن معروف است و شهری به همین نام دارد، دیده میشود. در آن حوالی جزیره کوچک دیگری به نام «آرادوس» که از دامنه دماغه فقط ۱۲ میل و نیم مسافت دارد، قرار گرفته است.»
خلیجفارس در عهد هخامنشیان
سواحل شمالی خلیجفارس و دریای عمان که بخش جنوبی فلات ایران را تشکیل داده است در عهد هخامنشیان عبارت از سرزمینهای درنگیانا (سیستان)، گنداره، گدروزی (بلوچستان)، کارمانیه (کرمان)، پارس، عیلام و خوزستان بوده است. کوروش در جریان لشکرکشی یا در موقعیتی دیگر، از ایالات گنداره، گدروزی و کارمانیه عبور کرده است. وی ضمن احداث برخی شهرها، از جمله شهر سیروپولیس (کوروش شهر) در مرزهای شمالی، به ایجاد قلعهها و استحکاماتی در نواحی جنوب نیز پرداخته که از جمله آثار آن در قندهار قدیم (پایتخت هخامنشی هرخواتیش) به دست آمده است (بریان، ۱۳۷۸، جلد ۱، ۱۲۰).
افزون بر ایالتهای فوق، سرزمین عربستان که شامل سواحل جنوبی خلیجفارس نیز بود، پیش از هخامنشیان توسط آشوریها و بابلیها اداره میشد. بدیهی است پس از روی کار آمدن امپراتوری هخامنشی و سقوط دولتهای آشور و بابل، عربستان نیز به قلمرو امپراتوری هخامنشی پیوست. چنانکه داریوش اول عربستان را جزء ممالک تحت تصرف خود میشمارد. بنا بر گزارش مورخان کهن، گروههایی از اعراب در سپاهیان کورش خدمت میکردند. همچنین هرودوت ضمن گزارش جنگهای ایران و مصر در عهد کمبوجیه و خشایارشا از حضور اعراب در زمره سپاهیان ایران گزارش داده است (محمدی، ۱۳۷۲، ۲۰۱).
از آغاز فرمانروایی هخامنشیان (سده ۶ تا ۸ پیش از میلاد) تسلط بابل بر خلیجفارس خاتمه یافت و ملاحان عرب جایگزین آنها شدند. تجار و سوداگران «تیر» از زمان بختالنصر بازار بابل را ترک کردند و متوجه دریای سرخ شدند. هخامنشیان برای پیشگیری از تهاجم احتمالی بیگانگان به داخل خاک ایران راه عبور و مرور کشتیهای بزرگ را در خلیج مسدود کردند. بنا به قول استرابو، ایرانیان همچنین در نقاط مختلف بر روی رود کارون سدهای سنگی ایجاد کردند. قبایل عرب در این ایام از اقتدار هخامنشیان سود میجستند. آنان در ازای معافیت از پرداخت خراج مرسوم، در ایجاد امنیت راههای کویری و بیابانی به ایرانیان یاری میکردند. چنانکه در جنگهای ایران و مصر با کمبوجیه همراهی کردند. آنان همچنین کاروانهای تجاری میان عربستان و فلسطین بر پای کردند که زیر نظر ایرانیان اداره میشد (کورت، ۱۳۷۸، ۱۱۰).
فرمانروایان هخامنشی توجه خاصی به خلیجفارس داشتهاند. کوروش بنیانگذار امپراتوری هخامنشی شهرباننشینی به نام عربایا در جنوب خلیجفارس و شمال عربستان ایجاد کرد. بنابر کتیبهای به خط میخی و متن هیروگلیف که در ساحل آبراهه جایگاه اتصال دریای مدیترانه به دریای سرخ کشف شده داریوش برای گشودن راه بازرگانی دریایی از شرق مدیترانه به خلیجفارس اقداماتی انجام داده است.
اگرچه در این متون سعی شده است داریوش را ادامهدهنده راه فرعونهای مصر در تلاش برای بازکردن راهی از شرق مدیترانه به خلیجفارس قلمداد کنند، اما بنا به گزارش هرودوت (کتاب چهارم، ۴۴) داریوش چند تن را مامور جستوجو برای یافتن راهی از خلیج به هند نمود. به فرمان وی اسکایلاکس از مردم کاریاندا به مسافرتی اکتشافی اقدام کرد که دو سال و نیم طول کشید. وی از دهانه رود سند تا مصر سفر کرد. احتمالا هدف داریوش ایجاد راهی بهتر در جهت برقراری روابط بازرگانی میان هند و ایران بوده است (کورت، ۱۳۷۸، ۶۳). هرودوت معتقد است که هدف داریوش از این کاوش این بود که آیا میتوان دو بخش شرقی و غربی امپراتوری را در عیلام به یکدیگر متصل کرد؟ از سوی دیگر بهنظر میرسد این سفر شناسایی، مقدمه تسخیر نواحی اطراف رودخانه سند نیز بوده است (بریان، ۱۳۷۸، ۳۳۲).
همچنین، به فرمان داریوش یک فرمانده ایرانی بهنام ستاسپه در سده پنجم (ق م.) با کشتی تا ماورایستونهای هرکولس (جبل طارق) پیش راند (هرودوت، کتاب چهارم، ۴۳). آنان توانستند این راه را بیابند و بهاین ترتیب، داریوش از این راه به هند تاخت و آنجا را مطیع ساخت. در این ایام دریانوردان یونانی، فنیقی و عرب ارتباط میان هند، خلیجفارس، بابل، مصر و بنادر بحرالروم را تامین میکردند (گیرشمن، ۱۳۷۲، ۲۰۶).
بهواسطه نبود اسناد و مدارک کافی درباره جغرافیای تاریخی خلیجفارس در عهد هخامنشی، برخی مورخان این دوره را با زمان اسکندر مقدونی سنجیدهاند و از این راه توانستهاند به نتایج نسبتا رضایتبخشی دست یابند. مورخان اسکندر همراه با او سواحل خلیجفارس را درنوردیده و اطلاعات مفیدی از این منطقه ضبط کردهاند.
یکی از این افراد، سردار معروف اسکندر نئارک یا نئارخوس بود که ناوگان اسکندر را فرماندهی میکرد و همراه با او از راه بلوچستان به سواحل خلیجفارس رسید. سپس ناوگان اسکندر به دماغه ماکا میرسد. در هرموزیا (= هرمز) که منطقهای سرسبز، آرام و حاصلخیز بود، آنان با فرمانروای منطقه وارد مذاکره میشوند. این شهر ظاهرا تابع ساتراپ کرمانیه بود. نئارک نوشته است که ساکنان کرمانیه همانند پارسیان زندگی میکنند و وسایل و ابزار زندگی آنان همانند پارسیان است. هخامنشیان با ایجاد ارتباط تجاری با هند، به آبادانی خلیجفارس رونق بخشیدند، بهطوری که دریانوردان هندی با ورود به دماغه ماکا، به حمل و نقل کالا میپرداختند، چنانکه بعدها نیز هرپل، خزانهدار اسکندر گزارش داده است که به فرمان اسکندر از خلیجفارس با وجود بعد مسافت مقدار بسیاری ماهی میآوردند (دیودور، کتاب هفدهم). مورخین گزارش دادهاند که بدون شک، سربازانی را که بهوسیله افسران عالیرتبه پارسی به گوگمل آورده بودند، از میان ساکنان خلیجفارس بوده است (اناباسیس، ۸-۵؛ ۱۱-۵). سلوکیدها نیز در این جایگاه مهاجرنشینی به نام انطاکیه پارسی بنا نهادند. نئارک همچنین در گزارش خود از منطقهای بهنام دیریدوتیس نام میبرد. این شهر در ساحل دجله و در نزدیکی بابل بود. استرابون گفته است که در این منطقه از هند مواد معطر و انواع صمغها وارد میشد. بههرحال منطقه ساحلی خلیجفارس به قدری آباد بود که اسکندر بهویژه بهخاطر گیاهان دارویی آن نظیر فلوس، مرمکی، کندر، دارچین و سنبلالطیب تصمیم به تصرف آن گرفت. وی در این اندیشه بود که با تصرف نوار ساحلی این منطقه که محصور در جزایر سرسبز بود، شهرهایی را بنیان نهد که بتواند با فنیقیه پهلو بزند (بریان، ۱۳۷۸، ۱۵۸۰ به بعد).
