آخرین اخبار یزد
-
یادداشتهای روزانه جلال آلاحمد- ۱۰۲
یادداشتهای روزانه جلال آلاحمد- ۱۰۰
یادداشتهای روزانه جلال آلاحمد- ۹۷
طلب حقوق از دولت
یکی از بحثبرانگیزترین رجال عصر مشروطه که درباره او گفتهها و نظرات متفاوت و گاه متناقضی مطرح شده است، میرزا جوادخان سعدالدوله؛ پسر میرزا جبار ناظم مهام و امین تذکره آذربایجان بود. درباره زمان تولد او گفتههای متفاوتی نقل شده است.(از ۱۲۲۵ه.ق تا ۱۲۵۷ ه.ق) ۱سعدالدوله پس از اتمام تحصیل خود در مدرسه دارالفنون تهران برای فراگیری فن تلگراف به تفلیس رفت و پس از مراجعت با دریافت رتبه سرهنگی مامور سیم…
یزد به روایت ریچاردز
مردم یزد هنوز با شگفتی به فرنگیها مینگرند، چه با اینکه یزد و کرمان از حیث بزرگی قابلتوجه هستند ولی به واسطه طولانی بودن راه و ناراحتیهای جاده ملالآور صحرایی، فرنگیها زیاد به این دو شهر مسافرت نمیکنند. در حقیقت در اغلب شهرها، غیر از تهران، قدری با سوءظن به اشخاص غریب مینگرند. اکنون در تهران هرگاه یک فرد فرنگی در بازار آهسته گام بردارد، یا درصدد تهیه پرده نقاشی از گوشهای از آن برآید،…
گذار از سنت به دانش غربی
مرتضی قلیخان هدایت دومین پسر مخبرالدوله در شعبان ۱۲۷۳ متولد شد. در هفت سالگی در ردیف خادمان سلطنتی درآمد و صرف و نحو عربی و مقدمات را فراگرفت. در مسافرت ناصرالدین شاه به عتبات همراه با برادر کوچکترش مهدی قلیخان (مخبرالسلطنه آینده) جزو خادمان موکب شاه بود. در ۱۲۸۸ ق وارد دارالفنون شد و متکی بر موقعیت پدر و عمویش، جعفر قلیخان نیرالملک عازم اروپا شد.
تلگراف، کندتر از پست!
بسیار مایه تاسف است که طی دو سال اخیر آنها (مردم یزد) خط تلگراف محلی را از دست دادهاند. طی سفرم به شمال در ۶سال پیش این وسیله موجب علاقه و حیرت پایانناپذیر من در طول سفر بود. اول از همه تیرکها به چشم میخوردند آنها چوبهای ناصافی هستند، درست شبیه آن چه زنان رختشور در انگلستان برای نگهداری بند رختشان بهکار میبرند.
بیتابی برای آمدن وکلای ولایات
مجلس شورای ملی در هفده شعبان باز شده بود. من هم شوق و ذوقم پیدا کردن مجلس بود. از تبریز به همین منظور آمده بودم. آنجا را پیدا نمیکردم. از هر کسی میپرسیدم سراغ نمیدادند تا آنکه ایام رمضان مسجد و بازار که میرفتم در گلوبندک کسی سلام علیک کرد. برگشته هاشم ربیعزاده را تصادفا دیدم که در طفولیت همسایه و همدرس من در تبریز بود. خوشحال شدم. پرسید چند روز است به طهران آمدهام. گفتم که سه، چهار روز…