سیل تولید برانداز واردات
روسها به این امر هم بسنده نکردند، بلکه برای متوقف ساختن کارخانههای ایران، بعضی از محصولات تولیدی خود را در ایران پایینتر از قیمت تمام شده در روسیه عرضه میکردند. به عنوان مثال، روسها برای ورشکست کردن کارخانه قند کهریزک، قند روسیه را در ایران به بهایی بسیار کمتر از بازارهای روسیه به فروش میرساندند. سرانجام «قند روسی در ایران ارزانتر از روسیه» به فروش میرسید، «در قماش هم همین معامله را مجری میداشتند.»۲
به این ترتیب اگر سرمایهداران داخلی موانع فراوان داخل را پشت سر میگذاشتند و به تاسیس کارخانه یا کارگاهی اقدام میکردند، دچار دسیسه و کارشکنیهای خارجیان، بهخصوص روس و انگلیس میشدند. به جرات میتوان گفت که تقریبا تمامی کارخانهها و کارگاههایی که توسط سرمایهداران داخلی یا حتی توسط خارجیانی غیر از این دو کشور تاسیس میشد یا در میانه راه متوقف میشد یا در اندک مدتی ورشکستگی و تعطیلی انتظارش را میکشید از جمله کارخانههایی که به وسیله روسها متوقف شد، عبارت است از:
کارخانه ریسمان بافی که توسط محمود خان ناصرالملک از مسکو خریداری شده بود، کارخانههای بلورسازی که توسط بلژیکیها و امینالضرب ساخته شد، کارخانه چینیسازی امینالضرب در تهران و کارخانه حاجی عباسعلی و حاجی رضا در تبریز، کارخانه ابریشم تابی در رشت، کارخانه قند کهریزک تهران و کارخانه ریسمانریسی که در سال ۱۳۱۲ق/۱۸۹۴ م توسط مرتضی قلی خان صنیعالدوله احداث شد. ۳ به این ترتیب قرارداد گمرکی ایران و روسیه را میتوان یکی از علل انحطاط صنایع نوپای ایران دانست.
درباره نقش قرارداد گمرکی در انحطاط صنایع و اقتصاد ایران آمده است:
این تعرفه جدید طوری پیشبینی شده بود که مالالتجاره خارجی را در کشور ترویج و کارخانههای جدید الولاده و دستکاریهای سابق داخله را محکوم به زوال میکرد؛ ولی در هر حال بر عایدی گمرک میافزود. ۴
کسروی نیز مینویسد:
این پیمان و تعرفه یکسره به زیان ایران و نتیجه آن این بایستی بود که اندکی افزارسازی و پارچهبافی و مانند اینها که ایرانیان میداشتند از میان رود و کار دادوستد و بازرگانی از رونق افتد و کشاورزی و گلهداری نیز آسیب ببیند. ۵
منبع دیگری نیز در ارتباط با قرارداد گمرکی ایران و روس مینویسد:
سالی میلیونها ضرر تجارتی و صناعتی به ایران وارد آورد، گمرکات در مقابل قروض روس مرهون و به اشاره روسها به ریاست بلژیکیها اداره گردید و گویا تجارت ایران کاملا به قبضه روس در آمد. ۶
با توجه به وضعیت واردات و صادرات ایران در اوایل قرن بیستم و ترکیب این اقلام این عقیده وجود دارد که ایران به الگوی استعمار کلاسیک نزدیک شد. در حالی که در سال ۱۲۷۴ق/۱۸۵۷م، ۲۷ درصد صادرات ایران را منسوجات تشکیل میداد، این رقم در اوایل قرن بیستم به حدود یک درصد رسید. [تنها صادرات باقیمانده]صادرات پنبه و تریاک بود. در سال ۱۲۷۴ق/۱۸۵۷ م حجم صادرات ایران از این اقلام ۴ درصد بود، این رقم در اوایل قرن بیستم به ۷ درصد رسید. واردات عمده ایران در اوایل قرن بیستم منسوجات ماشینی، قند و شکر، چای، فلزات و ظرفهای فلزی و شیشهای بود. در دهه ۱۸۵۰ میلادی برابر با ۱۲۶۶ ق ۳۲ درصد از صادرات ایران به کالاهای صنعتی اختصاص داشت این رقم در سالهای ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق/۱۹۱۱-۱۹۱۳ م به ۱۳ درصد کاهش یافت که ۱۲ درصد آن را فرش تشکیل میداد. با این حساب میتوان گفت که ایران در اواخر عصر قاجار به کشور حاشیهای عرضهکننده مواد خام در نظام بینالملل تبدیل شد که در حد بالایی توسط کشور نیمه حاشیهای به نام روسیه به استثمار در میآمد. ایران در اواخر عصر قاجار به وضوح در تعریف والرشتاین۷ از کشورهای حاشیهای قرار میگیرد:
حاشیه اقتصاد جهانی، عبارت است از آن بخش جغرافیایی که در آن عمدتا اجناس نامرغوب تولید میشود، اما در عین حال بخش جداییناپذیر نظام جهانی تقسیم کار است، زیرا کالایی که در این بخش تولید میشود در مصرف روزمره اهمیت زیادی دارد. ۸
