تاریخ اجتماعی نشر ایران
کتاب درآمدی به بررسی نشر کتاب در ایران از آغاز تا آستانه انقلاب اسلامی اثر عبدالحسین آذرنگ را میتوان مهمترین اثری دانست که تاریخ اجتماعی نشر در ایران را مورد واکاوی قرار داده است. کتاب از تاریخچه ورود ماشینچاپ به ایران آغاز میشود. جنگهای ایران و روسیه بهرغم نتایج تاسفبار آن، فایدهای نیز داشت و آن آگاهشدن ایرانیان از عقبماندگی و تحجر حاکم بر افکار خود بود. اهتمامی که برای ورود صنعت چاپ به کشور و ترجمه و نشر کتاب در دوره نیابت سلطنت عباسمیرزا و بهویژه سلطنت ناصرالدینشاه به ظهور رسید، واکنش طبیعی روشنفکران وطنخواه به آسیب مهیبی بود که کشور دید. همین کوششها در دهههای بعد اندیشه آزادی، مردمسالاری، نفی سلطه بیگانگان، حاکمیت ملی و عدالت اجتماعی را بهرغم حاکمیت مستبد، در ایران گسترد و به یکی از اصیلترین جنبشهای اجتماعی تاریخ ایران، نهضت مشروطیت، انجامید. فصلهای سیزده تا پانزده کتاب، نشر ایران را در این دوره تاریخساز کاویده است.
مشروطیت که فضای مناسبی را برای آشنایی ایرانیان با اندیشههای نو فراهم آورده بود بر اثر دخالتهای روس و انگلیس، وقوع جنگجهانی اول و نقض بیطرفی ایران و سپس هرجومرج پیامد آن چندان نپایید. با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و سپس تغییر سلطنت در ۱۳۰۴ دوره جدیدی از استبداد و خفقان سیاسی در ایران آغاز شد. آثار این دوره را در عرصه کتاب و نشر تا شهریور ۱۳۲۰ و اشغال دوباره ایران میتوان دید. در این سالها صنعت نشر ایران به لحاظ فنی و ابزارهای مدرن توسعه یافت، اما در نشر اندیشه اجتماعی و توسعه آگاهی سیاسی دورهای از رکود و جمود را رقم زد. در این فضای بسته، بهناگزیر تتبع ادبی و تصحیح متون کهن رونق میگیرد. نویسنده به گفتمانهای رایج آن دوران توجه کرده است که بیشتر در محتوای نشر دولتی قابل دنبال کردن هستند؛ گفتمانهای باستانستایانه، ملیگرایانه و مروج تجدد ظاهری، محدود و گزینشی.
همچنین گرایش به سرهنویسی و پیراستن زبان فارسی از واژههای بیگانه (بهویژه عربی) در نوشتههای شماری از نویسندگان شاخص این دوره نمایان است. باستانگرایی در رمانها و داستانهای تاریخی ظاهر میشود و هواداران خیالپرداز بازگشت به شکوه ایرانباستان را فرامیخواند. رشد تولید کتابهای آموزشی (ابتدایی، متوسطه و آموزش عالی) نیز در این دوره قابلتوجه است که فصلهایی را در کتاب تشکیل میدهد. همچنین فصلی به «سیاست مطبوعاتی و انتشاراتی دولت» و فصلهای دیگری به «اختناق و سانسور کتاب» و پیامدهای آن در دوره رضاشاهی اختصاص یافته است. دورانی که پرویز ناتل خانلری (وزیر فرهنگ در سالهای ۴۲-۴۱) آن را «دوران سیاه» نامیده بود.
پس از شهریور ۱۳۲۰ دورهای از گشایش برای کتاب و نشر ایران آغاز شد. در فضای بهشدت سیاستزده کشور، گرایش به مطبوعات بهطور طبیعی بر گرایش به کتاب غلبه داشت. بررسی آماری نویسنده - بر اساس برآوردهای تقریبی - از شرایطی حکایت میکند که او، به روشنترین تعبیر، «فقر مزمن نشر و کتابخوانی» نامیده است. در این برآورد، میزان تولید کتاب در سال ۱۳۲۰ کمتر از ۳۰۰ عنوان در سال بوده است که در سال ۱۳۳۰ به کمتر از ۵۰۰ عنوان افزایش مییابد. جمعیت ایران در آن سال کمی بیش از ۱۶ میلیون نفر برآورد شده است. نویسنده به ورود رسانههای رقیب و تاثیر آنها بر کتاب توجه میدهد. دهه ۱۳۲۰ همچنین دوره «نشر بینامونشان» است؛ یعنی کتابهایی که بدون اطلاعات کتابشناختی منتشر میشدهاند. بخشی از این کتابها به ملاحظات قابل درک سیاسی و پرهیز از دردسرهای احتمالی اینچنیناند، اما بسیاری هم از ناآگاهی ناشرانشان حکایت دارند. با همه اینها، باید اذعان کرد که پایه نشر حرفهای و پیشرو ایران در همین دهه گذاشته شده است.
نشر ایران در دهه ۱۳۲۰و در دنیای پس از جنگ جهانی دوم، از به راهافتادن موجهایی متاثر از اندیشههای جهانی و بومی رنگ میپذیرد. طرح اندیشههای چپگرا، ملیگرا، اسلامخواه سنتی یا نواندیش در کنار ترجمه ادبیات روز غرب منظومهای رنگارنگ و بسیار متفاوت با نشر محافظهکار، استبدادزده و سنتگرای گذشته را شکل میدهد. گفتنی است که تاسیس انتشارات دانشگاه تهران و انتشارات امیرکبیر، دو رویداد تاثیرگذار بر نشر ایران، هر دو در این دهه صورت گرفت. در دهه ۱۳۳۰، نشر ایران بسیار از فضای سیاسی کشور تاثیر میپذیرد. دوره آزادیهای سیاسی با کودتای ۱۳۳۲ به آخر میرسد و نقطه پایانی بر نشر حزبی و ایدئولوژیک، بهویژه در طیف چپ، گذاشته میشود. با این حال توقف حیات آزاد سیاسی و سرخوردگی نیروهای اجتماعی، دورانی از فعالیت را در عرصه کتاب و نشر بهراه میاندازد که تا دو دهه بعد ادامه مییابد و آثاری ماندگار برجای میگذارد. رشد تولید کتاب بهویژه در ۱۳۳۴ و پس از سرکوب مطبوعات آزاد جلوهگر میشود. این جایگزین شدن موقت کتاب بهجای نشریات به محاق رفته را بعدها نیز شاهد بودهایم. سیاهه تحولات نشر ایران در دهه ۳۰، آنگونه که در کتاب آمده است، چشمگیر است.
رشد تولید کتاب متناسب با رشد طبقه متوسط شهری، زمینهساز توسعه ناشران فعال (مانند ابنسینا و گوتنبرگ) و تاسیس بنگاههای تازه میشود. در این میان انتشارات نیل و شرکت سهامی انتشار در بخشخصوصی شاخصاند و همچنین دو بنگاه کارآمد و ثروتمند وابسته به حاکمیت یا بهرهمند از مواهب تقرب به دستگاه؛ بنگاه ترجمه و نشر کتاب و موسسه انتشارات فرانکلین. فصلهایی از کتاب به تفصیل به این ناشران اختصاص یافته است و فصلی هم به ناشران کمتر شناخته این دهه. رویآوردن شماری از فعالان حزبی و سیاسی چپگرا و برخی از روشنفکران تازه از زندان رهاشده بهکار کتاب و نشر منشأ تحولی بیسابقه شد. ویرایش و کتابپردازی جدید و گرافیک نشر به معنای امروزی آنها در همین دوره شکل گرفت. به اینها باید افزود: تاسیس چند چاپخانه مجهز به فناوری جدید، گشایش کتابفروشیهای تازه و همچنین انتشار نخستین کتابشناسی معاصر به همت ایرج افشار و سپس کتابشناسی ملی ایران.
ویژگی نشر ایران در دهه ۱۳۴۰ رشد چشمگیر اغلب شاخصهاست. براساس آمار کتابشناسی ملی ایران، شمار کتابهای انتشاریافته در سال ۱۳۴۰ کمتر از ۶۰۰ عنوان بود که در سال ۱۳۴۹ به بیش از ۴۳۰۰ عنوان رسید؛ یعنی قله رشد تولید کتاب در سراسر دوران پهلوی. کتاب توضیح میدهد که این رشد تنها کمی نبود. رشد کیفی آثار انتشاریافته، افزایش تقاضا برای کتاب و گسترش جامعه کتابخوان، همچنین افزایش شمار ناشران و پدیدآورندگان کتاب را هم باید در نظر داشت. رشد شهرنشینی و طبقه متوسط باسواد زمینه مناسبی را فراهم ساخت تا در پایان سال ۱۳۴۹، آمار سرانه کتاب به جمعیت کشور نسبت به سال۱۳۴۰، شش برابر شود. نکته مهم آن است که چنین رشدی نه حاصل تزریق پول و یارانه دولتی به نشر کشور، که نتیجه تحولات اجتماعی و رشد طبیعی جامعه بود. از این رو میتوان دهه ۱۳۴۰ را شکوفاترین دهه کتاب و نشر ایران به شمار آورد.
از رویدادهای مرتبط با نشر کتاب در این دهه، تصویب قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان (۱۳۴۸) است که نخستین سند قانونی ناظر بر حق مولف (کپیرایت) در ایران به شمار میرود. فصلی از کتاب به سانسور و سیاستهای نظارتی دولت بر کتاب اختصاص دارد. پیداست که سانسور قاعدهپذیر نیست و نمیتواند روش واحدی داشته باشد، چون تابع تشخیص و سلیقه مامور اجرای آن است. در دهه ۱۳۴۰ نیز بسته به شرایط یا دیدگاه متصدیان، سانسور با شدت و ضعفهایی اعمال میشد. درگیری ناشران و پدیدآورندگان با اداره نگارش وزارت فرهنگ و هنر که عهدهدار سانسور کتاب بود، زمینهساز تشکیل کانون نویسندگان ایران (۱۳۴۷) شد که در نخستین بیانیه خود بر حق آزادی بیان و نشر آثار پای فشرد. همچنین به مذاکراتی میان نمایندگان نویسندگان و ناشران با دولت انجامید که حاصل آن تعیین روال تازهای مبتنی بر ثبت حقوقی کتاب چاپ شده از سوی ناشر بود؛ روالی که تا پایان کار حکومت وقت ادامه یافت ولی در عمل کمکی به کاستن از فشار سانسور نکرد.
سرانجام در بحث از نشر ایران در دهه ۱۳۵۰ تا آستانه انقلاب۵۷، چند ویژگی قابلتوجه است. بهرغم عواملی چون رشد جمعیت کشور (بالغ بر ۳۳ میلیون نفر در ۱۳۵۵)، افزایش ناگهانی درآمدهای حاصل از فروش نفت، گسترش آموزش همگانی و افزایش شمار تحصیلکردگان دانشگاههای داخل و خارج، بهبود کیفی تولید کتاب و رشد تجهیزات و دانش فنی چاپ، تاسیس موسسات متعدد پژوهشی وابسته به دولت و دانشگاههایی که هر یک انتشاراتی را یدک میکشیدند، نشر کتاب در ایران رو به قهقرا گذاشت. آمار کتابشناسی ملی ایران کاهش تولید کتاب در دهه ۱۳۵۰ را آشکار میسازد. تعداد کتابهای منتشر شده در سال۱۳۴۹ که ۴۳۵۹ عنوان بود، در سال ۱۳۵۰ به ۳۴۷۴ عنوان کاهش یافت. سقوط منحنی تولید کتاب در ایران ادامه یافت و در ۱۳۵۵ به مرز بحرانی ۱۶۸۹ عنوان رسید.
شناخت و تحلیل این افول فرهنگی در کشور، آن هم در زمانی که حاکمانش از رسیدن به آستانه «تمدن بزرگ» سخن میگفتند، میتواند وجهی از بحران فراگیر نظام پادشاهی را آشکار سازد که بهزودی با سرعتی حیرتانگیز رو به اضمحلال گذاشت. نویسنده نیمه نخست دهه ۱۳۵۰ را از «سختگیرانهترین دورههای نظارت بازدارنده دولت در عرصه نشر» میداند. دورهای که با تناقض شدید میان سیاستهای توسعه اقتصادی و بسته شدن فضای سیاسی و فکری شناخته میشود. در ادامه، فصل مستقلی به بررسی علتهای افول نشر در دهه ۱۳۵۰ اختصاص یافته است. در دهه ۱۳۵۰ اداره نگارش وزارت فرهنگ و هنر در عمل تحت امر ساواک قرار داشت و ناگزیر از پذیرش برداشتهای ماموران امنیتی بود که اطلاعات خود را بیشتر از بازجویان میگرفتند! فضای عمومی کشور که پس از آخرین سرکوبهای سیاسی اوایل دهه ۱۳۴۰ بهظاهر در سکون و آرامش به سر میبرد، آتش زیر خاکستری را نهان ساخته بود که در دهه بعد زبانه کشید و شعلهور شد. رویداد اخیر بهویژه از آن جهت اهمیت دارد که نخستین بهرهگیری از «فضای باز سیاسی» اعلان شده از سوی دولت و نخستین اعتراض علنی و قانونی است که پس از سالها سکوت تحمیل شده بر محیط فکری و اجتماعی کشور به گوش میرسد.
