جنگ جلولاء و شکست ایرانیان
در روایتی از قَتاده وقوع این جنگ در سال ۱۹ ذکر شده است. یعقوبی نیز سال ۱۹ را پذیرفته است. بههرروی، بنابراین روایات، مسلما جنگ جلولاء مهمترین نبرد پس از جنگ مدائن بوده است. سپاهیان ساسانی پس از شکست مدائن، به جلولاء گریختند و لشکرهای آذربایجان و باب [الابواب ] و جبال و فارس، پراکنده شدند، اما پیش از آن، تصمیم گرفتند بار دیگر با تمام نیرو برای دفع مسلمانان بکوشند. پس با سپاهی عظیم در جلولاء اردو زدند، مواضع نظامی خود را با کندن خندق استوار ساختند، زن و فرزندان و بار و بنه خود را به خانقین فرستادند و پیمان بستند که فرار نکنند. شمار افراد این سپاه را هشتاد هزار تن نوشتهاند. بنا بر بیشتر روایات، فرمانده سپاه خُرَّزادبن هرمز (برادر رستم فرخزاد) بود، اما ابناعثم کوفی او را فرمانده جناح راست سپاه دانسته و طبری مِهران رازی را فرمانده کل سپاه ایران معرفی کرده است. سعدبن ابیوقّاص، فرمانده سپاه مسلمانان در عراق، از مدائن گزارشی برای عمر(خلیفه دوم) نوشت و وی را از اجتماع سپاه ایران در جلولاء آگاه کرد. عمر به سعد دستور داد که همانجا بماند و لشکری به سوی دشمن بفرستد. سعد نیز برادرزادهاش، هاشمبن عُتبهبن ابیوقّاص، معروف به مرقال را به فرماندهی دوازده هزار سپاهی روانه جلولاء کرد و قعقاعبن عمرو فرمانده مقدمه سپاه بود. به روایت طبری، هاشمبن عُتبه در صفر سال ۱۶ از مدائن به سوی جلولاء حرکت کرد. در سپاه وی مهاجران و انصار و بزرگان عرب بودند و با اجازه عمر، افرادی که سابقه ارتداد داشتند نیز در سپاه حضور یافتند. بهجز آنان، گروهی از دیلمیان که پس از شکست رستم فرخزاد در قادسیه، کارکرد نظامی نداشتندــ به سپاه اسلام پیوستند. هاشم سپاهیان ساسانی را در خندقهایشان محاصره کرد. ایرانیان جنگ را فرسایشی کردند و به درازا کشاندند. مسلمانان هشتاد بار (بهروایت ابناثیر) یورش بردند و سرانجام بر آنان پیروز شدند. یزدگرد سوم ساسانی، از حُلوان برای سپاه خود کمک مالی و نظامی میفرستاد. وی با فرماندهان نظامی ناحیه جبال نیز مکاتبه و جنگجویانی را بسیج کرد و به جلولاء فرستاد. در پی آن، سعد لشکریانی به یاری مسلمانان فرستاد و بهتدریج شمار سپاهیان اسلام از ۲۴هزار تن افزون شد. مسلمانان تصمیم گرفتند کار دشمن را، پیش از آنکه با نیروهای کمکی تقویت شود، یکسره کنند.
از این رو، برای نبرد نهایی صفوف خود را اینگونه آرایش نظامی دادند:
جَریربن عبدالله بَجَلی در میمنه (سمت راست سپاه)، حُجربن عَدی کندی در (سمت چپ سپاه)میسره، [قَیسبن]مکشوح مرادی در جناح، عمروبن مَعدی کرب در فرماندهی سواران و طُلَیحَهبن خُوَیلِد در فرماندهی پیادگان. سپاه ساسانی نیز چون از پیوستن نیروهای کمکی به سپاه اسلام خبر یافت، آماده حمله شد و صفوف خود را متقابلا آراست: خرّزادبن وَهرِز (= هرمز) در سمت راست، فیروزبن خسرو (فیروزان) در سمت چپ و هرمزان (حاکم اهواز/ خوزستان) در قلب(مرکز سپاه). بین دو سپاه جنگی شدید درگرفت که از صبح تا شب ادامه یافت. مسلمانان حمله کردند و هاشمبن عتبه به تقویت روحیه سپاهیان پرداخت.
گفتهاند امداد غیبی نیز به یاری مسلمانان رسید، چنانکه خداوند بادی بر سپاه ساسانیان فرستاد و همه جا را بر ایشان تیره کرد، بهگونهای که اسبهایشان در خندق افتاد. در پی آن، سپاه ساسانی راههایی در خندق باز کردند و بالا آمدند و دژ خود را خراب کردند مسلمانان با شنیدن این خبر، با قوت جنگیدند. قعقاع نیز طی یک استراتژی جنگی ندا داد که خندق را گشوده است و بهاینوسیله سپاهیان را قویدل ساخت. ساسانیان گریختند و مسلمانان آنان را تعقیب کردند. در پارهای روایات، عدد کشتهشدگان سپاه ساسانی را صدهزار تن نوشتهاند که با رقم پیشین درباره شمار لشکریان ایران منافات دارد و مبالغهآمیز مینماید. پس از این نبرد، آن شهر «جلولاء الوَقیعه» نام گرفت. هاشمبن عتبه، جریربن عبداللّه بَجَلی را با لشکری انبوه در جلولاء گمارد تا مراقب دشمن باشد و از نفوذ آنان به نواحی عراق جلوگیری کند و قعقاع در تعقیب ایرانیان تا خانقین پیش رفت. یزدگرد با شنیدن خبر این شکست، از حلوان بهسوی جبال رفت. مسلمانان در جنگ جلولاء اسیران بسیاری گرفتند که به «سَبْی جلولاء» معروف شدند. رقم غنایم را هجده و به روایتی سی میلیون درهم نوشتهاند. گفته شده است به هر سوار مسلمان، سه هزار مثقال و به هر پیاده، هزار مثقال سهم از غنایم رسید. سلمانبنربیعه، غنایم را میان مسلمانان قسمت کرد و سعدبن ابیوقّاص خمس غنایم را، شامل طلا و نقره و ظرف و جامه و جواهر، نزد عمر فرستاد.