قرارداد گمرکی ایران و روس با ضرر و زیانی که متوجه بازرگانان و صنایع داخلی نمود، موجب اعتراضها و نارضایتیهایی شد که قشرهایی از مردم ایران را در مبارزه برای انقلاب مشروطه مصممتر ساخت. با توجه به زمان اجرایی این معاهده که از سال ۱۳۲۱ق/۱۹۰۳م شروع شد، این قرارداد را میتوان از عوامل تحریک و بیداری مردم ایران در انقلاب مشروطه دانست. نوز و زیردستانش که از چند ماه قبل از انعقاد قرارداد گمرکی ایران و روس، گمرکات ایران را به دست گرفته بودند، چنان در جهت منافع روسها حرکت میکردند که موجبات نارضایتی و خشم مردم ایران را فراهم نمودند. ۹ از سوی دیگر، ایرانیان بر این عقیده بودند که نوز و همکارانش زمینه انعقاد قرارداد گمرکی جدیدی را فراهم نمودند و اصولا روسها آنها را آورده بودند تا این کار را برایشان انجام دهند و ترقی سریع و رسیدن او به مقام وزیر گمرکات ایران نیز به همین دلیل بود. ۱۰ از این رو، ایرانیان در پی بهانهای بودند تا موجبات اخراج بلژیکیها را از ایران فراهم آورند.دراین میان نوز عکسی در لباس روحانیت منتشر کرد که به خشم مردم دامن زد و این توهین به روحانیت را برنتافتند و خواستار اخراج وی از ایران شدند. ۱۱
مستوفی نیز با اشاره به این موضوع مینویسد:
مردم که از نوز خیلی عصبانی بودند، آب و تاب زیاد به این لباسپوشی این مسیو دادند، سرهای فکور و علمای اهل فکر هم تا توانستند این موضوع را بزرگ کردند. ۱۲
منابع خارجی نیز بر این عقیدهاند که کنترل گمرکات ایران توسط بلژیکیها برای ملیون ایران تحقیرآمیز بود و چون روسها بلژیکیها را تایید میکردند، همه آنها مورد تنفر بودند. ۱۳
همچنان که در اوایل قرن نوزدهم دیگر کشورها به تبعیت از عهدنامههای گلستان و ترکمانچای روابط تجاری خود را با ایران تنظیم کردند، قرارداد گمرکی ایران و روس در اوایل قرن بیستم نیز مبنایی برای بقیه کشورها قرار گرفت. طبق معمول، رقیب سنتی روسها، یعنی انگلستان اولین کشوری بود که خواهان انعقاد قراردادی مشابه با قرارداد روسها شد. جالب اینکه در روزی که خبر قرارداد گمرکی ایران و روس در روزنامههای روسیه منتشر شد در همان روز، هیات مخصوصی از طرف ادوارد هفتم ۱۴ پادشاه انگلستان، در قصر تهران نشان زانوبند را به شاهنشاه ایران تسلیم میکرد. ۱۵
انگلیسیها اعتقاد داشتند با انعقاد قرارداد گمرکی ایران و روسیه به شدت سطح مبادلات بازرگانی آنها با ایران آسیب خواهد دید. و در عوض، روسها تجارت خارجی ایران را قبضه خواهندکرد.۱۶ به همین دلیل هم پس از اینکه از مفاد قرارداد گمرکی باخبر شدند به شدت کارگزاران ایرانی قرارداد، خصوصا امینالسلطان را سرزنش کردند و سرانجام با وعده و وعید توانستند تنها با فاصله چند ماه آنها نیز در سال ۱۳۲۰ق/۱۹۰۳ م قرارداد مشابهی را با قاجارها به امضا برسانند. نکته جالب توجه سرعت عمل انگلیسیها در اخذ این امتیاز بازرگانی بود؛ به این صورت که هنوز پنج روز به موعد بهرهبرداری از قرارداد گمرکی جدید توسط رقیب استعماریشان باقی مانده بود که آنها نیز موفق به انعقاد قرارداد گمرکی جدید با ایران شدند. دو دولت استعماری پس از اینکه امتیاز مشابه بازرگانی را به دست آوردند، بهطور مشترک، نظامنامه گمرکی جدید- را بنابر فصل پنجم قرارداد گمرکی- برای اجرای این قرارداد تهیه کردند و این دو برای تحکیم سلطه استعماری خود بر ایران در کنار هم قرار گرفتند. ۱۷
در واقع از سالهای آغازین قرن بیستم انگلیسیها بهطور جدی برآن شدند تا اختلافات و رقابتهای استعماری خود را با روسیه بهطور مسالمتآمیز و دوستانه حل و فصل کنند. ایران یکی از مهمترین مناطقی بود که میبایست انگلیسیها در مورد آن با روسها به تفاهم میرسیدند. علت در پیش گرفتن این سیاست هم خطر بزرگتری به نام آلمان بود که منافع استعماری بریتانیا را تهدید میکرد. به این ترتیب زمینههای قرارداد ۱۹۰۷ م که طی آن ایران به مناطق نفوذ روس و انگلیس تقسیم شد، در حال تدارک بود. پس میتوان گفت که قرارداد گمرکی، مانند نقطه عطفی بود که بعد از آن دو قدرت استعماری به جای رقابت با هم، سیاست رفاقت و همکاری را برای سلطه هر چه بیشتر بر ایران در پیش گرفتند.
