بلوچستان و برنامههای استعماری بریتانیا
انگلیس که توانسته بود هند را به مستعمره خود تبدیل سازد، به دنبال راهی برای حفظ آن و نیز توسعه مبادلههای تجاری بود؛ اما قدرت پادشاه صفوی، شاه عباس و پس از او اقتدار نادرشاه، مانع از دستاندازیهای استعمارگرانهاش در ایران میشود. با پایان گرفتن عمر حکومت نادر و روی کار آمدن افراد نالایق پس از او و بعدها روی کار آمدن قاجارها و پهلویها، انگلیس از ضعف حاکمیت ایران بر مناطق شرقی ایران نهایت بهره را برد و برخلاف دولتمردان ایرانی که با مفهوم مدرن مرز سیاسی و تبعات حقوقی و قانونی آن در عرصه بینالمللی بیگانه بودند، کاملا حسابشده و دقیق، طرح ایجاد حائل برای مستعمرههای خود و تعیین خطوط مرزی ایران در شرق را پیریزی کرده و مرحله به مرحله و در فرصتهای مناسب آن را به اجرا گذاشت.
بلوچستان ازجمله بخشهایی از ایران است که همواره بخشی از قلمرو ایران بوده است و سلسلههای حکومتگر در ایران، بعد از سروسامان دادن به نواحی نزدیک به مرکز حاکمیت و بخشهای مرکزی ایران، این ناحیه را تحت فرمان خود درمیآوردهاند. علاوه بر تلاش حکام، موقعیت جغرافیایی این ناحیه در نوع و میزان تسلط دولتهای مرکزی نیز تاثیرگذار بوده است. در دوره معاصر، بهویژه از دوره حاکمیت قاجارها بر ایران که همزمان است با تشدید رقابتهای سیاسی– اقتصادی کشورهای اروپایی در قلمروهای دوردست، این بخش از ایران با توجه به همجواری با هندوستان، اهمیت خاصی پیدا کرد.
انگلیسیها که توانسته بودند دست دیگر رقیبان خود را به تدریج از هندوستان کوتاه کنند، تصمیم گرفتند که برای امنیت بخشیدن به سرحدات آن، منطقه حائلی در مرزهای شمال غربی هندوستان تشکیل دهند و از این زمان است که سیاست انگلیسیها در این ناحیه از ایران آغاز شد.
احداث خط تلگرافی کراچی، جاسک باعث شد که دولت انگلیس در امور بلوچستان بیشتر مداخله کند. در ابتدا قراردادها و پیمانهایی را با روسای طوایف بلوچ برای حفظ و نگهداری سیمتلگراف منعقد کردند.
روسای طوایف باهو کلات و دشتیاری در مقابل گرفتن مقرری سالانه حفاظت از سیم ساحلی مکران را پذیرفتند.
شورش هند در سال١٨٥٧م انگلیس را به دخالت در امور بلوچستان مصمم کرد؛ زیرا بدون ارتباط تلگرافی جابهجایی پیامها بین هند و بریتانیا، سه ماه زمان میبرد. بنابراین انگلیس در سال١٨٥٧م اولین اقدامها را برای برقراری ارتباط تلگرافی بین هند و غرب از طریق دریای سرخ یا دریای عمان و خلیجفارس و از طریق عراق به بغداد صورت داد؛ ولی با انجام نشدن آن، به فکر ارتباط از طریق ایران، از مسیر بلوچستان و سواحل جنوبی ایران به سمت بندرعباس و بغداد افتاد. سرفردریک گلد اسمیت، مامور بررسی و تحقیق درباره این مسیر از سوی دولت انگلیس شد و همزمان مذاکرهها با ایران، با وجود مخالفت شدید رجال و مردم بهدلیل اهمیت سیاسی پی گرفته شد که با سیاست خاص بریتانیا یعنی تهدید و تطمیع بزرگان دربار و نیت ناصرالدینشاه در استفاده از این قرارداد به نفع حکومت خود در دسامبر ١٨٦٢م از دولت ایران امتیاز کشیدن خطوط تلگرافی گرفته شد.
اختلافاتی بر سر اجرای قرارداد و بار مالی حاصل از آن در تعیین حدود سرزمینی ایران پیش آمد. نخستین اختلاف بر سر شرطی بود که ناصرالدینشاه در قرارداد پیشنهاد داده بود مبنی بر حفظ استقلال و اقتدار ایران در این مناطق و پرداخت هزینه نگهداری خطوط تلگراف. وزارت خارجه بریتانیا تنها هزینه نگهداری خطوط تلگراف و پرداخت هزینه نگهداری خطوط از خانقین تا بندرعباس را به عهده گرفت و درباره حقوق ایران از بندرعباس را تا سرحد سند سکوت کرد؛ زیرا این نواحی، سواحل چابهار و جنوب بلوچستان در این زمان در اجاره سلطان مسقط عمان بود و انگلیسیها قراردادهایی برای کشیدن خطوط تلگراف در این مناطق جداگانه با سلطان مسقط بسته بودند و نیازی به ذکر آن در قراردادشان با دولت ایران نمی دیدند. با پافشاری دولت ایران در حفظ حقوق خود در این منطقه، سفیر کشور انگلیس با اعلام قصد کشورش برای کشیدن سیم تلگراف در این نواحی اعلام کرد که این مناطق ملک متصرفی دولت ایران نیست.