تیلوس نام باستانی بحرین بود. گزارش مورخان اسکندر مبنی بر آن است که وی این ناحیه را نیز تصرف نمود و اعراب ساکن آن را مطیع کرد. در منطقه فیلکه (= کویت)، بحرین و عمان نیز آثاری از دوره هخامنشی کشف شده که نشان میدهد ایرانیان در عهد باستان در کویت نیز به فعالیتهای تجاری اشتغال داشتهاند. در همین منطقه در فیلکه مقدونیان محرابی یافته بودند که به پیشگاه ارتیمس پیشکش شده بود (اری ین، کتاب هفتم). این محراب و سفالهای به دست آمده ظاهرا مربوط به دوران پیش از بابل بوده است.
گزارشهایی مبنی بر انتقال برخی اقوام کهن به سواحل خلیجفارس از سوی مورخان ارائه شده. ازجمله کرکه اقوام کاریهای بودند که در عهد هخامنشی به خلیجفارس نقل مکان داده شده بودند (بریان، ۱۳۷۸، ۴۰۵). همچنین، داریوش ملطیها را به منطقهای به نام آمپه تبعید کرده بود (بریان، همانجا، ۱۵۸۲، ۱۵۷۸).
خلیجفارس در عهد هخامنشی بهواسطه گسترش مبادلات تجاری از اهمیت خاصی برخوردار بود. تبادل کالا از طریق آبراهههای دجله و فرات میان دو مرکز بسیار مهم امپراتوری هخامنشی یعنی بابل و عیلام میسر میشد. افزون بر این، بخش سفلای خلیجفارس نیز یک محور ارتباطی پراهمیت بهشمار میرفت. چند لوح بابلی گزارشهایی درباره ترتیب تبادل کالا ارائه کردهاند.
یکی از این الواح گزارش داده است که در سال ۵۰۵ (ق م.) شش تن بهواسطه هدایت یک کشتی حامل جو به عیلام پاداش کالایی دریافت کردهاند. یکی دیگر از این الواح اطلاع داده است که در سال ۴۹۹ (ق م.) بهخاطر هدایت یک کشتی حامل البسه به عیلام مزد پرداخت شده است. تجارتخانه اگیبیها در همین محل نمایندگان تجاری داشته است. همچنین، دیودور سیسیلی از انواع میوههای «اوکسی ین» (منطقه فهلیون) و صدور آن به بابل خبر داده است (ک هفدهم، ۷۷. ۴).
خلیجفارس در عهد سلوکیان
همانگونه که اشاره شد، اسکندر مقدونی پس از ورود به خلیجفارس تمامی سواحل آن را همراه با نئارک، یکی از سرداران خود بازرسی کرد. این منطقه هم از لحاظ سوقالجیشی و هم از جهت تجاری برای او حائز اهمیت بود.
شاهان سلوکی به پیروی از اسکندر و او نیز به تبعیت از فرمانروایان هخامنشی امپراتوری ایران را به شهرباننشینهای متعدد تقسیم کردند. یک تن نایبالسلطنه در اکباتان مستقر بود و بر همه شهرباننشینها ریاست داشت. هر شهرباننشین شامل بخشهایی بهنام توپوی (جایها) بود. این بخشها گاه در حد شهری یونانی یا ناحیهای نظامی یا گروهی از روستاها بودند. این شهرکهای نظامی از سیر دریا تا خلیجفارس را بههم میپیوست (بیکرمان، ۱۳۷۳، ۱۰۷). برخی دیگر از این شهرکها در حکم مهاجرنشینها یا کوچنشینهایی بودند که از تمامی تجهیزات لازم برای زندگی شهری برخوردار بودند.