روسها این چنین در اوایل دو قرن متوالی نه تنها استقلال گمرکی ایران را از بین بردند، بلکه سرنوشت تجارت خارجی ایران را با دیگر کشورها مشخص کردند. با این تفاوت که اگر روسها در عهدنامه تجاری ترکمانچای تعهدات متقابلی را در برابر ایران پذیرفتند، در قرارداد جدید هیچگونه حقوقی برای ایران قایل نبودند و کاملا بهطور یکجانبه شرایط خود را تحمیل کردند.
رضا صفینیا در کتاب استقلال گمرکی ایران در رابطه با مضرات قرارداد گمرکی ایران و روس مینویسد:
قرارداد گمرکی ایران و روس مضار بزرگی را دارا بوده حتی میتوان گفت که این قرارداد از عهدنامههای گلستان و ترکمانچای به مراتب بدتر بود. در گلستان و ترکمانچای با اینکه ایران مغلوب شده بود معهذا اینطور دست بسته تسلیم نگردیده بود و بهطوری که نوشتهایم در عهدنامههای سابق تعهدات ایران در باب گمرک، تعهد متساوی و متقابل بود، ولی قرارداد گمرکی ۱۹۰۲م کاملا یکطرفه و فقط به نفع روسیه بود. قرارداد جدید از سه لحاظ برای ایران مضر و کمر شکن بود:
اولا: از لحاظ سیاسی، اختیارات ایران را در امور گمرک خود سلب میکرد؛ دولت ایران نه میتوانست تعرفه خود را تغییر دهد و نه حقوق صادرات و واردات را کم یا زیاد نماید و نه نظامنامه گمرکی خود را بدون رضایت سفارت روس بنویسد. بنابراین هر هفت فصل قرارداد به منزله هفت قید و بندی بود که به سر و گردن و دست و پای ایران بسته میشد و ایران را در موقعی قرار میداد که میتوان گفت از موقع دولت تحتالحمایه، حتی مستعمرات هم بدتر بود.
ثانیا: از لحاظ اقتصادی، انعقاد این قرارداد موجب زوال پارهای صنایع ایران گردید، زیرا دولت روسیه فقط درصدد جلب مواد خام ایران بود، مانند پشم و پنبه و کنف و پوست دباغی نشده و ...، ولی مصنوعات و منسوجات ایرانی را یا از ورود به روسیه ممنوع کرده یا تابع حقوق سنگین قرار داده بود[...].
