اطلاعیه تاریخی یک سندیکا
فورا بهوسیله تلفن نخستوزیری را گرفتم و خواستم با نخستوزیر یا وزیر مشاور در امور اجرایی تماس بگیرم؛ ولی متاسفانه ممکن نشد. بعدا فهمیدم که قبل از ورود من به تحریریه اطلاعات موضوع را به اطلاع آقای نخستوزیر رسانده بودند. در «قطعنامه مشترک نویسندگان، کارکنان اداری و کارگران فنی روزنامههای آیندگان، اطلاعات و کیهان» آمده بود: «بهرغم ادعای رئیس دولت مبنی بر عدم حضور سانسور در مطبوعات متاسفانه مطبوعات ایران بهویژه روزنامههای کثیرالانتشار عصر و صبح کماکان تحت فشار سانسور و خفقان آزاردهندهای از سوی مقامات دولتی و انتظامی هستند. از سویی وزیر اطلاعات و جهانگردی در پی سخنان رئیس دولت مبنی بر نبود سانسور مطبوعات در گفتوگوهای رادیو تلویزیونی خود پیاپی از عدم حضور سانسور در مطبوعات سخن میگوید و در عین حال اظهار امیدواری میکند که در یک فضای بدون سانسور و خفقان صحبت از مطبوعات آزاد داشته باشیم؛ لکن همه این گفتوگوهای نمایشی هیچگاه از قوه به فعل در نیامدهاند و نویسندگان مطبوعات ایران کماکان تحت فشار مستقیم عناصر دولت هستند و بهویژه روزنامههای ایران هر روز صبح دستورالعملی درباره چاپ، عدم چاپ، انتخاب تیتر و موضوع و حتی با تعیین اندازههای حروف و ستون همچنین قلب واقعیتهای موجود دریافت میکنند.
با چنین دستورالعمل هرروزهای نویسندگان روزنامهها میکوشند که زیر بار تحمیلهای وزارت اطلاعات، فرمانداری نظامی و بهطور کلی عوامل قوه مجریه نروند؛ لکن فشار به حدی است که متاسفانه در این فضای مسموم هیچگاه نمیتوان مطبوعات منزه و سالمی به پیشگاه ملت شریف ایران عرضه کرد و هرچند که نویسندگان میکوشند که واقعیتها را به چاپ برسانند توسط مقامات دولتی و انتظامی طی تماسهای حضوری و تلفنهای پیاپی تهدید میشوند. در این فضای آلوده نویسندگان کوشیدهاند شریف باقی بمانند؛ اما این حفظ شرف ظاهرا به مقامات دولتی و انتظامی سخت گران میآید تا آنجا که بالاخره صبح روز چهارشنبه نوزدهم مهرماه ۱۳۵۷ فرمانداری نظامی تهران و حومه با فرستادن دو مامور با درجه سرگردی و سرهنگی به روزنامههای کیهان و اطلاعات تصمیم میگیرد که دقیقا چاپ روزنامههای کثیرالانتشار عصر ایران را زیر نظر داشته باشند و چاپ هرگونه مطلب و عکسی با نظر مستقیم آنان انجام بگیرد. »
از خاطرات محمدعلی صفری، دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران