یادداشت‌های روزانه جلال آل‌احمد- ۱۰۹

کدخبر: ۲۲۳۱

بکوشش: محمدحسین دانایی

ساعت ۱۰

فهرست اصطلاحات را که تمام ­کردم، مجلس خانقاهی‌شان راه ­افتاد. بزرگ‌وکوچک و کوتاه‌وبلند دوازده‌نفری بودند با ما. آخوندبازی و دعاخواندن در اول‌وآخر. آخر سر دعای کمیل بود و یک­ساعتی وقت ­گرفت. در وسط هم آن "سروان ملک­پور" شهربانی­چی سه تا غزلی خواند و بعد هم یک جوانک تازه‌بالغ‌شده که هِی غلط­ می‌خواند و یک سرگرد ارتشی غلطش را تصحیح ­می‌کرد. به هر صورت، سخت پیدا است که این حقه‌بازها هم از راه تشرّع پیش ­می‌روند و آخوندبازی و اصل مطلب فراموششان شده است. لازم ­بود که این حقه‌بازی را از نزدیک ببینم، و حضار چنان کله‌هاشان را پائین می‌انداختند که گردنشان مثل اینکه شکسته.

دیگر اینکه این یارو شهربانی­چیه می‌گفت در کرمان دخترگرفتن خیلی ارزان‌تر است تا بیوه‌گرفتن و اصلاً در مسائل جنسی و زیبائی و زشتی زنانه خیلی اظهار لِحیه می‌کرد و گرچه جانماز آب می‌کشید، اما پیدا بود که زیاد بی‌هیچ چیزی هم نیست.

دیگر اینکه بروم سر مطالب مربوط به آب‌وآبادی.

خرما بوسیلۀ همان پاجوش ­­ها تکثیر می­ شود که "جُنگ" می­ گویند، البته جُنگی که بغلی نباشد، یعنی از لای پایه ­های خود نخل درنیامده ­باشد، بلکه پهلوی درخت از توی خاک درآمده باشد و ریشۀ تازه داشته ­باشد که "پستانک"ش می ­گویند، چون شباهت تام دارد این ریشه ­های تازه به نوک پ...

چند اصطلاح بمی در بارۀ نخل و زراعت و آب:

Jong جُنگ: پاجوش ­های نخل،

Qud قود: تیغۀ وسط آن که ماهی یک ­بار درمی ­آید و همان شاخۀ نخل است که سالی دوازده ­تا درمی ­آید،

Pish پیش: هر شاخۀ خرما را گویند،

Dendel: هستۀ خرما و هر هسته ­ای،

Ensebā انسبا: سهم زراعتی رعایا،

Manāl منال: سهم زراعتی مالک،

Katās: ته­ شاخۀ خرما که می ­برند و به درخت باقی ­می­ ماند، پله­ پله،

Kalis کلیس: نخلی است که کتاس­های آنرا کرم خورده­ است،

Maske مَسکه: کره است و در اصل بلوچ است،

Karāsh: کِرمی که کتاس نخل را می­ خورد و می­ پوساند،

Gerāzidan: آرایش خرما و زدن شاخه­ های خشک،

Korishku: غلاف خرما یا گل ­های آن،

Kashkiru: از پوست غلاف عرقی هم می­ گیرند باسم عرق کشکیرو،

Bereng: شاخه ­های کوچک خوشۀ خرما،

Shamshirak: شاخۀ اصلی وسط غلاف،

Cil چیل: خرمای بی­هسته،

Kongoru کنگرو: خرما تا سبز است،

Konj کنج: خرما قرمز که شد و وقتی رسید، آنرا خرما یا رطب می­ گویند،

Mok: خار درخت خرما،

 

انواع

خرما

Mozāfati مضافتی (سیاه و ضیافتی)،

Karud کرود (زرد و خوش­خوراک)،

Xoruk خوروک (سیاه و زرد)،

Sefid سفید (خرماخرک را گویند)،

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

Sis سیس: پوستۀ وسط شاخه­ های نخل که از آن ریسمان می­ بافند،

Budu بودو: مورچۀ ریز سیاه بوداری است،

Selul: مورچه­ هائی است بزرگ کمی از مورچۀ سواری کوچکتر،

Baza: مرز و سامان دور کَرت را گویند،

Gemend: "      "      "     "

خال­زدن، یعنی پیوندزدن (پیوند شکمی عادی)،

رودزدگی، خرابی سیل در قنات ­ها است،

Nāq: نای است، یعنی کَوَل قنات،

Kereng کرنگ: ملخ خاصی است که رنگ را می­ خورد در شب­ های مهتابی،

Tereng: قوزۀ پنبه است،

Kulak: بوتۀ پنبه است،

Cāxu چاخو: مقنی، چاه­کن،

Xowsh خ/کوش: علف هرز عادی چمن­ مانند،

Bide کردن، یعنی خشک­ کردن علوفه و ینجه،

Esperic اسپریچ: چلچله،

Espericuk اسپریچک: چلچله،

Pud پود: چاه ­ها و بقایای قنات­ های کهنه،

Bidanjir: کرچک،

Kentun: کرچک،

Sulé: آفت پسته و میوه عموماً،

Gārt گارت­بندی: یعنی مرز کرت­ ها را بلندکردن،

گل روزگردان: آفتاب­گردان،

Zuk زوک: تنبوشه،

Kalpak کلپک: سوسمار، بزمجه،

و البته نخل­هائی هم هست که با کاشتن تخم خرما درمی­آید، ولی خوب نمی­ شود. اولاً، درخت نر درمی­ آید. ثانیاً، میوه ­اش فقیر است و خشک والخ و عادةً بهمان وسیله از پاجوش ­های جوان نشا می­ کنند، ولی بدقت لازم که پستانک­ ها نشکند.

