بازهم مصدق و مشکل حل مساله نفت
آقای حمیدرضا عابدیان در مقدمه مقاله خود (دنیایاقتصاد، ۳۰/ ۰۵/ ۱۴۰۲) چنین القا کردهاند که بنده در مقالهام حرفهای عمل نکردهام و در عمل خواستهام خواننده «غیرحرفهای» را فریب دهم. ایشان میگویند که ارجاع بنده به کتاب تاریخ ملی شدن صنعت نفت مرحوم فواد روحانی
(که مرد دانشمندی بود ولی دکتر نبود) به چاپ ۱۳۵۲ کتاب ایشان است نه چاپ ۱۳۶۶ که - به زعم آقای عابدیان - نظرشان را تغییر داده بودند. ولی این واقعیت ندارد. ارجاع بنده دقیقا به فصل۱۷ چاپ شرکت سهامی جیبی همان سال است که از صفحات ۲۵۵ - ۲۵۴ نقل کردهام مبنی بر اینکه مانع عمده برای توافق این بود که ایران میخواست بانک بهعنوان مامور آن عمل کند؛ ولی بانک میگفت که چنین چیزی خلاف وجهه میانجیگری آن است.
در آن زمان مصدق و نهضت ملی در اوج قدرت بودند. ایران تازه دعوای اول را در شورای امنیت برده بود. ملت (جز حزب توده) یکپارچه طرفدار مصدق و دولت بود. نهضت ملی هنوز متحد و یکپارچه بود. شاه هنوز ظاهرا از مصدق حمایت میکرد. دولت حزب دموکرات آمریکا نسبت به مصدق حسن نیت داشت. اگر پیشنهاد بانک پذیرفته میشد، نفت ایران تحریم نمیشد و در دو سالی که بانک بهعنوان میانجی نفت را صادر میکرد فرصت بود که ضمن مذاکرات آرام چه بسا توافق بهتری از پیشنهاد دوم آمریکا و انگلیس که در بهمن۱۳۳۲ مطرح شد بهدست میآورد. رد کردن پیشنهاد بانک، سبب تحریم نفت ایران شد که با مصیبت اقتصاد بدون نفت و فقر روزافزون، مصدق ناگزیر مخفیانه اسکناس چاپ میکرد که دست آخر از ترس لو رفتن با رفراندوم مجلس را منحل کرد که موهبتی از آن بهتر برای کودتاگران متصور نمیبود. اگر پیشنهاد بانک رد نمیشد هیچ یک از این حوادث پیش نمیآمد و ایران میتوانست معاملهای بهتر از پیشنهاد نهایی آمریکا و انگلیس بکند. ولی البته حال که آن فرصت از دست رفته بود، ایران باید این پیشنهاد نهایی را میپذیرفت. درباره نکات دیگر مطروحه از طرف آقای عابدیان واقعا باید هفتاد من کاغذ نوشت. مثلا مینویسند که پیشنهاد بانک «خواستههای انگلیس» را در نظر میگرفت. این خواستهها چه بودند؟ بانک پیشنهادی را در برابر دولت ایران روی میز گذاشته بود. آقای حسیبی، کوچکترین ایرادی به پیشنهاد نگرفته بود جز آنکه موضوع استخدام کارشناسان انگلیسی توسط بانک هنوز مورد مذاکره بود و اگر هم آن موضوع صددرصد طبق نظر ایران حل میشد، باز هم حسیبی اصرار میداشت که بانک باید بهعنوان مامور ایران اقدام کند هنگامی که من در پیامم به مرحوم حسیبی گفتم که مشهور است که او و شایگان با پیشنهاد بانک مخالفت کردید او گفت که شایگان هم دست آخر مخالفتش را پس گرفت و من یک تنه گفتم بانک باید از طرف ایران وارد عمل شود و این را هم با کمال افتخار گفت. آقای عابدیان میگویند که من در مقاله مورد اشاره ایشان چیز تازهای نگفتهام. این یکی.
