آلمانیها که بهمنظور کوتاه کردن دست انگلستان از ایران و سپس هند، از آغاز جنگ جهانی اول دست به جمعآوری هوادار در ایران و غرب هند زده بودند، در ایران از عنوان «هم نژادی» و اینکه انگلیسیها عامل و باعث همه بدبختیهای ایرانیان بودهاند برای نفوذ در قلبها استفاده میکردند و در نقاط دیگر، بهخصوص در میان مسلمانان شبه قاره هند (پاکستان فعلی) حتی رواج داده بودند که ویلهلم دوم امپراتور آلمان مسلمان شده است.
ایران در آستانه جنگ جهانی اول اعلام بیطرفی کرده بود، ولی توان نظامی قابل ملاحظهای نداشت که از ورود نیروهای دو اتحادیه متخاصم به وطن جلوگیری کند. عثمانی که در کنار آلمان بود ۱۵ ژانویه ۱۹۱۵ تبریز را تصرف کرد اما روسیه نیرو فرستاد و عثمانی را اخراج کرد.
عثمانی، خواهان رسانیدن خود به آسیای میانه و ایجاد اتحادیه «پان ترکیسم» بود و آلمان نقشه تصرف میدانهای نفتی ایران و پالایشگاه آبادان از یک طرف و رخنه به هند و طرد انگلستان از این سرزمین پهناور را از سوی دیگر، در سر داشت.
روسیه و انگلستان هم نیات مختلف داشتند؛ انگلستان «فرمانفرما» را که دوست خود بود نخستوزیر میکرد و روسیه او را برمیداشت و سپهسالار را که هواخواهش بود بر جای او مینشاند و ...
جمع نیروهای اشغالی روسیه شش هزار و انگلستان چهار هزار تن بود و ایران نیرویی به این شمار نداشت که حاکمیت و امنیت داخلی خود را حفظ کند. در پایان سال ۱۹۱۶ روسیه و انگلستان به نفوذ آلمان و عثمانی در ایران پایان دادند. انگلستان بهمنظور دور ساختن عثمانی از میدانهای نفتی، در عراق نیروی تازه نفس پیاده کرد و به سوی بغداد پیش رفت.