دوخط روسی و انگلیسی!
اینجا بخشهایی از کتاب او را میخوانید:
... سازش و قرارداد سیو یکم اوت ۱۹۰۷ که به موجب آن، ایران به دو منطقه نفوذ انگلیس و روس تقسیم شد، در مذاق ایرانیان حساس و میهنپرست سخت تلخ و ناگوار آمد. البته حقوق بینالمللی هنوز هم ایران را کشوری مستقل میشناسد که زیر حمایت یا نظارت هیچ قدرت بیگانه دیگر نیست. اما موقعیت حساس جغرافیاییاش و هرج و مرج سیاسی حاکم بر آن، این سرزمین را از برخوردار بودن از امتیاز استقلال و عدم وابستگی به قدرتهای دیگر، عملا بیبهره ساخته است. از آن لحظاتی که خطوط روسها و انگلیسیها در آسیا به هم نزدیکتر شده است، خاورمیانه به میدان نبردهای بیپایانی مبدل شده که در این میدان، دو نیروی رقیب، راههای حمله و عملیات دفاعی را معین میکنند. در چنین شرایط استثنایی، خطمشی سیاسی هر کشور، ترکیب و آمیزهای از روشهای خاصی است که به تدریج توسط نظامیان طرحریزی میگردد. در شرایطی که دولتهایی درحد واسط دو یا چند قدرت واقع شدهاند و به تنهایی توانایی آن را ندارند که کشورهای همسایه خود را وادار سازند تا به بیطرفی و حق حاکمیت آنها احترام بگذارند، دیگر استقلال و حق حاکمیت در میان نمیماند تا کشورهای متخاصم آن را به رسمیت بشناسند. در چنین وضعی، تعیین و تثبیت مرزهای ایران و ترکیه، آسیای مرکزی یا افغانستان، به تصمیمات دولتهای انگلستان و روسیه مربوط میشود. افسران انگلیسی و روسی در تحدید حدود عملا مداخله میکنند. ایران به سرزمین بلاتکلیف و نامشخصی تبدیل میگردد که در آن منافع دو کشور رقیب، دائما در حال تداخل هستند و هر کدام نیز درصدد یافتن راههای نفوذی جدید و بلند شدن روی دست حریف برمیآید. رقابت انگلیس و روس، موجب شده است که در حکومت ایران، یک خط انگلیسی و یک خط روسی که هر دو خوب جا افتادهاند، بر همه اعضا حاکم باشند و هر دو جریان نیز تلاش میکنند تا با استفاده از کوچکترین فرصت، امتیازات تازهای را به سود خود به دست آورده و علیه رقیب قدمی فراتر بگذارند. حوادث آفریقای جنوبی، روسها را یک قدم جلوتر انداخت؛ جنگ روس و ژاپن(۱) فرصت تعرض خوبی به نفع انگلیس فراهم آورد. با وقوع انقلاب در ایران(۲)، دولت انگلستان نقشههایی برای شمال ایران طرح و سعی نمود با توجه به سازش اخیرش با روسها، موقعیت خود را در آن نواحی مستحکمتر کند.
مرزهای طولانی مشترک میان روسیه و ایران و تسلط کشور مزبور بر دریای خزر، برای عملیات نفوذی روسها، پایگاه مناسبی به شمار میروند. از لحاظ سوقالجیشی، تمامی استانهای شمالی ایران، که جزو بهترین ایالتهای این کشور محسوب میشوند زیر مهمیز روسها واقع شدهاند. عملیات نفوذی انگلیسیها هم از جانب جنوب و از طریق صحراهای بلوچستان و سواحل متروک خلیج فارس آغاز میشود. اولین اقدام عملی روسیه، عبارت از ایجاد و تامین راههای نفوذی احتمالی نظامی بود. دولت روسیه، زیر پوشش مشترکی که توسط یک بانکدار یهودی از اهالی مسکو، به نام آقای «لازار پولیاکوف(۳)» تشکیل شده بود، به احداث جاده شوسهای از رشت تا قزوین و تهران، با تمدید راه قزوین تا همدان، اقدام کرده است. راه دیگری نیز از ارس تا تبریز کشیدهاند که خاکهای دستی و گودالهایی کنار آن، در صورت نیاز، موجبات نصب میلههای راهآهن و اتصال آن به شبکه خطآهن ماورای قفقاز(۴) را که تاکنون تا لب رودخانه رسیده است، فراهم آورد. راه دیگری نیز «عشقآباد» را در آن سوی خزر به مشهد، در خراسان متصل میکند. ناگفته پیدا است که اداره و نگهداری هر سه این راههای شوسه که در قلمرو ایران واقع شدهاند، با نمایندگان روس است. دستهای از قزاقان ایرانی که تحت نظارت افسران روسی تربیت و فرماندهی میشوند، جلوداران نیروی ضربتی ارتش را در تهران تشکیل میدهند. عده آنان، یک تیپ مرکب از دو هزار سوار است که به چهار هنگ و دو آتشبار توپخانه صحرایی قسمت میشوند. افراد آنان از میان طوایف شاهسون که در جنوب تهران استقرار دارند، انتخاب میشوند. «قزاق»ها از لحاظ وضع ظاهری بسیار آراسته و از نظر کارآیی، منضبط و به درد بخورند. ضمنا به وجود روسا و فرماندهان خویش سخت میبالند.
نفوذ مالی روسها از سال ۱۹۰۰ آغاز شد. دو فقره وام پی در پی، مجموعا معادل سی و دو میلیون و نیم روبل برای ارضای ولخرجیهای مظفرالدین شاه و پر کردن جیب نوکران طمعکار وی، از روسیه اخذ شد و به عنوان وثیقه عواید گمرکات- به استثنای گمرکات خلیج فارس که قبلا در قبال وام ناچیزی به مبلغ پانصد هزار لیره از انگلستان در سال ۱۸۹۲، در گرو آنان قرار گرفته است - به گروگان رفت. ضمنا دولت ایران اجبارا تعهدی سپرد که به غیر از روسیه، از هیچ کشور دیگری وام نگیرد و تا سال ۱۹۱۰ نیز در مورد احداث راهآهن اقدامی به عمل نیاورد. از آن تاریخ به بعد، میزان بدهیهای ایران، از بابت پیش پرداختهای کوتاهمدت بانکهای انگلیسی و روسی بسیار سنگینتر شده است.
تا آن تاریخ، به موجب عهدنامه ترکمانچای، واردات ایران، الزاما تابع شرایط تعرفه یکنواختی به ارزش ۵ درصد به نسبت کالاهای وارداتی بود. در سال ۱۹۰۱ روسها متعاقب وامهایی که به ایران دادند، یک قرارداد تجارتی نیز به این کشور تحمیل نمودند که حقوق ویژهای در مفاد قرارداد گنجانده شد. به این معنا که از محصولات عادی بازرگانان روسی عوارض بسیار ناچیز، ولی از محصولات دیگر، عوارض سنگینتر اخذ گردد.
شعبه مرکزی بانک استقراضی که وابسته به بانک دولت روس است، در تهران و شعب آن در شهرهای عمده شمالی و مرکزی ایران دایر شده و آغاز به کار کرده است. اداره گمرکات نیز از نظر دوراندیشی و احتیاط، مصلحت را در این دید که با نفوذ حاکم، رابطه دوستانه برقرار کند. روی این اصل، ماموران بلژیکی که امور بهداشتی نیز بر عهده آنان محول شده بود، در مرزهایی که با تجارت انگلیسیها سر و کار داشتند، به جنگ و جدال پرداختند.
ارمنیان و مسلمانان قفقازی مستقر در ایران، عاملان گسترش نفوذ روسها در این کشور بودند و در نتیجه از این طریق به رونق بازرگانی ایران کمک میشد. به علت ممنوعیت ترانزیت از خاک روسیه، انحصارا راههای شمال به روی واردات روسی باز بود. در چنین شرایطی، جادههای جنوب بسیار طولانی و حمل و نقل از آن طریق فوقالعاده پرهزینه بود. راه کاروانرو از طرابوزان تا تبریز، نمیتوانست با راهآهن رقابت کند. دولت روسیه به این امتیازات طبیعی، کاهش تعرفه حمل و نقل و امتیاز پاداش متعلق به صادرات را هم اضافه کرد. بانک استقراضی کالاهایی را با ودیعه خاصی دریافت نمود و به غیر از بازرگانان خریدار محصولات روسی، از کسان دیگر، بیعانهای نپذیرفت. یک چنین شیوه حساب شدهای، بسیار ثمربخش بود و بالاخره موجب گردید دایره فعالیت تجارتی روسها سال به سال گسترش بیشتری پیدا کند و همدان و اصفهان و سیستان را هم زیر چتر داد و ستد خود بگیرند. پارچههای نخی و قند روسی با پارچههای هندی و قند فرانسه به رقابت برخاستند. نمایندگان وزارتخانههای امور خارجه، جنگ و دارایی روسیه که سه واحد اغلب ناهماهنگ هستند، آشکارا دست به دست هم دادند تا شاهد و نشاندهنده پیشرفت نفوذ ملی کشور خویش باشند.
سازمان نفوذی انگلستان، البته بیش از روسها دست به کار شده بود. ادارههای تلگراف، که در سرتاسر ایران جای پایی داشت، به عنوان تکیهگاه و مظهر نفوذ قدرت انگلیس در ایران به شمار میرفتند. در سال ۱۸۶۴ روی کابل خلیج فارس، در نقطه اتصال خط کراچی به «فاو»، در مصب «شطالعرب»(۵)، خط بوشهر به تهران نیز دایر گردید که در مسیر اروپا خط ترکیه را مضاعف میکرد. در سال ۱۸۷۰ شرکت زیمنس، بعد از کسب توافق دو دولت آلمان و روس، خط مزبور را از طریق موسسه تلگراف هند - اروپا، در میان ارس و تهران به شبکه بحری متصل نمود.
شعبه ایرانی تلگراف هند- ایران توسط اداره تلگراف هندوستان، که خط تهران تا مشهد نیز به آنها سپرده شده است، نظارت میشود. بین بوشهر و شیراز، توقفگاههایی ساخته شده، که برای مسافران آن نواحی، نعمت غیرمترقبهای است، مشروطه ایران، پیوند و ارتباط خود با شهرهای مختف را، مدیون خطوط تلگراف انگلیسی است. مردم عادت کردهاند، در موارد لازم، دفتر تلگرافخانهها را به اشغال خود درآورند و با هم ارتباط مستقیم برقرار کنند.
در سال ۱۸۸۹، بانک شاهنشاهی ایران، که به عنوان یک بانک دولتی، امتیاز نشر اسکناس را داشت، تاسیس شد. این شرکت انگلیسی، در سراسر ایران شعبه دارد. عملیات بانکی آن، منحصر به پذیرش پیشپرداختهای دولت یا بازرگانان معتبر است. ضمنا برای رجال ایران حساب پسانداز باز میکند و به اعتبار حمایت بریتانیا، نقدینه آنان را، در جایی محفوظ و مطمئن نگه میدارد. سایر امور مالی یا صنعتی، که چند بار به مرحله آزمایش گذاشته شده بود، به ابتکار خود انگلیسیها، ادامه پیدا نکرد. اما از میان عملیاتی که آغاز شده بود، تنها کار راهسازی از سوی شرکت لینچ، در دره کارون که عبارت از ایجاد یک راه آبی به منظور حمل و نقل کالاهای تجارتی بود، به انجام رسید. یک سرویس کشتیرانی نیز از سوی همین شرکت، در دو نهر پایین رودخانه، از خرمشهر تا اهواز، و از اهواز تا شوشتر دایر است. از شهر اهواز تا اصفهان نیز، به گشودن راهی کاروانرو، که از میان کوههای بختیاری میگذرد، از سوی آنان اقدام گردیده است. ضمنا نسبت به مرمت جاده شوسه از تهران به قم و سلطان آباد(۶)، که قرار است از طریق بروجرد و خرمآباد به جاده شوشتر متصل گردد، همت گماشتهاند.
در شیوه نفوذی انگلیسیها، تلگراف، همان نقش را دارد که راهها در شیوه نفوذی روسها دارند. اگر عملکرد سیمها و دستگاههای مخابراتی ضعیف باشد، معنایش این است که باید حوزه عملیات انگلیسیها را گسترش بیشتری داد. در برابر پایگاههای روسی، که گام به گام و حساب شده و یک دست در شمال ایران و اخیرا در حوالی جنوب هم آثار نفوذ و رسوخ تدریجیشان، مشهود شده است، انگلیسیها هم در هر شهری با تشکیلات کم و بیش مشابه هم، مانند استقرار بانک شاهنشاهی، ایجاد تلگرافخانه، تاسیس نمایندگیهای تجارتخانههای بزرگ که حمل و نقل ایران را در اختیار خود دارند، اعزام هیاتهای مذهبی پروتستان، فعالتر از «پرسبیترین(۷)»های آمریکایی در شمال و بیحالتر از «انگلیکان(۸)»ها در جنوب، بالاخره به نحوی از انحای در همه جا حاضر و ناظرند.
این نکته، نیازی به توضیح و تذکر ندارد که اگر نفوذ روسها اختصاصا در قسمت آذربایجان و ایالتهای کرانه خزر و خراسان قوی است، در عوض هر چه به سوی جنوب ایران، نزدیکتر میشویم، نیرو و نفوذ انگلیسیها قویتر و پردامنهتر احساس میشود. خلیجفارس به طور دربست در دست بریتانیا است و تقریبا انحصار کشتیرانی در این دریا را اختصاصا در اختیار خود دارد. شرکت «بریتیش ایندیا(۹)» خدمات پستی را به عهده دارد و انگلستان از طریق راههایی که در زیر به شرح آن میپردازیم، با ایران داد و ستد میکند: از طریق بندرعباس با کرمان و مشهد، از راه [بندر] لنگه با لارستان، از بوشهر و محمره [خرمشهر] با استانهای مرکزی؛ از طریق بصره با بغداد و مناطق غربی ایران. بوشهر در حقیقت مرکز اصلی موسسات انگلیسی در جنوب است: خانه نماینده انگلستان در «سبزآباد»، ساختمانها و تاسیسات تلگراف، کشتی مراقب بندر، که در لنگرگاه این بندر کوچک لنگر انداخته است، و آثار دیگری از این دست همه نشاندهنده قدرت و نفوذ انگلیسیها در این منطقه هستند. بوشهر تنها شهر ایران است که در آن زبان انگلیسی رواج دائمی دارد. بازرگانان ارمنی و زرتشتی، کارکنان هندی، زمینداران بزرگ جنوب ایران، حتی گاهی بعضی از سران ایلها، تحت نفوذ انگلیسیها هستند. پزشک مخصوص مقر نماینده انگلیس در کلیه خدمات پزشکی خلیج دخالت میکند و مشاغل عمده بهداشتی را به افسران بهداری هندی سپرده است. سیمهای تلگراف به چند شعبه تقسیم شده و تلگرافچیها، جزیره «هنگام» واقع در قسمت ورودی تنگه هرمز را به اشغال خود درآوردهاند تا از آن جزیره خطوط تلگرافی را به پایگاه بندرعباس متصل کنند.
پینویسها:
۱- جنگ روسیه و ژاپن در ۱۹۰۴ که به شکست روسها انجامید.
۲- انقلاب مشروطیت.
۳- M. Lazare Poliakoff.
۴- اسم «ماوراء قفقاز» را که اروپاییان مصطلح کردهاند، از نظر آنان صحیح است، ولی از نظر ما ایرانیان درستتر آن است که بگوییم این سوی قفقاز. م.
۵- اروند رود.
۶- اراک.
۷- Presbyterien.
۸- Anglican.
۹- British India.
منبع: ایران امروز (۱۹۰۷-۱۹۰۶)، سفرنامه «اوژن اوبن» سفیر فرانسه در ایران،ترجمه علیاصغر سعیدی، انتشارات زوار.
ادامه دارد