ثالثا: از لحاظ مالی،[...] در تعرفه جدید اولا- طوری که ملاحظه شد-۳۴ قلم از واردات که چند قلم آن هم از واردات عمده محسوب میشد از ادای حقوق گمرکی معاف شده بودند. ثانیا حقوق معینه برای امتعه وارده از روسیه بسیار نازل بود مخصوصا حقوق واردات عمده به ایران از قبیل قند و منسوجات و نفت و شکر و ... تعرفه جدید را اگر تعرفه اختناق اقتصادی ایران نام دهیم، تصور میکنیم راه اغراق نپیمودهایم؛ زیرا که صفت ممیزه آن ترویج تجارت و فلاحت روسیه در ایران و جلوگیری از تجارت ایران در روسیه و از بین رفتن آنها مستلزم تصرف بازار ایران به وسیله صناعت و تجارت روسیه تزاری بود. ۱۸
مقاصد سیاسی و اقتصادی روسها از قرارداد گمرکی ایران و روس را میتوان در دستورالعمل وزارت خارجه روسیه به وزیر مختار این کشور، اشپایر۱۹ مشاهده کرد. این دستورالعمل که یک سال پس از اجرای قرارداد گمرکی؛ یعنی در سال ۱۳۲۲ق/۱۹۰۴ م نوشته شده، به این شرح است:
حفظ تمامیت و تجاوزناپذیری قلمرو شاه، بیآنکه خواسته باشیم چیزی بر متصرفات ارضی خود بیفزاییم، بیآنکه برتری و استیلای دولت سومی را جایز شماریم... به عبارتی دیگر، وظیفه ما آن است که ایران را از نظر سیاسی در دست خود مبدل به آلتی کنیم مطیع و سودمند، یعنی به حد کافی قوی و از نظر اقتصادی حفظ بازار بزرگ ایران برای خودمان تا بتوانیم کار و سرمایه روسی را در آنجا آزادانه به کاربریم. نتایج سیاسی و اقتصادی که قبلا گرفتهایم و ارتباط نزدیک و تاثیر متقابلی که آنها نسبت به هم دارند زمینه استواری را فراهم خواهد ساخت که باید روی آن کار و کوشش ثمربخش خود را در ایران توسعه دهیم. ۲۰
در واقع، روسها در این زمان به این نتیجه رسیده بودند که «یک همسایه ضعیف و ورشکسته.» به یک کشور ضمیمهشده ارجحیت دارد. ۲۱ با کمترین هزینه و مسوولیت به همه آن منافعی که در یک کشور ضمیمه شده میتوان بدان دست یافت در ایران به ظاهر مستقل به دست میآوردند.
مورگان شوستر۲۲ در رابطه با این قرارداد و نقش مسیو نوز در انعقاد آن مینویسد:
مسیو نوز با اینکه مستخدم دولت ایران بود، تحت حمایت دولت روس بلکه یکی از مامورین و گماشتگان آن دولت به شمار میرفت، چنان که سایر هموطنانش که مستخدم در ایران هستند هم دارای همین شرافت میباشند. یک شاهد روسدوستی مسیونوز این است که تعرفه جاریه را به قسمی ترتیب داده بود که بهکلی برخلاف صرفه و صلاح و مضر به فواید ایران است و به حدی منافع و اغراض روس مفید میباشد که در نظر کسانی که برای آنها ترتیب داده بود یعنی ایرانیان از منحوسترین و بیحاصلترین تعرفههای عالم به شمار میرفت. ۲۳
منابع و پینوشتها:
۱. چارلز عیسوی، تاریخ اقتصادی ایران، ترجمه یعقوب آژند، ص۲۲۶.
۲. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ص۵۸.
۳. محمدعلی جمالزاده، گنج شایگان، ص ۹۳-۹۶/ مهدی قلیهدایت، خاطرات و خطرات، ص ۶۵.
۴. عبدالله مستوفی شرح زندگانی من، ص۵۱.
۵. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص۴۳.
۶.ناظمالاسلام کرمان، تاریخ بیداری ایرانیان، ص۱۰۲.
۷. Wallerstein.
۸. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، ص۱۸۰-۱۸۳.
۹. ادوارد براون، انقلاب ترجمه و حواشی احمد پژوه، ص۱۰۸-۱۱۰.
۱۰. مورگان شوستر، اختناق ایران، ترجمه ابوالحسن موسویشوشتری، ص۲۳.
۱۱. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص۴۳-۴۵.
۱۲. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ص۶۳.
۱۳. مروین انتنر، روابط بازرگانی روس و ایران، ترجمه احمد توکلی، ص۹۸.
۱۴.Edward VII
۱۵. ابراهیم تیموری، عصر بیخبری یا تاریخ امتیازات ایران، ص۴۰۵.
۱۶. پیتر آوری و دیگران، «تاریخ ایران دوره افشار، زند و قاجار.»، تاریخ ایران کمبریج، ترجمه مرتضی ثاقب فر، ج۷، ص۴۱۷.
۱۷. ابراهیم تیموری، عصر بیخبری یا تاریخ امتیازات ایران، ص۴۰۷-۴۰۹.
۱۸. همان، ص۴۰۳-۴۰۴.
۱۹. Speyer.
۲۰. فیروز کاظمزاده، روس و انگلیس در ایران، ترجمه منوچهر امیری، ص۴۳۹-۴۴۰.
۲۱. همان، ص۴۴۷.
۲۲. Morgan Shuster.
۲۳. مورگان شوستر، اختناق ایران، ترجمه ابوالحسن شوشتری، ص۳۴۷.