آغاز تصویرگری مدرن در عصر قاجار

کدخبر: ۲۷۵۳
بعد از آشوب و منازعات قرن هجدهم در ایران و به قدرت رسیدن سلسله قاجار (۱۷۷۹ ـ ۱۹۲۴) ـ که حاکی از صلح و وحدت برای کشور بود ـ شاهان قاجار توجه زیادی به هنرهای تجسمی برای تصویب و محکم کردن موقعیت خویش نشان دادند.
نویسنده: مریم اختیار و ماریکا سردار

از یک طرف تصاویر عمومی آنها رابطه‌ای با تاریخ کهن ایران و سلسله‌های باستانی داشت و از سوی دیگر بخشی از هویت آنان، امروزی، مدرن و اصلاح طلب بود. این خود نیاز به تغییراتی در حکومت و پذیرش تکنولوژی جدید، چون راه آهن و تلگراف داشت.

در هنر از تکنیک‌های جدید لیتوگرافی و عکاسی و کاربردهای نوآورانه از اشکال موجود در ایران مثل پرتره و نقاشی رنگ و روغن، حمایت می‌شد. اولین شاه قاجار، آغا محمد خان(۱۷۹۷-۱۷۸۵)، خواستار یکپارچگی و تحکیم موقعیت خانواده در برابر خاندان زندیه شیراز (۱۷۹۷-۱۸۳۴) بود. جانشین وی فتحعلی شاه (۱۸۳۴-۱۷۹۷)، موقعیت محکم و مطمئنی را به ارث برد.

او علاقه و توجه خاصی به تصاویر خاندان قاجار داشت و در نظام تشریفات و آداب و القاب حکومتی و تمایز رفعت قاجارها نسبت به گذشتگان، تغییراتی داد. فتحعلی شاه، ساختمان‌هایی مثل نگارستان و کاخ گلستان را در پایتخت ایجاد کرد و همچنین به نقاشان ماموریت داد که عکس خودش و پسرانش را در مکان‌هایی مثل قصرها و شکارگاه‌ها بکشند و اشکال این نقاشی‌ها با پس زمینه و دورنمایی استادانه از تشریفات حکومتی بود. میرزا بابا (فعالیت:۱۸۱۰-۱۷۸۰)، مهر علی (فعالیت: ۱۸۱۵-۱۷۹۸) و دیگر نقاشان دربار فتحعلی‌شاه، وی را در حالت‌هایی مانند حاکم، جنگجو و شکارچی نقاشی می‌کردند. پرتره‌های وی به تشریح واقعیت نمی‌پرداخت، بلکه نشان‌هایی از قدرت بود.

آنها با رنگ‌های تیره و رنگ‌های غنی دیگر، تصاویری با ویژگی آرمانی و مقدس می‌کشیدند تا سلسله مراتب و قدرت را بیان دارند؛ نقاشی‌هایی طبیعی در محوطه‌های محرمانه کاخ‌ها و اتاق‌نشیمن و پذیرایی به نمایش در می‌آمدند. موضوع آنها زندگی روزمره و ضیافت‌ها و... بود، اما موضوعاتشان تمایل به موضوعات شاعرانه و نفسانی و... داشت. این در حالی بود که نقاشی رنگ و روغن در ایران در دوران سلسله‌های افشار و زند بیشتر تصاویر حکومتی بود. اوایل قاجاریه، این هنر در جایگاه رفیعی قرار داشت.

نقاشی‌های به تصویر کشیده شده، بخشی جدایی‌ناپذیر از معماری کاخ‌ها بود؛ همچنین قاجارها از این تصاویر جهت شناساندن خود در سطح بین‌اللملی استفاده می‌کردند. پرتره رسمی آنان به انگلستان، روس، فرانسه و دیگر کشورها که آنان به تقویت روابط دیپلماتیک با آنها امیدوار بودند، فرستاده می‌شد. آنان کارهایی را مثل لاک، الکل و لعاب مینایی، کپی می‌کردند.جانشینان فتحعلی شاه نوع جدیدی از تکنولوژی را جهت تکثیر و تولید تصاویری که در دسترس بود، آغاز کردند.

مرکز مهم پیشرفت این تکنولوژی، اولین موسسه آموزش عالی یعنی دارالفنون بود. یادگیری‌ها در آنجا بر اساس مدل‌های غربی انجام می‌شد.دارالفنون در سال ۱۸۵۱ افتتاح شد. افتتاح این مرکز یک رویداد با اهمیت و بزرگ برای هنر ایران به شمار می‌رفت. این موسسه آموزش عالی، رویای ناصرالدین شاه و وزیرش امیرکبیر بود که زمینه‌های آموزشی برای مردان نظامی و غیر نظامی را در آن پیش‌بینی کرده بودند.

دومین دهه از عملکرد آنها، ارائه آموزش در نقاشی، لیتوگرافی، عکاسی و موزیک بود که به شیوه آموزش موسسه عالی آموزش هنرهای زیبا در اروپا که در آن هنر به عنوان یک رشته علمی و دانشگاهی در نظر گرفته می‌شد، انجام می‌شد. دارالفنون، عاقبت آموزش هنر را اصلاح کرد، ولی تا سال‌های آخر حیات خود به سیستم شاگرد و استادی (سیستم قدیمی)، به حیات خود ادامه داد. عکاسی در اوایل سال۱۸۴۰، در زمان سلطنت محمد شاه در ایران، معرفی شده بود، اما در زمان جانشین او یعنی ناصرالدین شاه، به عنوان یک هنر مورد تشویق قرار گرفت.