دیگر اینکه خرمای مضافتی کم­عمرتر است، اما خوش ­میوه ­تر و زودرس ­تر. و برعکس، خرمای کرود دیررس­تر و پردوام­تر والخ. و آن دوتای دیگر حد وسط هستند.

دیگر اینکه گردۀ نر را به گل درخت ماده بوسیلۀ دست بشری می­ پاشند. این عمل خودبه‌خود انجام ­نمی­ شود. جاهای دیگر گردۀ نر را در کیسه می­ کنند و روی درخت ماده می­ پاشند، اما درینجا غلاف گل نر را (کشکیرو) در بازار می­ فروختند به دانه ­ای شش ریال که گویا اوایل گُل­ کردن خرما تا 12 تومان هم فروخته ­می ­شود. و این خوشۀ گُل نر را شاخه­ شاخه می ­کنند و لای هر خوشۀ گُل نخل ماده سه­- چهار- پنج ­تا از آن را می­ گذارند و خوشه را می­ بندند. آفتاب گل­ ها را که باز کرد، گرده از روی گل نر بگل ماده منتقل­ می­ شود و نخل به ­ثمر می­ رسد. و این عمل را بودادن نخل می­ گویند.[1]

دیگر اینکه غیر از نخل و مرکبات درین نواحی حنا و رنگ کشت ­می­ کنند و موز و زعفران هم کاشته­ اند که بثمر نیامده و موز بکرات دیدیم، هم در خانه­ ها هم در "باغ نمونه". برگ حنا شباهت به برگ انار دارد و این هر دو بته­ هائی هستند که تا دو- سه سال هم محصول ­می­ دهند. بته را می ­چینند و در مقابل آفتاب خشک­ می ­کنند و روی زیلو می ­کوبند و برگ­ های آنرا نرم ­می­ کنند و در موقع کوبیدن رنگ که دهاتی ­ها دسته­ جمعی با چوب می­ کوبند، در اثر گرد رنگ (وسمه می­ گویند) بدنشان می­ سوزد و ناراحت ­می ­شوند، ولی با این همه کارشان را می­ کنند و ابائی از کشت آن ندارند.

اینجا بجای اینکه بگویند: تورۀ[2] اَو ندیده، می­ گویند: شغال قش وکشیده[3]. موش خرما که شبیه راسو است، "کراش" را می­ خورد و ضد آفت است.

 

بادهای موسمی بم

دیگر اینکه بادهای محلی بم عبارتند از: "شب­باد" که در تابستان از سوی غرب می ­آید و شب ­ها.

بعد "باد شمال" است که باز در تابستان می ­آید، اما در سه روز اول، چون از روی بیابان ­های داغ می­ گذرد، گرم است و آنرا "لوار" Lavār)) می­ گویند، اما بعد از سه روز خنک ­می­ شود و البته روزها می ­آید و غروب بند می ­آید. البته وقتی باد شمال هست، شب­باد کمتر است و این باد شمال از تیرماه شروع­ می­ شود.

"باد جنوب" هم هست که "بادکوه" هم می ­گویند و از بهمن­ ماه شروع­ می ­شود و گرم است و با خود بهار و شکوفه را می ­آورد. یک باد دیگر هم هست که "بادروز" می­ گویند و در زمستان یخ­بندان را با خود می­ آورد. از شرق می­ وزد و اگر در حال وزش آن هوا ابر باشد، بارش حتمی است. سالی که این باد نیاید، اصلاً یخ­بندان نمی­ شود.

مأخذ: روزنامه اطلاعات- 16 اسفند 1402

 


[1]) ]اصل: می­کنند[

[2]) توره، همان شغال است.

[3]) این ضرب‌المثل هم تاریخچه و داستان خاصی دارد، ولی مثل بسیاری از ضرب ­المثل ­های دیگر، تاریخچه و داستان اصلی­ اش‌ از یادها رفته‌است. به همین علت، جستجو در باره شکل اصلی و معنا و کاربردش، به نتیجه قطعی و روشنی نرسید، ولی در منابع مربوطه، ضرب ­المثل "شال‌وقشوکردن" وجود دارد، به معنای خاراندن بدن اسب و استر با قشو به منظور ستردن موى زاید و گردوغبارنشسته بر روى بدن اسب و استر، و بعد هم مالیدن شال بر اندام اسب و استر تا آنچه از غبار مانده، پاک شود. بنابراین، معنای عمومی این اصطلاح همانا آراسته ­بودن است.

 

تولید محتوای بخش «وب گردی» توسط این مجموعه صورت نگرفته و انتشار این مطلب به معنی تایید محتوای آن نیست.