دیگر اینکه من از قول مرحوم محمد سروری - که آن زمان سناتور بود- نقل کردم که به اتفاق سناتور نجمالملک با مصدق ملاقات کردند و دلیل آوردند که چرا صلاح در پذیرفتن پیشنهاد بانک است. مصدق گفته بود من با این پیشنهاد موافقم؛ ولی اگر در قرارداد ننویسند که بانک از طرف ایران عمل میکند ملت به من تهمت خیانت خواهد زد. این یکی دیگر. ضمنا این واقعیت گمانهزنی آقای گرجستانی را مبنی بر اینکه مصدق حیلهگری موهوم بانک را دریافته بود مطلقا رد میکند.
آقای گرجستانی در کتابشان نتیجه گرفتهاند که اگر مصدق یا بانک کمی انعطاف نشان میدادند، مشکل رفع میشد ولی گویا بعد از نیات پلید رئیس و معاون بانک سخن گفتهاند. ما در کار علمی بر اساس اسناد و مدارک و شواهد کار میکنیم نه گمانهزنی درباره نیات این و آن و خاصه مردگان.بگذریم از اینکه اگر آنها ابلیس رجیم هم بودند، مهم پیشنهاد روی میز بود و درباره آن باید تصمیم گرفته میشد نه نیات موهوم پیشنهاددهندگان. باری وحشت از تهمت خیانت به خاطر هیاهویی بود که حزب توده - دشمن مصدق - به راه انداخته بود چنانکه هنوز بحثی نشده یک تظاهرات ۵۰۰۰ نفری -که مستند است - به راه انداخت و گفت هرگونه توافقی با بانک بینالمللی خیانت است. ولی پس از شکست مذاکرات هم نوشت مصدق بهدلیل اینکه با بانک مذاکره کرده بود، خائن است پس گمان سادهدلانه حسیبی از اینکه با نوشتن چهار کلمه در قرارداد، حزب توده تهمتش را پس میگیرد، واهی بود. این هم یکی دیگر. من ضمنا نوشتم که حسیبی به گارنر، معاون بانک گفته بود که یک «پیرمرد نورانی در خواب به من گفت شما قطعا پیروز خواهید شد.» و این هم یکی دیگر.
آخر اینکه، هم مرحوم روحانی هم بنده شکی نداریم که پیشنهاد نهایی انگلیس و آمریکا باید پذیرفته میشد که در نتیجه هم ایران استقلال و دموکراسی را بهدست میآورد هم از فقر و فلاکت نجات مییافت و هم - بهعنوان بخشی از آن - کودتا نمیشد.
آقای گرجستانی مرتبا تخمین شایگان و حسیبی را از میزان ادعای انگلیس - که درستی خود آن هم مسلم نیست - تکرار میکنند که معنایش این بود که ایران ۲۵ سال در آمد ملی خود را به قول ایشان در گرو انگلیس بگذارد. راستی را که حیرتانگیز است. پیشنهاد آمریکا و انگلیس این نبود که ادعای انگلیس برای غرامت پذیرفته شود که چنین چیزی البته مضحک میبود آنها پیشنهاد میکردند که هم ایران هم انگلیس ادعاهاشان را در دیوان بینالمللی لاهه مطرح کنند و به آن حکمیت دهند که با بررسی دقیق قضایی میزان غرامت منصفانه را تعیین کند! بنده در آخر آن مقاله از یک سند وزرات خارجه آمریکا خبر دادم که در آن مصدق به لوی هندرسون، سفیر آمریکا در ایران گفته بود که از آنجا که به ژنرال آیزنهاور، رئیس جمهور آمریکا، اعتماد کامل دارد و انگلیسیها هم به او اعتماد دارند حاضر است به او حکمیت بدهد که میزان غرامت را تعیین کند و او داوری آیزنهاور را خواهد پذیرفت. خوب اگر آیزنهاور پیشنهاد مصدق را میپذیرفت میزان ادعایی که انگلیس روی میزش میگذاشت دستکم کمتر از ادعایش در دادگاه لاهه نمیبود. پس به حساب آقای گرجستانی مصدق حاضر بود در آمد ملی ۲۵سال ایران را در گرو انگلیس بگذارد؟! این هم آخری.
دست آخر باید بگویم که شصتسال کوشش من از جمله برای این بوده است که ما مردم ظرفیت انتقاد از خود پیدا کنیم و از اشتباهاتمان درس بگیریم که بدون صرف هیچ هزینهای ما را فرسنگها جلو خواهد برد.