تحت حمایت ناصرالدین شاه(۱۸۹۶-۱۸۴۸)، ژول ریچارد فرانسوی (۱۸۹۱-۱۸۱۶)، جزو استادان دارالفنون در سال ۱۸۵۱ قرار گرفت. ریچارد اولین عکاس خارجی بود که در دربار ایران به خدمت گرفته شد. شاه همچنین، استادانی را از اتریش، ایتالیا و فرانسه، برای آموزش عکاسی به ایران دعوت کرد.

لوئیچی پسکه ایتالیایی (۱۸۶۱-۱۸۴۸) که در سال ۱۸۴۸ به آمریکا مهاجرت کرد، اولین عکاس بناهای باستانی ایران چون پرسپولیس و طاق بستان بود. آنتونی سروگین ارمنی متولد تهران (وفات ۱۹۳۳)، برای دانشجوی خارجی، فردریش ساره که نمی‌توانست به ایران مسافرت کند، کار می‌کرد. پسکه و سروگین خودشان عکاس‌خانه داشتند و تصاویر کار آنان بیشتر، شهروندان عادی بودند که آنان را چاپ کرده، به گردشگران می‌فروختند.

حتی در اوایل این دوره، عکاسی کار مهم و حیاتی برای اسناد حکومتی، تشریفات درباری، مراکز ارتشی و حوادث تاریخی به شمار می‌رفت. سرانجام عکاسان جایگزین نقاشان حکومتی شدند. تاثیر عکاسی بر نقاشی این دوره را نمی‌توان دست کم گرفت.

عکاسی به نقاشی کیفیت سه بعدی و واقع‌گرایانه داد. بسیاری از مدل‌ها برای نقاشی از عکاسی گرفته می‌شد و نقاشی که جایگزین عکس می‌شد، مورد توجه قرار گرفت. در نتیجه تصاویر نقاشان با توجه به مدل‌ها، سیاه قلم، سایه روشن و تفاوت روان‌شناختی موضوعاتشان در نظر گرفته می‌شد.

روزنامه‌ها با تصاویر و عکس‌های لیتوگرافی می‌توانست انتقال گسترده‌ای از توجهات و نظرات حکومت قاجار را به طیف وسیع مردم برساند. لیتوگرافی و دیگر اشکال از چاپ برای عباس میرزا (۱۸۲۰) بسیار جالب بود. او به عنوان فرماندار در تبریز مستقر شد و در واردات تجهیزات به ایران تلاش می‌کرد و از دانش‌آموزانی که می‌خواستند تکنیک‌های جدید را بیاموزند، حمایت می‌کرد. پسر وی محمد شاه(۱۸۴۸-۱۸۳۵)، شور و شوق پدرش را به ارث برد.

او ابوالحسن غفاری با لقب صنیع‌الملک (۱۸۶۶-۱۸۱۴) را برای تعلیم و مطالعه خط و نقاشی به پاریس و روم فرستاد. در زمان ناصرالدین شاه، چندین روزنامه رسمی تاسیس شد که دو تا از محبوب‌ترین آنها یکی روزنامه وقایع اتفاقیه بود که صنیع‌الملک ویرایشگر و تصویرگری آن را برعهده داشت و دیگری شرف و شرافت بود که تصاویر فراوانی از خاندان سلطنتی و اخبار حکومتی و اخبار بلاد خارجی و تصاویری از معماری‌های مهم را در برداشت. محمد غفاری با عنوان کمال الملک (۱۹۴۰-۱۸۵۲)، موجب تحول و پیشرفت نقاشی در ایران شد. او در سال ۱۹۱۱ میلادی، اولین مرکز آموزش عالی هنرهای زیبا در ایران، یعنی «مدرسه صنایع مستظرفه» را افتتاح کرد.

غفاری دانش‌آموخته دارالفنون بود و در پاریس، روم و فلورانس به مطالعه مشغول و شاهکارهای استادان قدیمی را کپی می‌کرد. تحت‌تاثیر کمال‌الملک، نقاشی قاجار، به سمت نوع جدیدی از ناتورالیسم و علاقه بیشتر به سبک صحنه‌ای و بخش‌هایی از زندگی روزمره ـ که او در حین ترسیم تمثال‌های اداری به آن مامور شده و به دست آورده بود ـ پیش رفت.

در پایان قرن نوزدهم ما شاهد ظهور نقاشی‌هایی در مقیاس بزرگ با موضوعات مذهبی هستیم. پارچه و کرباس (بوم) این نقاشی‌ها قابل‌حمل بودند و بعضی از علائق شیعی مانند توجه به زندگانی امامان یا شهادت امام حسین در کربلا در این نقاشی‌ها قابل‌رویت بودند. این نقاشی‌های به یاد ماندنی، یادگاری از گذشته بودند که برای اولین بار به عنوان نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای در قهوه‌خانه‌ها، برای عموم مردم به نمایش در آمدند و مردم برای دیدنشان به قهوه‌خانه‌ها مراجعه می‌‌کردند.

منبع: پیام بهارستان شماره ۱۷

مترجم: ندا رسولی؛ کارشناس ارشد تاریخ، پژوهشگر پژوهشکده اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی