اعتراضات محرم ۱۲۸۵

جوی خون و جدایی دربار از ملت

کدخبر: ۲۴۶
وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال ۱۲۸۴ زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال ۱۲۸۴ تا مرداد ۱۲۸۵ که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.
جوی خون و جدایی دربار از ملت

افت برداشت محصولات کشاورزی، شیوع بیماری وبا و همچنین اتفاقاتی همچون جنگ روسیه و ژاپن و انقلاب روسیه بحران اقتصادی ایران را در آغاز سال ۱۲۸۴ به مرحله تازه‌ای وارد کرد. رشد بحران اقتصادی موجی از اعتراضات درهم‌تنیده را به وجود آورد که هربار شدیدتر از قبل از راه می‌رسیدند.

در این سال اولین اعتراض در قالب راهپیمایی آرامی در کنار مراسم عزاداری ماه محرم شکل گرفت. بازار و مغازه‌داران از قبل به وضعیت اقتصادی اعتراض داشتند و همچنین عزل مسیو نوز بلژیکی، مسئول گمرکات، را می‌خواستند. اعتراض آنها پاسخ درخوری نگرفته بود در نتیجه آنها مفازه‌هایشان را تعطیل کردند و با تحریک احساسات مذهبی به سوی حرم عبدالعظیم حرکت کردند.

سخنگوی این گروه خواسته اصلی‌شان را در گفت‌وگو با نشریه «حبل‌المتین» این گونه بیان کرده بود: «دولت باید سیاست کنونی کمک به روس‌ها را که به ضرر تجار، اعتباردهندگان و تولیدکنندگان ایرانی است، عوض کند. دولت باید از تجار حمایت کند هرچند که محصولات آنها هنوز به خوبی محصولات شرکت‌های خارجی نیست. اگر سیاست کنونی ادامه یابد کل اقتصاد ما نابود خواهد شد.»

پس از مدتی مذاکره بر سر خواسته‌های معترضین، مظفرالدین شاه وعده پذیرش مطالبات آنها را می‌دهد اما این وعده‌ای است که هیچ‌گاه عملی نمی‌شود. همین مسئله موجب انباشت خواسته‌ها و اعتراض مردم می‌شود و موج بعدی اعتراض در آذرماه آن سال سر می‌رسد. جرقه وقوع اعتراضات هم مشهور است و آن به فلک بستن دو نفر از تاجران سرشناس برای کاهش قیمت شکر است. خبر این اتفاق خیلی زود در سراسر بازار پخش شد و به تعطیلی مغازه‌ها و در نهایت بست‌نشیتی جمعیتی بالغ بر دو هزار نفر در حرم عبدالعظیم شد. معترضان خواسته‌هایشان که شامل چهار مورد بود از آنجا مطرح کردند:

۱. برکناری حاکم تهران

۲. عزل نوز

۳. اجرای شریعت

۴. تاسیس عدالتخانه

اعتصاب عمومی در تهران عامل موفقیت معترضین بود و پس از یک ماه اعتصاب و تلاش‌های شکست‌خورده دولت برای درهم‌شکستن اعتصاب، در نهایت مجبور به پذیرش خواست معترضین می‌شوند. معترضین که با موفقیت بزرگی به شهر بازمی‌گشتند با استقبال عمومی روبرو شدند. ناظم‌الاسلام کرمانی نوشته که عبارت «ملت ایران» اولین‌بار در همین‌جا و در شعار «زنده‌باد ملت ایران» در خیابان‌های تهران شنیده شد. اما این پایان کار نبود.

در محرم سال ۱۲۸۵ موج بعدی اعتراضات سررسید. یرواند آبراهامیان میگوید این اعتراضات بیش از هرچیز نتیجه ناتوانی شاه در تشکیل عدالتخانه و عزل نوز و تا حدی شدت عمل پلیس برای دستگیری واعظی بود که به شکلی آشکار علیه دولت سخنرانی کرده بود. او در سخنرانی‌اش درباره دلایل اعتراض و نارضایتی گفته بود:

«ای ایرانیان! ای برادران عزیز من! تا کی این مستی خائنانه شما را خواب خواهد کرد؟ این مستی بس است. سرهایتان را بلند کنید. چشم‌هایتان را باز کنید. به اطراف خود نگاه کنید و ببینید که دنیا چقدر متمدن شده است.... ما سلاح، ارتش و هیچ‌گونه نظام مالی مطمئن، دولت شایسته و قوانین تجاری نداریم. در سراسر ایران کارخانه‌ای از خودمان نداریم چون دولت ما مزاحم و مانع است... همه این عقب‌ماندگی‌ها نتیجه استبداد، بی‌عدالتی و بی‌قانونی است. روحانیون شما هم اشتباه می‌کنند چون می‌گویند زندگی کوتاه است و افتخارات زمینی فقط از سر خودبینی‌های انسان است. این موعظه‌ها شما را از این دنیا غافل می‌کند و به تسلیم، بردگی و جهل می‌کشاند. پادشان نیز با سلطه بر اموال، آزادی و حقوق‌تان شما را غارت می‌کنند. و در نتیجه این‌ها، بیگانگان به صحنه می‌آیند، بیگانگانی که پول و ثروت شما را می‌گیرند و در مقابل، لباس‌های رنگارنگ، ظروف پرزرق و برق و اشیای لوکس میدهد. اینها علل بدبختی شما است و همین‌طور خوشگذرانی بیش از حد پادشان، برخی روحانیون و بیگانگان.»