از این زمان است که اختلاف بین ایران و انگلیس بر سر مرزهای بلوچستان شدت مییابد و پیشنهاد تعیین حدود بلوچستان از سوی گلداسمیت طرح میشود.
رقابتهای دولتهای فرانسه و انگلیس بر سر هندوستان انگلیسیها را بر آن داشت تا کنترل بلوچستان را که یکی از معابر دسترسی به هندوستان بود، بهدست بگیرند. انگلیسیها برای جدا کردن بلوچستان از ایران اقدامات گستردهای برای شناسایی این سرزمین انجام دادند، از جانب دیگر دولت ایران در تلاش بود تسلط خود را بر این نواحی گسترش دهد. در دوره ناصرالدین شاه، دولت مرکزی تسلط و گسترش نفوذ خود را در بلوچستان و مرزهای شرقی ایران افزایش داد. این حرکات سبب شد انگلیس سرحدی برای جلوگیری از پیشروی ایران تعیین کند. انگلیس بعد از کشیدن خطوط تلگراف، درخواست تعیین حدود دولت ایران در بلوچستان را مطرح کرد؛ اما با مخالفت دولت ایران مواجه شد. ناصرالدینشاه که قدرت مقاومت در برابر سیاست انگلیسیها را نداشت، تن به تشکیل گروههای مرزی مشترک داد. نتیجه کار این گروههای مرزی، واگذاری بخشهای وسیعی از بلوچستان و تشکیل بخشی از منطقه حائل برای هندوستان بود. در حقیقت ماموریت ژنرال گلداسمیت، نه برای داوری در رفع اختلافهای مرزی در بلوچستان، بلکه برای به اجرا در آوردن برنامه تفصیلی حدود مرزهای بلوچستان بود که در ژانویه١٨٧٠ برای او تعیین شده بود. ایرانیان در مقابل، نظیر سایر ملتهای مشرق زمین، کاملا با مفاهیم نوین اروپایی مرز و آثار حقوقی و جغرافیایی آن بیگانه بودند. مهمتر از این، در عمل ثابت شد که ترجمان سنت کهن شرقی حاکمیت و کشور سالاری بر نواحی و مناطق تابعه، به شکلهای حقوقی نوین اروپایی کاری ناشدنی است. در نتیجه هرگاه بریتانیاییها درباره جدایی و جداسازی نواحی تابع ایران به بحث و استدلال میپرداختند، ایرانیان قادر نبودند خلاف آن را ثابت کنند.
بیش از آن نحوه برخورد غیرمسوولانه دربار قاجار بهویژه شخص ناصرالدینشاه، در موضوع تقسیمهای سرزمینی و تعیین مرز نیز شایان اهمیت است. شکایتها و هشدارهای میرزا معصومخان، نماینده مرزی ایران، هیچ گوش شنوایی نیافت.
دولت ایران نه تنها به اقدامهای بیقاعده بریتانیا اعتراض نکرد، نهتنها با نماینده یکسونگرانه «رای داوری» منصوب خود مشورت نکرد و نه تنها به پذیرش گلداسمیت تن داد، بلکه بحثهای خود را درباره نتایج بررسی مناطق مرزی به یک جلسه گفتوگو میان وزیر خارجه با وزیرمختار بریتانیا در تهران که گلداسمیت نیز حضور داشت، محدود ساخت. نقشهها و پیشنهادهای گلداسمیت بیدرنگ و بدون مخالفت پذیرفته شد، تنها هنگام تصویب نهایی از سوی ناصرالدینشاه بود که او ناحیه کوهک را درخواست کرد. نتیجه نهایی این داوری و داوریهای بعدی در مرز بلوچستان بسیار یکسویه بود و بریتانیا توانست تا آن اندازه سرزمینهای بلامعارض ایرانی را برای خانهای محلی سرسپرده خود دست و پا کند که برای معامله و امتیاز گرفتن از ایران از آنها به خوبی استفاده کند. این بدهبستان در حقیقت دستکم یکبار در سال١٩٠٥ واقعیت یافت که بر اساس آن در قبال عدم اجرای حکم عزل امیر خزیمه در سیستان، میرجاوه و بخش بزرگی از سرزمینهای غصبشده ایرانی،
بازگردانده شد. همه این اقدامها چیزی جز یک بازی جغرافیایی سیاسی نبود که بر اساس مقررات اروپایی بازی پیگیری میشد؛ آن هم درحالیکه توپ بازی همیشه در اختیار بریتانیا بود. این نخستین مرحله از تعیین مرز در شرق ایران بود که بهصورت الگویی در دیگر موارد از آن استفاده شد. به سخن دیگر، مرز تعیینشده از سوی گلداسمیت در بخش جنوبی بلوچستان، بهصورت الگویی برای تعیین مرز در دیگر سرزمینهای شرقی ایران درآمد.
نصرت خاتون علوی ناهوکی
استادیار گروه تاریخ دانشگاه ولایت ایرانشهر