اسکندریه / خاراسن: پیش از این اسکندر مقدونی بر آن شده بود تا شهری در راس خلیجفارس بنا کند، اما مرگ وی را غافلگیر کرد. تنها پادگانی که وی در این منطقه بنا نهاد بهنام خودش اسکندریه نامیده شد. بعدها سردار معروف او آنتیوخوس که بر سلسله سلوکی فرمان میراند شهر مذکور را با ویژگی شهرهای هلنیستی(یونانی) ایجاد کرد که انطاکیه نامیده شد. وی در آنجا به ضرب سکه پرداخت. این شهر که گاه سلوکیه کران دجله نیز خوانده شده، بعدها در عهد اشکانی بهنام خاراکس یا خاراسن مشهور شد.
الومایس: بهاین ترتیب، شاهان سلوکی بهمنظور تسلط بر سراسر نواحی ایران به احداث شهرکها و راههای متعددی پرداختند. آنان همچنین، گذرگاهی را تا آمودریا ایجاد کردند. افزون بر این، با کانالکشی بر روی رودخانه ائولایوس (کارون) یک راه آبی میان شوش و خلیجفارس کشیدند (همانجا، ۱۲۴). جادهای که از اهواز گذشته به الومایس میرسید یکی از شریانهای حیاتی بازرگانی بود که راس خلیجفارس را به فلات ایران میپیوست. در این دوره بینالنهرین پایگاه تلاشهای سلوکیان برای گسترش تسلط سیاسی و بازرگانی در خلیجفارس و امتداد کرانههای شرقی عربستان بود.
میشان: کهنترین نشانی که از این سرزمین باستانی واقع در ساحل شمالی خلیجفارس به دست آمده مربوط به دوره سلوکی است. آنتیوخوس اپیفانوس فرمانروای سلوکی حکومت میشان را به خاندانی ایرانی واگذار کرده بود.
معرب نام میشان بهصورت «میسان» ضبط شده و این نام هنوز در برخی جایواژههای ایرانی به چشم میخورد. نام میشان در پارهای دهکدهها و ولایات، ازجمله در کازرون، شهرکرد، اصفهان، و به گونه پیرمیشان در ملایر و گاومیشان در مهاباد بهکار رفته است. مورخین رومی از آن به مسن (Mesene) یاد کردهاند. در سریانی و تلمود نیز بهشکل Maschan و Maishan و Meschun آمده است (محمدی، ۱۳۷۵، ۳۸۳).
بندر گرا / احساء: بندر گرا احتمالا نزدیک دهران و قطیف کنونی و تقریبا مقابل جزیره بحرین بود. آنتیوخوس با پیروزی در شرق راه بازارهای هند را بر روی بازرگانی سلوکی گشود و تجارت ادویه را در کنار دجله و شوش رونق داد و برای وصول به این هدف علیه اهالی گرا (احساء) در حاشیه ساحلی عربستان لشکر کشید. آنتیوخوس سوم (۱۸۷-۲۲۳ ق م.) از پایگاه خود در سلوکیه کران دجله در امتداد کرانه جنوبی خلیجفارس تا چاتنیا و نواحی بندر گرا پیش راند. این منطقه انبار کالاهای تجاری آسیایجنوبی از قبیل ادویه و عطریات بود که با هند جریان داشت. پس از او آنتیوخوس چهارم نیز همین سیاست را پی گرفت (باسورث، ۱۳۷۳، ۷۰۷).
پس از فروپاشی سلوکیان تجارت منطقه خلیجفارس در انحصار اعراب نبطی قرار گرفت، بنابراین کالاهای تجاری از هند با کشتی به خلیجفارس و از آنجا به غرب گسیل میشد (مک ایودی، ۱۳۶۹، ۱۴۰).
بخشی از یک مقاله