موانع داخلی اصلاح نظام در ایران
۱- مخالفت برخی از سران سپاهی قدیم با نظام جدید و عناد ایشان با هر وضع تازهای در سپاه ایران یکی از علل اصلی عدم توسعه سپاه بود. این «روسا تصور میکردند با نفوذ و قدرت ارتش اهمیت اینان کاسته میشود و نباید بگذارند فرنگیها زمام امور ارتش را به دست بگیرند.»
۲- عباس میرزا و وزیر او میرزا بزرگ قائممقام اول در میان شاهزادگان و وزرا مخالفانی داشتند که تا میتوانستند مانع کار ایشان میشدند و از همه آنها مهمتر محمدعلی میرزا دولتشاه بود که چون فرزند بزرگتر شاه و از ولیعهدی محروم بود کینه عجیبی نسبت به عباس میرزا داشت. «عباس میرزا بهعنوان شکایت از محمدعلی میرزا به سرگوراوزلی گفته بود که برادرش برای اینکه عباس میرزا و نظام جدید او را در نزد ایرانیان منفور کند، میکوشید که قبول آداب و لباس و کفار را در چشم مردم مخالف با دین اسلام جلوه دهد.» سرهنگ دروویل درباره این شاهزاده میگوید: «... فرزند ارشد شاه... در ستمگری و جهل و نفرت عمیق نسبت به تمدن ید طولایی داشت...»
۳- بیپولی عباس میرزا و خودداری فتحعلی شاه از دادن پول به او نیز مانعی بود. خزانه عباس میرزا در راه جنگهای ایران و روس و سرکوبی یاغیان آذربایجان صرف شده بود. قفقاز و شهرهای آبادان از دست ایران بیرون رفت و حکام و ماموران جمعآوری مالیات از این وضعیت سوءاستفاده کردند و پول را به خزانه دولت نرساندند و بر مشکلات موجود افزودند.
۴- شکست عباس میرزا در جنگ با روسها و نقشههای اصلاحی به تدریج روح و جسم شاهزاده را ضعیف ساخت و خودداری افسران فرانسوی و انگلیسی از کمک به او در حساسترین مواقع جنگ، او را از افسران بیگانه مایوس و شور و حرارتش را در اصلاح نظام ایران به دلسردی و افسردگی مبدل ساخت. فتوحاتی که در یزد و کرمان و خراسان _که در عملیات نظامی خود فرماندهی اردو را داشت _ نصیب او شد، او را نسبت به افسران خارجی بیمیلتر کرد و این شبهه برای وی حاصل شد که به همان طرز قدیم سپاهداری ایران میتوان در جنگ پیروز شد.
۵- شکستهای ایران از روسیه چنان روحیه زمامداران ایران را خراب کرد که چون آلت بلاارادهای در دست روسها قرار گرفتند بهطوریکه «پس از فتحعلی شاه محمدشاه و وزیر او حاج میرزا آغاسی... در خود جرات و جسارت مخالفت با اوامر وزیر مختار روس را نداشتند...» و بدیهی است که روسها هم تقویت سپاه ایران را خوش نداشتند و با آن مخالف بودند. «اوژن فلاندن» که در زمان محمدشاه به ایران آمده است، ضمن تشریح علل عقبماندگی ارتش ایران میگوید: «... دولت روس نمیخواهد سرباز ایرانی آموزش نظامی گیرد و وضع ارتش ایران منظم شود...» لرد کرزن نیز بر این عقیده است و مینویسد: «... روسها نمیگذاشتند کار قشون ایران رونقی بگیرد...»
۶- وضع اجتماعی ایران در آن زمان به گونهای بود که از کوشش و کاری که میشد نتیجه چندانی بهدست نمیآمد. اشاره مختصری به مسائل زیر این موضوع را واضح میکند:
- انس و علاقه مردم ایران به سوابق و سنن زندگی شرقی، آداب و رسوم و تعلیمات اروپاییان را بر آنان گران میساخت و ناهموار مینمود. کوتزبو در اینباره مینویسد: «قشون ایران... از حیث تعلیم قواعد و نظامات پیش نرفته است، کسی که از علاقه ایرانیان به حفظ آداب و رسوم قدیمه خود اطلاع داشته باشد، میفهمد که تغییرات تازه چقدر به چشم مردم ناگوار است و حضرت ولیعهد باید متحمل چه زحماتی شده باشد که تا این اندازه موفقیت حاصل کرده باشد...»
- بیسوادی سربازان که اغلب از افراد ایلات و عشایر یا روستاییان بودند خود مانع مهمی بود. «رالین سون» که چند سال مامور تعلیم سپاهیان کردستان و کرمانشاه بود، در اینباره مینویسد: «نیروهای منظم ایران از همان زمان تولد قابل تحقیر بودند و به جز مشق و تمرین در هیچ چیز دیگر به قشونهای منظم اروپایی و هندی شباهت نداشتند...» این گفته اگرچه سراسر حقیقی نیست، ولی میرساند که در تعلیم سپاه ایران اشکال زیاد و موفقیت ناچیز بوده است و اگر دستهای از گارد سلطنتی که به استقبال «هنری الیس» وزیر مختار انگلیس رفته و مورد توجه واقع شده بود در میان سربازان ایرانی وجود داشت نباید حکم کرد که همه این دستهها اینچنین تربیت یافته و مجهز بودند. با وصف این بیسوادی عمومی مشکل دیگری نیز در کار تربیت سربازان بود و آن اینکه آنان هرچندگاه با روش تربیتی تازهای روبهرو میشدند و تغییر و تبدیل صاحب منصبان موجب شده بود که سپاه جدید ایران « بعضی به زبان فارسی، بعضی به زبان فرانسه و بعضی به زبان روسی...» و در آخر برخی به زبان انگلیسی مشق یاد بگیرند، بدیهی است با این تغییرات وقتی نتیجه کار رضایتبخش است که سربازان روستایی و ایلیاتی با یک برنامه منظم و دقیق و مستمر تعلیم داده شوند و متاسفانه این کیفیت در نظام آن زمان وجود نداشت.
- علاقه زمامداران و سرداران به حفظ منافع و امتیازات شخصی و نبودن زمامداری قوی و با اراده نیز در اصلاح نظام لشکری ایران مانعی کافی بود.
- حکومت استبدادی و نبودن آزادی عقیده و انتقاد و نبود هیچ نوع قانون عرفی به جز رای پادشاه و نداشتن تجهیزات و تدارکات کافی و دیگر وسایلی که برای نگهداری قشون منظم دائمی لازم است از جمله پرداخت منظم حقوق و جیره صاحب منصب و سرباز نیز از جمله موارد عمده داخلی بود و از آن گذشته هرجا نظام جدید ایران خواست امتحانی بدهد با مخالفت و تحریکهای داخلی و خارجی روبهرو و مجبور به عقبنشینی شد و این امر موجب یأس کلی زمامداران شد و آنان را وادار کرد به ظاهر قناعت کنند و اسم را بر رسم ترجیح دهند.
منبع: حسین محبوبیاردکانی، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۰.