واعظی که این حرف‌ها را زده بود دستگیر می‌شود و در پی آن، دیگر سخنرانان مخالف و اجتماعات مخفی اعلامیه‌هایی تند پخش کردند و گروهی از طلاب هم در مقر پلیس جمع می‌شوند. با واکنش نیروی نظامی یکی از این طلبه‌ها کشته می‌شود و فردای آن روز هزاران طلبه و مغازه‌دار کفن‌پوش در تشییع جنازه حاضر می‌شوند. در مسجد جامع که مقصد تشییع بود قزاق‌ها با مردم درگیر می‌شوند و در پی آن ۲۲ نفر کشته می‌شوند و تعداد بسیار بیشتری هم مجروح می‌شوند. آبراهامیان معتقد است که «این جوی خون، دربار را از ملت جدا کرد و از آن به بعد برخی از علما، آشکارا شاه قاجار را با یزیدبن‌معاویه مقایسه کردند.»

این سرکوب خونین با دو تظاهرات بزرگ از سوی مردم پاسخ داده شد. تعدادی از شخصیت‌های مذهبی چون طباطبایی، بهبهانی و دیگران همراه با خانواده‌هایشان، همراهان و دو هزار طلبه علوم دینی به سمت قم راه افتادند. رهبران مذهبی از قم اعلام کردند تا وقتی شاه به وعده‌هایی که پیش‌تر داده بود عمل نکند تهران بدون مرجع روحانی خواهد بود و در نتیجه مسایل قضایی و حقوقی بلاتکلیف خواهند ماند. در واقع این‌بار با اعتصاب روحانیان روبرو بودیم. سپس دو نفر از تاجران نیز، که یکی‌شان عضو انجمن مخفی بود، به قلهک و به سراغ نمایندگان انگلیس می‌روند. سفیر انگلیس در شرح این وقایع نوشته:

«پس از تیراندازی، انگار که حکومت در آن روز پیروز شده است. شهر در دست نیروهای انتظامی بود. رهبران مردمی گریخته بودند. بازار به تصرف سربازان درآمده بود و به نظر می‌رسید که هیچ راه گریزی نیست. در این اوضاع و احوال، مردم ناگزیر به سنت دیرین بست‌نشینی متوسل شده بودند، زیرا همه راه‌های دیگر به رویشان بسته شده بود... آن دونفر از سفیر پرسیدند که اگر مردم در سفارت بریتانیا بست نشینند آیا کاردار به کمک نیروهای مسلح آنان را بیرون خواهد کرد. آقای گرانت داف پاسخ داد که امیدوار است به چنین کاری وادار نشوند. او همچنین گفت که با توجه به این رسم معمول در ایران، اعمال زور علیه آنها در حیطه قدرت وی نیست.»

عصر آن روز تعدادی دیگر از تجار و همچنین چند روحانی به سفارت انگلیس می‌روند و به مرور این جمعیت اضافه می‌شود و به چهارده هزار نفر می‌رسد. آنچه در این اعتراضات قابل توجه است، نوع سازماندهی معترضین است و اینکه هر بار سرکوب اعتراضات با فاصله‌ای موج بعدی اعتراضات را در پی دارد. افرادی که در سفارت انگلیس به بست‌نشینی روی آورده بودند و اغلب بازاری بودند، توسط کمیته‌ای سازماندهی شدند که متشکل از بزرگان اصناف بود. کسروی نوشته که در میان آنها حتی کسانی که «اضعف اصنافند» حضور داشتند. این کمیته بر نظم و مقررات بست‌نشینان و ورود و خروج آنها نظارت داشت و همچنین تظاهرات زنان را نیز سازماندهی می‌کرد. کمیته به دانش‌آموزان و دانشجویان دارالفنون و مدارس کشاورزی و علوم سیاسی اجازه ورود می‌داد و آنها هم با ترتیب دادن سخنرانی درباره مسائلی حرف می‌زدند که پیش از آن ممنوع و خطرناک بود. ناظم‌الاسلام کرمانی در توصیف فضای سفارت در آن روزها نوشته که سفارت به «یک مدرسه باز علوم سیاسی» تبدیل شده بود. این چند موج اعتراضات در امضای فرمان مشروطه در میانه مرداد ۱۲۸۵ نقشی پررنگ داشتند.

 

منابع:

- «ایران بین دو انقلاب»، یرواند آبراهامیان، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، نشر نی

- «تاریخ بیداری»، ناظم‌الاسلام کرمانی

- «تاریخ مشروطه ایران»، احمد کسروی، نشر امیرکبیر