در نشر ایران نقاط ناشناخته بسیاری هست؛ از ناشرانی که در دورههایی فعالیت چشمگیری داشتهاند و امروز جز نامی از مدیرانشان نمیدانیم تا کتابهایی که ناشرانشان از هویتهای ناشناس یا مجعول استفاده کردهاند. نشر مخفی از موضوعات ناشناخته تاریخ نشر ایران است که نویسنده بهدرستی به اهمیت آن توجه دارد ولی پیداست که در نبود اطلاعات و منابع لازم، تنها باید به کلیاتی در این باره اکتفا کرد. نشر مخفی تنها محدود به انتشارات احزاب غیرقانونی شده (مانند حزب توده ایران) نیست که با کشف چاپخانه و امکانات مخفی آنها، انتشار کتابها و نشریاتشان متوقف یا دچار اختلال شود. ما با گونهای از نشر مخفی نیز روبهروییم که ماهیت سیاسی و حزبی نداشته است. میدانیم که شماری از ناشران پیش از انقلاب، به انگیزههای مختلف، گاه دست به انتشار کتابهایی زدهاند که مجوز انتشار نداشتهاند. اینگونه کتابها طیف وسیعی از موضوعات گوناگون و حتی ادبیات داستانی را شامل میشده است. برخی از این ناشران حکایتهای جالبی از تجربیاتشان در گریز از سانسور دولتی و چاپ و توزیع کتاب غیرمجاز دارند که در بررسیهای آینده قابل استفاده است.
در مواردی این ناشران با ترفندهای گوناگون کتابهای غیرمجاز را در چاپخانههای علنی به چاپ رساندهاند و پیش از آنکه ساواک باخبر شود، آنها را توزیع کردهاند. نمونههایی از انتشار کتابهای بدونمجوز یا کتابهایی را سراغ داریم که به دلایلی مجوز انتشارشان لغو شده است. یک نمونه جالب، انتشار گسترده چند ده هزار نسخه از داستانهای صمد بهرنگی، با کاغذ و چاپ نامرغوب ولی بهای اندک، در سراسر کشور است. کاری که از سوی مجید اروانی، ناشر تبریزی و از نزدیکان محفل صمد بهرنگی و بهروز دهقانی به انجام رسید و به بهای چند سال زندان برای وی تمام شد.
از خاطرات بازماندگان گروههای مخفی دهه ۵۰ و اسناد منتشر شده ساواک چنین پیداست که این گروهها هستههایی انتشاراتی داشتهاند که در تهران یا شهرستانها مستقر بودهاند و صرفا بهکار تکثیر کتابها و جزوههای گروه میپرداختهاند. آنها از وسایل و روشهای چاپ دستی رایج، مانند تایپ روی کاغذ استنسیل و تکثیر با دستگاه پلیکپی و حتی چاپ سیلک استفاده میکردهاند. شمارگان برخی از این کتابها گاه به صد نسخه و حتی بیشتر میرسید. در سالهای نخست پس از انقلاب نمونههایی از این کتابهای تکثیر دستی شده در نمایشگاههای دانشجویی به نمایش گذاشته شد و برخی با حروفنگاری جدید انتشار عمومی یافت. در همین زمینه، از مواردی هم یاد میشود که گروههای عمدتا مذهبی متون آموزشی خود را با تغییر نام کتاب و درج نامی جعلی بهعنوان نویسنده، بهطور رسمی چاپ و منتشر کردهاند.
در ماههای پایانی ۱۳۵۶ و اوایل ۱۳۵۷، زمانی که نفسهای حاکمیت به شماره افتاد، نشر غیرمجاز (نوعی سامیزدات ایرانی) شکل گرفت که کتابهای بسیاری را در شمارگانی که قابل برآورد نیست، منتشر کرد. این کتابهای موسوم به «جلد سفید» طیف وسیعی از آثار چپ مارکسیستی تا اسلام انقلابی، تاریخنگاریهای نهضت ملی، نطقهای مجلس و دفاعیات دکتر مصدق در دادگاه نظامی، زندگینامههای مبارزان جنبش مسلحانه، آثار دکتر علی شریعتی، کتابهای سیاسی انتشاریافته در دهههای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰، آثار نویسندگان و شاعران معاصر ایرانی که به تیغ سانسور گرفتار شده بودند و تا حدودی ادبیات تهییجی پدیدآمده در کوران انقلاب را شامل میشد. کتابهایی که با انگیزههای مختلف و در شمارگان نامعلوم انتشار مییافت و بهسرعت در سراسر کشور توزیع میشد. این بخش از تاریخ نشر ایران نیز درجایی ثبت نشده است و حتی فهرست جامعی از این کتابها در دست نیست.
منبع: با تلخیص انسانشناسی و فرهنگ